
در دل استان البرز، جایی که کوهها و دشتها با هم پیوند خوردهاند هنر ایرانی در دستان زنی توانمند جان میگیرد. فاطمه مرواریدنژاد، نامی که در دنیای قلمزنی و صنایع دستی شناخته شده است، با دستان پرتوان و ذهن خلاقش، روزانه ورقهای مس را به آثار هنری تبدیل میکند که نه تنها زیبایی بصری دارند، بلکه روح فرهنگ و تاریخ ایران را نیز در خود جای دادهاند.
کارگاهش در حاشیه شهر کرج، کوچک اما پر از زندگی و انرژی است؛ جایی که ابزارها داستانی از صبر، دقت و عشق را روایت میکند. در این فضا هنر، زبان بیان احساس، خلاقیت و تعهد است.
فاطمه مرواریدنژاد سالهاست با پشتکار و علاقه، مسیر آموزش را نیز دنبال میکند. نگاهش به هنر، فراتر از خلق آثار شخصی است؛ معتقد است هنر، پلی برای انتقال مهارت و خلاقیت به دیگران است، ابزاری برای اشتغالزایی و فرصتی برای توانمندسازی نسل جدید هنرجویان. فضای کارگاهش، ترکیبی از تلاش، صبر و شور هنری است؛ جایی که هر شکست، هر تجربه و هر موفقیت، داستانی دارد که میتواند الهامبخش باشد.
او در کنار ورقهای مسی و قلمهای ظریف با دقت و صبر، دنیای خلاقیت را به شاگردانش منتقل میکند. دنیایی که در آن یادگیری تجربهای از زندگی، پشتکار و تعامل اجتماعی است. هنر در دستانش زنده است و هر اثر، تصویری از تلاش بیوقفه، علاقه و عشق به فرهنگ و تاریخ ایرانی را بازتاب میدهد.
در این مصاحبه، مرواریدنژاد از مسیر ورود به هنر قلمزنی، چالشها و موفقیتهای حرفهای، آموزش و همراهی هنرجویان و همچنین دغدغههای تولید و بازار کار سخن میگوید.
من فاطمه مرواریدنژاد هستم، صنعتگر رشته قلمزنی و مدرس اداری حوزه میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی استان البرز. علاقه من به هنر قلمزنی تقریبا از سال ۱۳۸۳ شروع شد. آن زمان همزمان با رشته دانشگاهیام، به این هنر علاقهمند شدم و تصمیم گرفتم این حرفه را شروع کنم. دورههای کوتاه آموزشی گذراندم و بعد از مدتی اولین کارگاه خودم را در شهرستان دزفول استان خوزستان راهاندازی کردم.
وقتی وارد اداره میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی دزفول شدم، متوجه شدم بسیاری از علاقهمندان به این هنر، دسترسی به آموزش مناسب ندارند. بنابراین تصمیم گرفتم در کنار تولید، آموزش را هم ادامه دهم. آموزش برای من مثل یک عشق بود؛ در همان سالها با هنرجویان زیادی کار کردم و دیدم که وقتی مهارت یاد میگیرند، زندگیشان تغییر میکند و برخی حتی سرپرست خانواده شدند و بیمه تأمین اجتماعی گرفتند.
سال ۱۳۹۳ وارد استان البرز شدم و فعالیتهای آموزشی و تولیدی خودم را در شهرستانهای ساوجبلاغ، نظرآباد، چهارباغ، کرج و روستاهای اطراف گسترش دادم. حتی در دانشگاه علم و فرهنگ تهران تدریس داشتم و با ارگانهای مختلف، از جمله سازمان زندانها و مراکز توانبخشی کهریزک، همکاری کردم. این تجربیات به من نشان داد آموزش، به ویژه آموزش رایگان، میتواند مسیر زندگی هنرجوها را تغییر دهد و اشتغال و بیمه تأمین اجتماعی را برای آنها فراهم کند.
