
سالها این تصور وجود داشت که شعر دفاع مقدس ناگزیر به خاطرهگویی از گذشته وابسته است؛ به نسلی که جنگ را دیده، لمس کرده و از آن نوشته است. اما آنچه در سالهای اخیر، و بهویژه در جشنواره شعر دفاع مقدس استان البرز دیده شد، نشان میدهد این ژانر ادبی در حال پوستاندازی است.
حسن اسحاقی، شاعر آیینی و داور این جشنواره، معتقد است تجربههای جمعی تازه، بهخصوص در فضای پرتنش امروز، باعث شده نسل جوان بدون تجربه مستقیم جنگ به زبان و حالوهوای دفاع نزدیک شود. این گفتوگو، تلاشی است برای فهم این تغییر؛ گفتوگویی درباره شعر، هویت، اضطرابهای جمعی و مسئولیت زبان.
برای من، جشنواره امسال بیش از هر چیز، تصویری از دگرگونی آرام شعر دفاع مقدس بود. دگرگونیای که شاید در ظاهر خیلی پرسروصدا نباشد، اما در عمق آثار کاملاً محسوس است. شعرها کمتر میخواستند چیزی را اثبات کنند و بیشتر میخواستند چیزی را بیان کنند؛ بیان یک حس، یک نگرانی، یک وضعیت ناپایدار.
ترکیبی از هر سه. از نظر مضمونی، دیگر با تکرار صرف مفاهیمی مثل شهادت یا ایثار مواجه نبودیم، بلکه این مفاهیم در دل تجربههای امروزین قرار گرفته بودند. از نظر زبان هم شاهد فاصله گرفتن از لحن خطابی و شعاری بودیم. نگاه شاعران، انسانیتر و شخصیتر شده بود.
این نکته بسیار مهم است. دیدن جنگ یک تجربه تاریخی است، اما زندگی کردن اضطراب جنگ، یک تجربه روانی و اجتماعی است. بسیاری از شاعران جوان امروز شاید جنگ تحمیلی را ندیده باشند، اما ناامنی، نگرانی برای آینده، ترس از تکرار بحران و حس دفاع از وطن را با پوست و استخوان لمس کردهاند. شعرهای امسال دقیقاً از همین لایه میآمد.
بهنظر من بله. این جنگ کوتاه اما پرتنش، یک تجربه فشرده و تکاندهنده بود. بسیاری از مردم و بهویژه جوانان برای نخستین بار به شکل ملموس با مفهوم تهدید، انتظار و بلاتکلیفی روبهرو شدند. این تجربه، بهطور طبیعی، راه خودش را به شعر باز کرد.
نه با نام بردن مستقیم از رویدادها، بلکه با فضای کلی شعر. سکوتهای معنادار، تصاویر ناآرام، زبان محتاط اما پراضطراب. شاعرانی که از «شب»، «انتظار»، «صدای دور»، «دلنگرانی مادر» یا «نگاه ناتمام» حرف میزدند، درواقع داشتند از یک تجربه جمعی سخن میگفتند.
از یک جهت سختتر، چون داور باید لایههای پنهانتر شعر را ببیند و صرفاً به مضمون ظاهری اکتفا نکند. اما از جهت دیگر، آسانتر، چون وقتی شعر صادقانه باشد، خودش راهش را نشان میدهد. ما دنبال این صداقت بودیم.
اصالت تجربه. شعری که حس میکردیم شاعر آن را زیسته، نه صرفاً ساخته. همچنین زبان؛ زبانی که با مخاطب امروز حرف بزند، بدون تصنع و اغراق. تصویرپردازی هم اهمیت داشت، اما نه بهقیمت پیچیدگی بیدلیل.
من فکر میکنم تاریخ، فقط یک لایه از شعر دفاع مقدس است. لایه عمیقتر، مسئله «دفاع»، «هویت» و «ایستادگی» است؛ مفاهیمی که محدود به یک دهه یا یک نسل نیستند. هر بار که جامعه با تهدید یا بحران مواجه میشود، این مفاهیم دوباره فعال میشوند.
کاملاً تعیینکننده. اگر زبان شعر بهروز نباشد، حتی صادقترین مضمون هم شنیده نمیشود. زبان باید ساده، منعطف و نزدیک به زیست روزمره مخاطب باشد. شعر دفاع مقدس امروز نمیتواند با همان زبانی حرف بزند که سی سال پیش کارآمد بوده است.
برای من، شعر فقط یک امر زیباییشناختی نیست؛ یک ابزار فرهنگی است. در پژوهشی که در مقطع کارشناسی ارشد انجام دادم، به این نتیجه رسیدم که شعر آیینی میتواند نقش جدی در هویتبخشی فرهنگی جوانان داشته باشد، البته اگر با زبان آنها سخن بگوید.
قطعاً. اما نه بهصورت مستقیم و شعاری. شعر زمانی اثرگذار است که مخاطب را درگیر تجربه کند، نه اینکه به او دستور بدهد چه فکر کند. این درگیری احساسی، زمینهساز تأثیر فرهنگی عمیقتر است.
کلیشهزدگی و رسمی شدن بیش از حد. وقتی شعر تبدیل به یک وظیفه اداری یا مناسبتمحور شود، روح خودش را از دست میدهد. مخاطب امروز بسیار هوشمند است و این تصنع را سریع تشخیص میدهد.
همین وضعیت ناپایدار جهان امروز. بحرانها، ناامنیها و پرسشهای هویتی، فرصتی هستند برای بازتعریف شعر دفاع مقدس؛ نه بهعنوان روایت گذشته، بلکه بهعنوان گفتوگو با اکنون.
اگر شاعران جوان به تجربه شخصی خودشان اعتماد کنند، آینده روشنی میبینم. شعری که از دل دغدغه واقعی بیرون بیاید، حتی اگر کامل نباشد، زنده است. و شعر زنده، راه خودش را در حافظه جمعی پیدا میکند.
میگویم شعر دفاع مقدس، اگر با زبان امروز و از دل تجربه مشترک نوشته شود، هنوز هم میتواند یکی از مؤثرترین ابزارهای حفظ هویت ملی و فرهنگی باشد.
انتهای پیام