به گزارش ایکنا از البرز، جمعیت آرامآرام از مصلای کرج به سمت امامزاده حسن (ع) کرج حرکت میکند، قدمها سنگین و مصمم است اما در هر گام، انرژی و شور خاصی نهفته است. در نگاه اول، ممکن است، آهنگ حرکت جمعیت عادی به نظر برسد، اما وقتی کمی دقیقتر نگاه میکنی، میتوانی داستان هر فرد را در دل این جریان ببینی: مردانی که با گامهای مطمئن جلو میروند، زنانی که کودکان خردسال را در آغوش گرفتهاند و با چشمانی پر از اشتیاق مسیر را طی میکنند، جوانانی که با پرچمهای کوچک و شور درونی در میان جمعیت میدرخشند، و سالمندانی که با صبر و آرامش، گامهایی آهسته اما پیوسته برمیدارند و لحظههای سکوت و دعا را در ذهن خود مرور میکنند.
مسیر از مصلی تا امامزاده حسن (ع) تعیین شده است، در میان جمعیت، حس تعلق به یک هدف مشترک موج میزند، حس اینکه این راهپیمایی فرصتی برای تجربه همبستگی و احترام متقابل است. نوجوانانی که برای اولین بار در چنین مراسمی شرکت کردهاند، نگاهشان پر از کنجکاوی و هیجان است. آنها با شور و شوق قدم برمیدارند، گاهی دست در دست هم قدم میزنند و گاهی به کسانی که کمی عقب ماندهاند کمک میکنند. پیرمردانی که با عصا حرکت میکنند، با لبخندی آرام به جوانان نگاه میکنند و گویی تجربه سالها زندگی و صبرشان را با همین نگاه منتقل میکنند.
در طول مسیر، صحنهها لحظهای سکوت و لحظهای شور دارند؛ هر گوشه مسیر، داستانی از همکاری و احترام متقابل روایت میکند: جوانی که سالمندی را همراهی میکند، یا گروهی که با هم قدم برمیدارند و ریتم حرکتشان هماهنگ است. این لحظات، جزئیات کوچکی هستند که اما تجربه کلی راهپیمایی را شکل میدهند و آن را به چیزی زنده، ملموس و انسانی تبدیل میکنند.
وقتی جمعیت به میانه مسیر میرسد، میتوانی تنوع انسانی را در آن ببینی: افرادی با لباسهای مختلف، سنین گوناگون، نگاهها و حالوهوای متفاوت، اما همه در همان لحظه متحد هستند؛ متحد در هدف و در حرکتی که حس تعلق به جامعه و همدلی را به تصویر میکشد. این اتحاد همان چیزی است که راهپیمایی بشارت نصر را از یک مراسم عادی به تجربهای عمیق و انسانی تبدیل میکند.
نوای «لبیک یا غزه» در فضای مصلی کرج میپیچد و آقای رضایی در میان جمعیت گام برمیدارد. این راهپیمایی برایش «یادآوری عزت» است و میگوید: وقتی شنیدم این راهپیمایی به مناسبت سالگرد طوفان الاقصی برگزار میشه، حس خاصی پیدا کردم. اون عملیات برای ما یادآور اینه که ملتها اگه بخوان، میتوانند در برابر ظلم بایستند. حضور امروز مردم هم یعنی ما همان روحیه استقلال و مقاومت را هنوز داریم. من پارسال هم شرکت کرده بود اما آن موقع مردم بیشتر کنجکاو بودند ببینند این راهپیمایی چیه؛ امسال دیگر آگاهانهتر آمدند. همه میدانند محورش حمایت از مردم غزهست، اما در واقع، یه پیام به دنیاست که ایران روی پای خودش ایستاده. وقتی شعار «حق غنیسازی» میدهیم، یعنی ما میخواهیم خودمان تصمیم بگیریم، نه با اجازه دیگران.
رضایی در میان صدای شعارها و پرچمهای سبز و فلسطینی، به کودکانی که پرچمهای کوچک در دست دارند، اشاره میکند: ببینید این بچهها… اینها یاد میگیرند که استقلال فقط یک واژه در کتاب نیست. ما با نفت و گاز و اورانیوممان اگر خودمان تصمیم بگیریم، یعنی آیندهمان دست خودمان است. همانطور که مردم غزه با دست خالی ایستادند، ما هم باید حافظ عزتمان باشیم.
وقتی جمعیت به نزدیکی امامزاده حسن (ع) میرسد، او با صدایی آرامتر میگوید: من نیامدم برای شعار دادن؛ آمدم برای یادآوری. یادمان نرود اگر امروز امنیت داریم، به خاطر همین ایستادگیهاست. این راهپیمایی شاید چند ساعت طول بکشد، ولی مفهومش سالهاست در دل مردم ریشه دارد.
خانم کریمی که دست پسر هفتسالهاش را گرفته، میان صفهای منظم جمعیت حرکت میکند. پرچم فلسطین در دست کودک موج میخورد. او میگوید حضورش در دومین راهپیمایی «بشارت نصر» از سر مسئولیت است: من معلمم. وظیفهام این است که مفهوم واقعی مقاومت را برای نسل بعدی توضیح بدهم. مقاومت یعنی امید داشتن، یعنی باور به اینکه میشود مقابل زور ایستاد، نه اینکه نفرت پراکنده کنیم.
او به یاد اولین سال برگزاری میافتد و ادامه میدهد: امسال جهت راهپیمایی روشنتره، یاد طوفان الاقصی، دفاع از مردم غزه و در کنارش تأکید بر استقلال ایران. برای ما معلمها مهمه که بچهها بدانند، مسئله غنیسازی یک نماد از حق تصمیمگیری است.