بالغ بر ۱۵۰۰ هنرجو آموزش دادهام. این شامل آموزشگاههای رایگان، خصوصی و دورههایی که با ارگانها برگزار شده، میشود. بسیاری از این هنرجوها اکنون وارد بازار کار شدهاند، بیمه گرفتهاند و برخی کارگاه خودشان را راهاندازی کردهاند. حتی محصولات برخی از آنها به کشورهای مختلف مثل ترکیه، سوئد، گرجستان، عربستان و آمریکا صادر شده است.
ارتباطم با هنرجوها هیچگاه قطع نمیشود. حتی بعد از پایان دوره، اگر سفارش داشته باشند یا طرح جدید بخواهند، من همراهی میکنم و رفع اشکال میکنم. بعضی از آنها کارها را در خانه انجام میدهند، برخی در کارگاه من و برخی در نمایشگاهها و اردوهای آموزشی که خارج از استان برگزار میکنیم شرکت میکنند. این ارتباط مستمر باعث میشود هنرجوها اعتماد به نفس پیدا کنند و به بازار کار وارد شوند.
چالشهایمان چند محور دارد. مهمترین آنها تهیه مواد اولیه است. نوسانات قیمت دلار، طلا و مس باعث میشود قیمتها ثبات نداشته باشد. بارها پیش آمده که وقتی سفارشی را با قیمت مشخص قبول میکنیم، هنگام تحویل قیمت مواد اولیه دو یا سه برابر شده و مشتری پاسخگو نیست.
مشکل دوم تسهیلات و وامهای تولید است. چند سال پیش وامی به مبلغ 10 میلیون تومان با بهره چهار درصد گرفتم، اما چون یکبار از این امکان استفاده کردم دیگر نمیتوانم چنین وامی بگیریم . تولیدکنندگان نیاز دارند که بتوانند مواد اولیه را با قیمت ثابت یا تخفیف مناسب تهیه کنند تا تولید و بازار پایدار شود.
امنیت یکی از بزرگترین نگرانیهای من است. تصور کنید یک زن تولیدکننده در حاشیه شهر چه اضطرابی دارد. ما نیاز به مکانهای دائمی و امن برای فعالیت داریم تا بتوانیم بدون استرس کارهایمان را تولید کنیم.
فروش یکی دیگر از چالشهای اصلی ماست. وقتی تولیدکننده در حاشیه شهر فعالیت میکند، شناخته نمیشود و دسترسی مشتری سخت است. اگر مکان مشخص و دائمی برای کارگاهها و نمایشگاهها وجود داشت، هم امنیت و هم فروش آسانتر میشد. نمونه موفقی مثل مرکز صنایع دستی سرای سعدالسلطنه قزوین وجود دارد که تولیدکنندگان در آنجا معرفی شده و محصولاتشان بدون واسطه به مشتری میرسد.
آموزش رایگان یکی از بزرگترین نعمات برای ماست. نه تنها در قلمزنی بلکه در تمام رشتههای صنایع دستی، آموزش رایگان باعث میشود هنرجوها با هزینه کم، مهارت حرفهای یاد بگیرند و امکان درآمدزایی پیدا کنند. من شخصاً از سال ۱۳۸۴ این آموزشها را تجربه کردم و همیشه قدردان آن هستم. اگر این روند ادامه پیدا کند و در تمام فصلهای سال و در تمام شهرها و روستاها آموزش رایگان توسط ادارات میراث فرهنگی فراهم باشد، تأثیر بزرگی در اشتغالزایی و توانمندسازی هنرجوها خواهد داشت.
باید مکانهای دائمی و امن برای کارگاهها و نمایشگاهها ایجاد شود. نرخ ثابت برای مواد اولیه تولیدکنندگان ضروری است. همچنین تسهیلات آسان با بهره کم و حمایت از بازار فروش محصولات، میتواند تولید و اشتغال را پایدار کند.
هنر و قلمزنی عشق و تلاش میخواهد، اما میتواند مسیر زندگی را تغییر دهد. مهم است که علاقهمند باشید و پشتکار داشته باشید. آموزش رایگان و حمایتهای دولتی میتواند نقطه شروع خوبی باشد. امیدوارم جوانان با انگیزه وارد این مسیر شوند و تولید و آموزش را با هم ادامه دهند.
انتهای پیام