تاریخ این سرزمین مردانی را در دل خود پرورانده که نامشان نهتنها بر صفحات تاریخ، بلکه بر دلهای مردم حک شده است. امیر سرلشکر خلبان فیروز شیخحسنی، یکی از همین مردان بیادعا و شجاعی بود که با شوق پرواز در دل آسمان ایران، نامش را جاودانه ساخت.
فیروز شیخحسنی در اول خرداد ۱۳۳۱ در روستای تکیه ناوه از توابع
شهرستان طالقان، در دامان خانوادهای متدین و اصیل متولد شد. مادرش برای ییلاق به زادگاه خود بازگشته بود که او دیده به جهان گشود. اما این سکونت در طالقان طولی نکشید و در سهسالگی به دلیل مأموریت نظامی پدر، راهی تنکابن شد.
تحصیلات ابتدایی خود را در دبستان رودکی آغاز کرد و پس از سه سال، به دلیل نقل مکان خانواده، در دبستان رضا پهلوی به تحصیل ادامه داد. هوش سرشار و علاقهاش به دانشآموزی او را از دیگر همسالانش متمایز میکرد. در دوران متوسطه، در رشته ریاضی در دبیرستان حافظ تنکابن تحصیل کرد. اما از آنجا که در آن زمان، این شهرستان فاقد کلاس دوازدهم ریاضی بود، پدرش وی را به تهران فرستاد تا راه تحصیلش هموارتر شود.
زندگی، همیشه روی خوش خود را نشان نمیدهد. هنوز امتحانات ثلث اول را به پایان نرسانده بود که پدرش را از دست داد؛ ضربهای سنگین که میتوانست آیندهاش را تحت تأثیر قرار دهد. اما روحیه مقاوم و ارادهای که از همان کودکی در او شکل گرفته بود، اجازه نداد که این حادثه مسیرش را تغییر دهد.
انتخابی سرنوشتساز؛ پرواز بهسوی افتخار
با وجود توانایی قبولی در رشتههای مختلف دانشگاهی، شیخحسنی، مسیر نظامیگری را برگزید. در آزمون دانشکده افسری شرکت کرد و با رتبهای ممتاز پذیرفته شد. پس از سه سال تحصیل سخت و پرفشار، با درجه ستوان دومی از دانشکده فارغالتحصیل شد.
وی که از کودکی رؤیای پرواز در سر داشت، وارد دورههای آموزش خلبانی مکدانل داگلاس اف-۴ فانتوم ۲ در ایران شد. استعداد و تواناییهایش، او را در میان همدورهایهایش برجسته کرد و همین درخشش موجب شد که در سال ۱۳۵۳ برای ادامه دورههای تکمیلی خلبانی در آمریکا انتخاب شود. به مدت دو سال، در این کشور دورههای خلبانی نورثروپ اف-۵ را گذراند و با کولهباری از تجربه، به وطن بازگشت تا در خدمت میهن باشد.
تشکیل خانواده و ادامه مسیر خدمت
در سال ۱۳۵۵، در کنار پرواز در آسمان، تصمیم گرفت در زمین نیز آرامشی بیابد. با دختر یکی از همکارانش که در پایگاه چهارم شکاری وحدتی دزفول مشغول به خدمت بود، ازدواج کرد. این پیوند، برکت زندگیاش شد و حاصل این ازدواج، یک فرزند دختر بود که شیرینی پدر شدن را به وی چشاند.
با بازگشت به ایران، در پایگاه هوایی وحدتی دزفول مستقر شد. نهتنها استاد خلبان بود و خلبانان جوان را برای دفاع از ایران آموزش میداد، بلکه مسئولیت فرماندهی اطلاعات پرواز پایگاه را نیز بر عهده داشت. توانمندیش در تحلیل اطلاعات پروازی، دانش گستردهاش و تعهد بیحدوحصرش، او را به یکی از ارکان مهم پایگاه بدل کرده بود.
در سال ۱۳۵۷، بار دیگر برای گذراندن دورههای پیشرفته پرواز و دورههای بازرسی ایمنی راهی آمریکا شد. با وجود شرایط پرتلاطم انقلاب در ایران، عشق به میهن اجازه نداد که حتی لحظهای در بازگشت تردید کند. در تیرماه ۱۳۵۸، به کشور بازگشت و دوباره در پایگاه چهارم شکاری وحدتی دزفول مستقر شد.
حماسهای که در تاریخ جاودانه شد
با آغاز جنگ تحمیلی در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹، رژیم بعث عراق، حملات هوایی سنگینی را علیه پایگاههای نظامی ایران آغاز کرد. پایگاه هوایی وحدتی دزفول یکی از اولین اهداف دشمن بود.
در همان روز نخست، جنگندههای عراقی برای بمباران پایگاه دزفول وارد عمل شدند. فیروز شیخحسنی که به عنوان افسر بازرسی و ایمنی در حال انجام وظیفه بود، در تلاش برای تأمین امنیت پایگاه بود که حمله دوم جنگندههای میگ عراقی آغاز شد. در این حمله، ترکشهای مرگبار دشمن، سینهی ستبر این عقاب آسمان را نشانه گرفت و او به مقام رفیع شهادت نائل آمد.
وی اولین خلبان شهید دفاع مقدس لقب گرفت؛ مردی که زندگیاش را وقف آسمان ایران کرد و سرانجام در راه دفاع از میهن، خون پاکش زمین را رنگین ساخت. پیکر مطهرش را با شکوه و احترام در گلستان شهدای تخت فولاد اصفهان به خاک سپردند، جایی که آرامگاه جاودانگیاش شد.
این شهید بزرگوار نمادی از تعهد، شجاعت و ایثار بود. در حالی که میتوانست زندگی آرامی داشته باشد، مسیر دشوار دفاع از آسمان ایران را برگزید. او نهتنها خلبانی توانا، بلکه معلمی دلسوز، مدیری لایق و سربازی جانبرکف بود.
نامش تا همیشه در تاریخ نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران میدرخشد و یادش در دلهای مردمی که امنیت امروز خود را مدیون فداکاریهای امثال این شهید بزرگ هستند، جاودانه خواهد ماند.
انتهای پیام