
در تقویم رسمی، اول رجب با یک عنوان آشنا تکرار میشود: سالروز میلاد امام محمد باقر(ع). معمولا این روز با چند سطر کلیشهای، چند نقل قول تکراری و نهایتا یک تأکید اخلاقی به پایان میرسد. اما وقتی کمی عمیقتر به ماجرا نگاه میکنیم، یک سؤال مهم ظاهر میشود: چرا نام امام باقر (ع) هنوز هم برای ما پرچالش است و چرا نگاه به دوران او، بیش از آنکه ما را به گذشته ببرد، مثل یک آینه، خود امروز ما را نشان میدهد؟
امام محمد باقر(ع) در تاریخ تشیع یک نقطه عطف تمدنی است. در زمانی ظاهر شد که دین در خطر فرسایش معنا بود؛ زمانی که سیاست روایت رسمی خود را از ایمان تحمیل میکرد و جامعه، میان خرافه، قدرت و جهل سرگردان بود. این توصیف اگرچه به قرن اول هجری مربوط است، اما شباهتش با وضعیت امروز جهان اسلام و حتی جامعه دینی ما انکارناپذیر است.
برای درک جایگاه امام باقر(ع)، باید به عقبتر برگشت. پس از رحلت پیامبر(ص) و بهویژه بعد از واقعه عاشورا، تشیع وارد مرحلهای شد که میتوان آن را «دوران بقا» نامید. در این دوره، اولویت اصلی امامان، حفظ جان شیعیان و جلوگیری از محو کامل مرجعیت اهلبیت بود. سیاست اموی، نه فقط رقیب که دشمن آشکار هر صدای مستقلی بود که میتوانست مشروعیت خلافت را به چالش بکشد.
در چنین فضایی، دین مجال گفتوگوی آزاد نداشت. علم، بهجای آنکه تولید شود، پنهان میشد. آموزش، فردی و محدود بود و انتقال معارف بیشتر از سر ناچاری صورت میگرفت تا یک پروژه فکری. این وضعیت، اگرچه تشیع را زنده نگه داشت، اما آن را در حالت تدافعی نگاه داشت.
با رسیدن به عصر امام محمد باقر(ع)، صحنه تغییر کرد. خلافت اموی دچار فرسایش شده بود؛ اختلافات داخلی، قیامهای منطقهای و بحران مشروعیت، تمرکز قدرت را شکست. این تزلزل سیاسی، ناخواسته فضایی برای تنفس فکری ایجاد کرد. امام باقر(ع) این تغییر را بهدرستی تشخیص داد؛ تشخیصی که بسیاری از کنشگران دینی در تاریخ از آن غافل ماندهاند.
او فهمید که هر دوره تاریخی، زبان خاص خود را میطلبد. اگر تا دیروز سکوت، تاکتیک بقا بود، امروز سخن گفتن، ضرورت بقا شده است. از همینجا، امامت وارد مرحلهای تازه شد: مرحله تولید علم.
نهضت علمی امام باقر (ع) را نمیتوان فقط با تعداد کلاسها یا شاگردانش سنجید. آنچه در این دوره رخ داد، پاسخی عمیق به یک بحران بود: بحران معنا در دین. جامعه اسلامی با سیلی از روایتها، تفسیرهای متناقض و قرائتهای قدرتمحور روبهرو شده بود. دین، بیش از آنکه راهنما باشد، ابزار شده بود.
امام باقر(ع) بهجای ورود به جدالهای شعاری، به سراغ ریشهها رفت. بازگشت به قرآن، پالایش سنت، و تأکید بر عقلانیت، ستونهای پروژه او بودند. امام پنجم شیعیان نشان داد که دین، بدون چارچوب علمی، ناگزیر به ابتذال یا افراط میرسد. همین رویکرد بود که مکتب اهلبیت را از یک گرایش عاطفی به یک مرجع فکری تبدیل کرد.