از او میپرسم چه چیز این جمعیت برایش خاص است. کمی فکر میکند و میگوید: تنوع آدمها. از دانشجو تا پیرزن، از بازاری تا دانشآموز، همه کنار هم هستند. این یعنی مردم هنوز مسئله فلسطین را مسئله خودشان میدانند. وقتی یه بچه ایرانی پرچم فلسطین را بلند میکند، یعنی یاد گرفته درد انسانها مرز ندارد.
کریمی میگوید در کلاسش با دانشآموزان درباره مفهوم استقلال صحبت کرده و به آنها گفته اگر کشور بتونه خودش برق یا دارو تولید کند، خوبه یا خیر؟ و همه جواب دادن خوبه. بعد برایشان توضیح داده که غنیسازی هم یعنی همین یعنی تکیه بر توان خود. امروز این جمعیت دارد همان را فریاد میزند.
در ادامه نیما با شوق از بین جمعیت نوجوانان بیرون میآید. پرچم کوچک ایران را در یک دست و پرچم فلسطین را در دست دیگر گرفته. میگوید از طریق شبکههای اجتماعی درباره این راهپیمایی شنیده بود: دیدم نوشته بودن دومین سال راهپیمایی بشارت نصره، برای سالگرد طوفان الاقصی. برام جالب بود بدونم این همه آدم چرا میان.
ازش میپرسم چه چیزی باعث شد شخصاً بیاید؟ میگوید: من اخبار غزه رو دنبال میکنم، مخصوصاً وقتی دیدم بچههایی همسن خودم زیر بمبارون زندگی میکنن، احساس کردم باید یه کاری بکنم. نمیتونم کمک مالی بفرستم، ولی حضورم اینجا یعنی یادشون هستیم.
او در ادامه دربارهیحق غنیسازی هم نظر خودش را دارد: بعضیا فکر میکنن این فقط یه بحث علمی یا دولتیه، ولی ما توی مدرسه خوندیم انرژی هستهای برای پزشکی، برق، کشاورزی هم کاربرد داره. من فکر میکنم وقتی یه ملت خودش بتونه این کارا رو انجام بده، یعنی قویتره. همونطور که مردم غزه با امکانات کم مقاومت میکنن، ما هم باید خودکفا باشیم.
نیما ادامه میدهد: امسال دومین ساله که این راهپیمایی سراسری شده. من دلم میخواد سال بعد با دوستام بیام. حس عجیبیه؛ وقتی صدای «اللهاکبر» با «سلام بر غزه» قاطی میشه، آدم احساس میکنه بخشی از یه جریان بزرگه.
در پایان مسیر، در حالیکه گوشیاش را بالا گرفته تا از جمعیت فیلم بگیرد، لبخند میزند: میخوام این ویدیو رو بفرستم برای دوستم که توی شیرازه. بگم ما فقط تماشاگر خبرها نیستیم؛ ما خودمون هم یه قدم برمیداریم.
راهپیمایی «بشارت نصر» صحنهای بود از حضور مردمی که میخواستند دوباره معنای «ایستادگی» و «همبستگی» را زنده کنند. از مصلی تا امامزاده حسن(ع)، در حقیقت سفری بود از یاد گذشته تا امید آینده؛ سفری که در آن هر کس، با هر سن و جایگاهی، پیامی مشترک را تکرار میکرد: ما هنوز به استقلال و حق تصمیمگیری خود باور داریم.
آنچه این راهپیمایی را متفاوت میکرد، حضور انسانهایی بود که از دل زندگی روزمرهشان برخاسته بودند تا بگویند مقاومت فقط یک شعار نیست، بلکه بخشی از هویت ماست. در میان جمعیت، پیرمردی بود که آرام و مطمئن گام برمیداشت، زنی که دست کودک خود را گرفته بود و با لبخند پرچم فلسطین را تکان میداد، و نوجوانی که با دو پرچم ایران و فلسطین در دست، میان جمعیت میدرخشید. همین تصویرها، معنای واقعی مقاومت را روایت میکردند: امید، آگاهی و پیوند نسلها.
مردمی که آمده بودند، برای خشم یا جدال نیامده بودند، برای یادآوری آمده بودند؛ یادآوری اینکه استقلال و آزادی، فقط در سایه اعتماد به نفس ملی و تکیه بر توان خود به دست میآید. شعار «حق غنیسازی» برای آنها نماد اراده یک ملت بود که میخواهد خودش تصمیم بگیرد و سرنوشتش را به دست دیگری نسپارد.
دومین سال برگزاری «بشارت نصر» نشانهای بود از بلوغ اجتماعی این حرکت. دیگر کسی صرفاً برای تماشا نیامده بود؛ همه با شناخت و هدف آمده بودند. از دانشآموز تا بازاری، از مادران تا جانبازان، همه در کنار هم قدم میزدند و با حضورشان میگفتند که مسأله فلسطین، مسأله انسانیت است.
راهپیمایی امسال را میتوان تبلور نوعی همزمانی تاریخی دانست؛ جایی که گذشته مقاومت، حال آگاهی و آینده امید در یک قاب جمع شدند. این حرکت مردمی یادآور این است که هر بار مردم در کنار هم میایستند، تاریخ از نو معنا پیدا میکند. در سکوت چهرهها و صدای شعارها، پیامی نهفته بود که از زبان همه نسلها شنیده میشد: عزت ملی و کرامت انسانی، میراثی نیست که فراموش شود.
راهپیمایی بشارت نصر، پیامی داشت روشن و آرام، اما کوبنده: این ملت هنوز زنده است، هنوز اهل ایستادگی است و هنوز باور دارد که میتوان در دنیایی پر از فشار و تحریف با امید و آگاهی راه را ادامه داد.
انتهای پیام