پس از شهادت امام جواد(ع) در سال 220 هجری، امام هادی(ع) در سن شش سالگی به امامت رسید. در این دوران، شرایط سیاسی و اجتماعی برای اهل بیت(ع) بسیار سخت و دشوار بود. خلافت عباسی در پی تثبیت قدرت خود، همواره در تلاش بود تا از نفوذ معنوی اهل بیت(ع) جلوگیری کند و آنان را تحت نظارتهای شدید قرار دهد. معتصم عباسی که در آن زمان خلیفه بود، بهمنظور کنترل بیشتر امام هادی(ع) و جلوگیری از گسترش محبوبیت ایشان، دستور داد تا امام هادی(ع) تحت مراقبت شدید قرار گیرد و از مواجهه با شیعیان و حامیان اهل بیت(ع) دور نگه داشته شود.
معتصم عباسی از عمر بن فرج خواست که معلمی از دشمنان اهل بیت(ع) برای امام هادی(ع) پیدا کند تا بتواند آنطور که خود میخواهد، امام را تربیت کند. عمر بن فرج به مدینه سفر کرد و شخصی به نام «جنیدی» را بهعنوان معلم امام هادی(ع) انتخاب کرد. جنیدی، فردی دشمندار و ضد اهل بیت(ع) بود که وظیفه داشت امام هادی(ع) را در محیطی خصمانه نسبت به اهل بیت(ع) پرورش دهد.
اما برخلاف انتظارات معتصم، جنیدی بهسرعت متوجه شد که امام هادی(ع) نه تنها توانمندیهای علمی و اخلاقی فراوانی دارد، بلکه در سن شش سالگی تواناییهایی نشان میدهد که هر معلم و عالم بزرگی از آنها شگفتزده میشود. امام هادی(ع) در جوانی قادر به پاسخگویی به مسائل علمی پیچیدهای بود که حتی بزرگترها از حل آن عاجز میماندند.
یکی از برجستهترین ویژگیهای امام هادی(ع) در دوران کودکی، توانمندیهای علمی ایشان بود که بهراحتی از سن و سالش فراتر میرفت. جنیدی، معلم امام هادی(ع)، در یکی از گفتوگوهایش با محمد بن جعفر بهطور غیرمستقیم به عظمت علمی امام هادی(ع) اشاره کرد و گفت: «این کودک، استاد است، نه کودک»؛ وی در ادامه افزود که در جلسات علمی خود، گاهی امام هادی(ع) نکات جدیدی اضافه میکرد که برای جنیدی غیرقابل درک بود و باعث میشد که دیگران فکر کنند او به امام هادی(ع) درس میدهد، در حالی که امام هادی(ع) او را آموزش میداد.
این ویژگی امام هادی(ع) تنها به سن و سال ایشان محدود نمیشد. آن حضرت در تمامی دوران امامت خود، بهعنوان یکی از بزرگترین فقیهان و متکلمان تاریخ اسلام شناخته شد. ایشان در فقه، اصول دین، علم کلام و تفسیر قرآن از دقتنظر بالایی برخوردار بود و بسیاری از علمای زمان خود از ایشان بهره میبرد. بسیاری از مفاهیم دینی که بعدها در کتابهای فقهی و کلامی وارد شد، در زمان امام هادی(ع) و از طریق ایشان پایهگذاری شد.
یکی از ویژگیهای بارز امام هادی(ع)، حلم و بردباری بینظیر ایشان در برابر مشکلات و ظلمهای متعددی بود که از سوی دستگاه خلافت عباسی به آنها وارد میشد. یکی از نمونههای مهم این ویژگی، برخورد امام هادی(ع) با بریحه عباسی است. بریحه، که بهعنوان مسئول امور مدینه منصوب شده بود، از محبوبیت و محبت مردم به امام هادی(ع) به شدت نگران بود و از متوکل عباسی خواست تا امام هادی(ع) را از مدینه تبعید کند.
در پاسخ به درخواست بریحه، متوکل دستور داد که امام هادی(ع) به سامرا تبعید شود. هنگامی که امام هادی(ع) در حال حرکت به سمت سامرا بود، بریحه به حضرت نزدیک شد و با تهدید گفت: «اگر نزد خلیفه شکایت کنی، تمام اموالت در مدینه از بین خواهد رفت». امام هادی(ع) بدون هیچگونه عصبانیت و با کمال آرامش پاسخ داد: «نزد خداوند شکایت کردهام.» این پاسخ نشاندهنده اعتماد بیپایان امام به خداوند و ناتوانی دشمنان در مقابل اراده الهی بود.
پس از این پاسخ، بریحه که از تهدیدات خود پشیمان شده بود، از امام هادی(ع) درخواست بخشش کرد. امام هادی(ع) با عظمت و بزرگواری، بدون هیچگونه کینهای، او را بخشید و از اشتباهاتش درگذشت. این حادثه نه تنها ویژگیهای اخلاقی امام هادی(ع) را به نمایش میگذارد، بلکه نشاندهنده حکمت و بصیرت ایشان در برابر مشکلات و تهدیدات بود.