لقب «باقرالعلوم» اغلب بهصورت احساسی تکرار میشود، اما در واقع، این عنوان توصیف یک روش است. شکافتن علم، یعنی عبور از ظاهر، ایستادن در برابر سادهسازی دین و مقاومت در برابر قرائتهای آماده. امام باقر(ع) دین را به سؤالات سخت برگرداند؛ همان سؤالاتی که قدرتها دوست ندارند پرسیده شود.
در مکتبش، فقه از حفظ احکام فراتر رفت و به فهم منطق شریعت رسید. تفسیر قرآن از نقل روایتها عبور کرد و به کشف پیوند آیات با زندگی انسان نزدیک شد. کلام، بهجای جدل، به عقلانیت تکیه کرد. این دقیقاً همان چیزی است که امروز در بسیاری از فضاهای دینی ما غایب است.
یکی از مهمترین وجوه نهضت امام باقر(ع)، نگاه بلندمدتش به آموزش بود. امام بهجای تولید خطیبان مقطعی، به تربیت عالمان مستقل پرداخت. شاگردانش هرکدام پروژهای علمی بودند، نه ابزار تبلیغی. این نگاه، تفاوت بنیادین میان آموزش دینی و تربیت دینی را روشن میکند.
امروز، یکی از بحرانهای جدی نهادهای دینی، مصرفی شدن آموزش است؛ تولید سریع، سطحی و مناسبتی. امام باقر(ع) درست در نقطه مقابل این منطق ایستاد. علم در مکتبش، مسئولیت میآورد نه شهرت.
جامعه زمان امام باقر(ع) جامعهای متکثر بود؛ فرقهها، اندیشهها و قرائتهای گوناگون در گردش بودند. امام نه از تکثر گریخت و نه آن را انکار کرد. راهش، گفتوگوی مستدل بود. او معیار داد، نه برچسب. مرز کشید اما با استدلال.
این رویکرد، امروز هم بهشدت محل نیاز است. حذف فکری، سانسور یا تقلیل مخالف، نه نشانه قدرت که علامت ضعف اندیشه است. امام باقر(ع) نشان داد که دین، وقتی به علم مجهز باشد، از گفتوگو نمیترسد.
اگر صادق باشیم، باید بپرسیم: نسبت ما با میراث امام باقر(ع) چیست؟ آیا امروز هم علم، محور دینداری ماست؟ یا دین، بیشتر به مصرف رسانهای، هیجان کوتاهمدت و پاسخهای آماده تقلیل یافته است؟
در بسیاری از فضاهای رسمی، دین بیش از آنکه مسئلهگشا باشد، تکرارکننده است. پرسشهای جدید، یا نادیده گرفته میشوند یا با پاسخهای قدیمی خاموش میشوند. این دقیقاً همان وضعیتی است که امام باقر (ع) علیه آن قیام علمی کرد. امام پنجم شیعیان به ما یادآوری میکند که دین، بدون علم، به سرعت ابزار میشود؛ و علم، بدون اخلاق، به سلطه میرسد. پیوند این دو، همان میراثی است که هنوز بهدرستی از آن استفاده نکردهایم.
شاید بزرگترین درس امام باقر (ع) این باشد که دینداری، یک پروژه بلندمدت است؛ نه واکنشی آنی به بحرانهای لحظهای. او قرنها پیش نشان داد که مسیر رشد دینی و فرهنگی، نیازمند صبر، تعمق و آموزش مستمر است و هیچ جامعهای بدون تربیت نسلهای آگاه و مسئول نمیتواند به پایداری دینی و فکری برسد.
در دوران امام باقر (ع)، جامعه اسلامی با بحرانهای فراوانی مواجه بود: اختلافات سیاسی، فشارهای اجتماعی و تنشهای فرهنگی. بسیاری از مردم به دنبال پاسخ به پرسشهای تازه درباره دین بودند و خطر تحریف و سوءتفاهم جدی بود. امام باقر (ع) با درک درست این شرایط، نهضت علمی و اخلاقی خود را آغاز کرد؛ نه تنها برای پاسخ به نیازهای زمانه، بلکه برای تربیت نسلی که بتواند آینده دینی جامعه را هدایت کند.