امام هادی(ع) در زندگی خود با وجود فشارهای مختلف سیاسی، هرگز از اصول انسانی و دینی خود دست نکشید. حضور امام در دربار عباسی نیز یکی از عرصههایی بود که امام هادی(ع) در آنجا نقش بیبدیلی ایفا کرد. در یکی از رویدادهای تاریخی، زمانی که امام هادی(ع) به دارالخلافه متوکل عباسی وارد شد، همه حاضران از مرکبهای خود پیاده شدند و به حضرت احترام کردند. این احترام نه تنها از سوی مردم عادی، بلکه از سوی شخصیتهای دولتی و درباریان بود.
یکی از حاضران در آن زمان از این حجم احترام شگفتزده شد و گفت: «چرا اینطور به امام هادی(ع) احترام میکنید؟» سایرین پاسخ دادند که پس از آن که امام از قصر خارج شوند، دیگر کسی برای احترام از جای خود بلند نخواهد شد. این برخورد نشان داد که امام هادی(ع) در قلب مردم از احترام و محبتی بینظیر برخوردار بود.
یکی دیگر از ویژگیهای بارز امام هادی(ع) سادهزیستی ایشان بود. علیرغم اینکه امام هادی(ع) از ثروت و امکانات زیادی برخوردار بود، زندگی سادهای داشت. این سادهزیستی در شرایطی بیشتر آشکار شد که مأموران متوکل عباسی شبانه به خانه امام هجوم بردند و منزل ایشان را بازرسی کردند. در کمال تعجب، آنها مشاهده کردند که امام در اتاقی بدون فرش و تجملات نشسته و مشغول تلاوت قرآن است. امام هادی(ع) همواره به پیروان خود میآموخت که ارزشهای دنیوی را فدای ارزشهای معنوی و اخلاقی کنند.
امام هادی(ع) در زمینه بخشندگی و سخاوت، نمونهای بینظیر از کرم و جوانمردی بود. یکی از مشهورترین داستانها در این زمینه، مربوط به اعرابی است که از بدهیهای خود شکایت کرد. امام هادی(ع) که در آن زمان خود با مشکلات مالی مواجه بود، بدون هیچگونه چشمداشتی به اعرابی کمک کرد. حضرت حتی نامهای نوشتند که اعرابی بدهکار ایشان است و او را به سامرا فرستاد تا در حضور جمع، طلب خود را مطرح کند. این اقدام امام نشاندهنده صداقت، بزرگواری و محبت ایشان به مردم بود.
سیره امام هادی(ع) نهتنها در عرصههای علمی و دینی، بلکه در عرصههای اجتماعی، اخلاقی و سیاسی نیز درخشیده است. ایشان همواره الگویی از بردباری، بخشندگی، علم و سادهزیستی برای پیروان خود بوده است. امام هادی(ع) در مواجهه با سختیها، تهدیدات، و حتی دربار خلافت عباسی، هیچگاه از اصول انسانی و دینی خود دست نکشید و در پی خدمت به جامعه و گسترش فضایل اخلاقی بود.
درسهایی که از سیره امام هادی(ع) میتوان آموخت، بهویژه در شرایط پیچیده و دشوار زندگی اجتماعی و سیاسی امروز بسیار کاربردی است. امام هادی(ع) به ما میآموزد که در برابر مشکلات و سختیها باید به خداوند توکل کرده و به اخلاق حسنه پایبند باشیم. همچنین ایشان نشان میدهد که برای رشد و پیشرفت دینی و اجتماعی، باید در کنار علم، ویژگیهایی چون حلم، بردباری و سخاوت را نیز پرورش دهیم.
سیره امام هادی(ع) به ما یادآوری میکند که اگرچه دنیای مادی و اجتماعی ممکن است ما را به چالش بکشد و در مسیرهای گوناگون گمراهی سوق دهد، اما با پیروی از اصول انسانی، حکمت و اخلاص میتوانیم به حقیقت معنوی و انسانی دست یابیم. امام هادی(ع) با زندگی ساده، علمی، اخلاقی و سیاسی خود، همواره گواهی بر این حقیقت بودهاند که مسیر واقعی عزت و سعادت، نه در پیروی از قدرتهای دنیوی، بلکه در وفاداری به اصول معنوی و انسانی نهفته است. امروز بیش از هر زمان دیگری، نیاز به الگویی چون امام هادی(ع) داریم تا در سایه هدایتهایش، جامعهای باکرامت، مبتنی بر عدل و اخلاق بنا کنیم که در آن انسانها بتوانند در کنار یکدیگر به سعادت و آرامش حقیقی دست یابند.
شیرین آذربخش
انتهای پیام