درس امروز ما از این نگاه روشن است: وقتی از بحران معنا، شکاف نسلها و بیاعتمادی دینی سخن میگوییم، باید بدانیم که راهحل کوتاهمدت و شعاری نمیتواند جوابگو باشد. همانطور که امام باقر (ع) مسیر عقلانیت دینی را نشان داد، امروز نیز باید بازگشت به آموزش علمی، فهم عمیق دین و تربیت اخلاقی را در دستور کار قرار دهیم.
یکی از آموزههای کلیدی امام، اهمیت نسلپروری علمی و اخلاقی بود. شاگردانش نه تنها دانش را آموختند، بلکه ارزشهای اخلاقی، اجتماعی و دینی را نیز در عمل به نمایش گذاشتند. این شاگردان هر یک در حوزه تخصصی خود تبدیل به مرجع علمی شدند و جریان علمی و فرهنگی را در جامعه گسترش دادند. پیام واضح است: دینداری بدون انتقال دانش و اخلاق به نسلهای بعد، ناقص و آسیبپذیر است.
امروز، جامعه ما با چالشهایی مشابه مواجه است: نسل جوان نیازمند الگو، مسیر و آموزش مستمر است؛ جامعه با موجهای اطلاعاتی، شبهعلم و پرسشهای پیچیده دینی روبهروست و بسیاری هنوز نمیدانند که چگونه میتوان دین را به شکل عقلانی، اخلاقی و کاربردی در زندگی روزمره جاری کرد. در این شرایط، شیوه امام باقر (ع) همچنان چراغ راهنمای ماست: آموزش مستمر، پرسشگری فعال، استدلال عقلانی و ترکیب علم و اخلاق.
پیام دیگر امام باقر (ع) این است که دینداری و فرهنگ دینی، جریانی زنده و پویا است و نمیتوان آن را به مناسبتها محدود یا تنها در بحرانها به آنها مراجعه کرد. همانطور که باقرالعلوم، جریان علمی و اخلاقی خود را در دل جامعه برقرار ساخت، امروز نیز باید ساختارهای علمی، تربیتی و فرهنگی را تقویت کنیم تا نسلهای آینده بتوانند این مسیر را ادامه دهند و جامعه را به سوی فهم عمیق، عقلانیت و مسئولیتپذیری هدایت کنند.
اگر بخواهیم این درس را در قالب تصویر ملموستر ببینیم، تصور کنید جامعهای که در آن نوجوانان و جوانان، همانند شاگردان امام باقر (ع)، فرصت پرسشگری، آموزش مستمر و تفکر اخلاقی را داشته باشند؛ جامعهای که نه فقط دانش دینی منتقل میشود، بلکه اخلاق، مسئولیت اجتماعی و تعهد به حقیقت نیز در آن جاری باشد. این تصویر همان آیندهای است که امام باقر (ع) با نهضت علمی و اخلاقی خود ترسیم کرد و امروز ما نیز میتوانیم با الگو گرفتن از آن، جامعهای پایدارتر و آگاهتر بسازیم.
و در نهایت، شاید مهمترین پیام امام باقر (ع) برای ما امروز این باشد: دینداری، یک سفر مستمر است، نه مقصدی لحظهای. بدون صبر، تحلیل، آموزش و نسلپروری اخلاقی، هیچ جامعهای نمیتواند مسیر رشد فکری و دینی خود را ادامه دهد. اگر امروز به دنبال بازسازی اعتماد، معنا و هویت دینی هستیم، بهترین راه همان مسیر امام باقر (ع) است: یک نهضت علمی و اخلاقی که هم امروز ما را روشن میکند و هم آینده را برای نسلهای بعد تضمین میکند.
انتهای پیام