کد خبر: 4299577
تاریخ انتشار : ۲۱ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۳:۵۷
یادداشت

عهدنامه عاشقان در زیارت اربعین

زیارت اربعین، پیمانی است جاودانه میان زائر و امام حسین‌(ع)؛ پیمانی که در سکوتی آکنده از اشک بسته می‌شود. در این لحظه، دل در برابر تاریخ می‌ایستد و با شهادت بر وفاداری، خود را به کاروانی می‌سپارد که از کربلا آغاز شده و تا قیامت ادامه دارد.

زیارت اربعین

اربعین که از راه می‌رسد، انگار دوباره آفتاب عاشورا در دل‌ها طلوع می‌کند. اربعین، فقط یک روز در تقویم نیست؛ یک احضار تاریخی است که جان‌ها را به جاده‌ای بی‌پایان فرامی‌خواند؛ جاده‌ای که از هر نقطه جهان آغاز می‌شود و به یک مقصد ختم می‌شود «حرم حسین‌ بن‌ علی(ع)»؛ در این مسیر «زیارت اربعین» همچون یک گفت‌وگوی صمیمی میان زائر و امام راه را می‌گشاید.

زیارت اربعین با سلام آغاز می‌شود. این سلام، یک تعارف ساده نیست؛ زبان دل است وقتی که می‌خواهد به آستان عشق نزدیک شود. سلام‌های این زیارت، مثل قدم‌های اول در پیاده‌روی اربعین‌اند. وقتی می‌گویی «سلام بر تو ای فرزند رسول خدا»، نه فقط احترام که هم‌پیمانی خود را اعلام می‌کنی. گویی از پشت قرن‌ها، دست بیعت به‌سوی حسین(ع) دراز کرده‌ای و می‌گویی: «من هنوز اینجا هستم، هنوز با توام.»

بعد از سلام، زیارت وارد بخش شهادت می‌شود. اینجا، زائر گواهی می‌دهد که حسین(ع) «وارث آدم و نوح و ابراهیم و موسی و عیسی» است. این جمله، پیوندی می‌سازد میان عاشورا و تمام تاریخ پیامبران. انگار از روز اول خلقت تا ظهر عاشورا، یک خط نور کشیده شده و حسین(ع) آخرین حلقه‌اش است. این شهادت، آرامش عجیبی به دل می‌دهد؛ چون زائر می‌فهمد که ایستادن در کنار حسین(ع) یعنی ایستادن در همان صفی که پیامبران ایستادند.

راز قیام در یک جمله 

در میانه زیارت، یک جمله هست که می‌شود سال‌ها درباره‌اش نوشت: «بَذَلَ مُهجَتَهُ فیکَ لِیَستَنقِذَ عِبادَکَ مِنَ الجَهالَةِ وَ حَیرَةِ الضَّلالَة»؛ یعنی حسین(ع) خون قلبش را تقدیم تو کرد، ای خدا، تا بندگانت را از جهل و سرگردانی نجات دهد. اینجا، عاشورا دیگر یک صحنه نبرد نیست؛ یک عملیات نجات است. حسین(ع) خودش را سپر کرد تا راه حقیقت گم نشود، تا انسان دوباره مسیر بهشت را پیدا کند. این جمله مثل خلاصه‌ای از تمام هدف قیام است؛ جمله‌ای که وقتی بر زبان می‌آید، اشک بی‌اختیار روی گونه جاری می‌شود.

زیارت اربعین فقط از حسین(ع) نمی‌گوید؛ از دشمنانش هم سخن می‌گوید؛ آنان که دنیا را بر آخرت ترجیح دادند، پیمان خدا را شکستند و به هوای نفس تن دادند. اینجا زائر می‌فهمد که محبت به حسین(ع) بدون شناخت جبهه مقابل، ناقص است. عاشورا مرزی کشید که هرگز محو نمی‌شود؛ مرزی میان وفاداری و خیانت، میان حقیقت و دروغ، میان عدالت و ستم. وقتی این بخش را می‌خوانی، ناخودآگاه به زمانه خودت فکر می‌کنی و می‌پرسی: «امروز این مرز کجاست و من کدام سو ایستاده‌ام؟»

در زیارت، بارها اشاره می‌شود که حسین(ع) ادامه‌دهنده راه همه پیامبران است. این یعنی عاشورا فقط حادثه‌ای شیعی یا حتی اسلامی نیست؛ بلکه یک واقعه انسانی است که هر دل آزاده‌ای می‌تواند با آن پیوند بخورد. ابراهیم(ع) در برابر بت‌ها، موسی(ع) در برابر فرعون، عیسی(ع) در برابر تحریف و حسین(ع) در برابر سلطنت ظلم و نفاق ایستادند. همه این قیام‌ها یک پیام دارند: «آزادی، عدالت، بندگی خدا»؛ زیارت اربعین، این پیوستگی را مثل رشته‌ای از نور به دل زائر می‌بافد.

عهد؛ امضای قلبی زائر

در بخش پایانی زیارت رنگ و بوی عهدنامه پیدا می‌کند. زائر با امام پیمان می‌بندد که در مسیر او بماند، دشمنانش را دشمن بدارد و راهش را ادامه دهد. این عهد، شبیه همان لحظه‌ای است که زائر پیاده، بعد از روزها، گنبد را از دور می‌بیند و اشک شوقش با گرد و خاک راه قاطی می‌شود. اینجا، همه خستگی‌ها می‌رود و فقط یک چیز می‌ماند: اینکه تا آخرین نفس، پرچم حسین(ع) روی شانه‌های تو باشد.

زیارت اربعین فقط یادآور یک واقعه تاریخی نیست؛ برای امروز ما پیام دارد. در جهانی که پر از تحریف، رسانه‌های گمراه‌کننده و بی‌عدالتی است، این زیارت به ما می‌گوید: معیار حق و باطل، حرف خدا و پیامبر و امام است، نه تبلیغات قدرت‌ها. محبت بدون اقدام و مسئولیت‌پذیری کافی نیست. ایستادن در کنار حسین(ع) یعنی ایستادن در برابر هر ظلمی، در هر زمان و مکان. جامعه حسینی باید اهل ایثار، برادری و دفاع از حقیقت باشد.

امروز، زیارت اربعین در جاده‌های نجف تا کربلا زنده است. میلیون‌ها نفر با زبان‌ها و رنگ‌ها و ملیت‌های مختلف آن را در دل دارند. مرد عراقی که نان تازه‌اش را به دستت می‌دهد، زن سالخورده‌ای که چای داغش را برایت می‌آورد، کودکانی که با لبخندهایشان خستگی را از پاهایت می‌گیرند؛ همه این‌ها تفسیر زنده زیارت اربعین‌اند. در این مسیر، مرزها و پاسپورت‌ها معنایشان را از دست می‌دهند و فقط یک هویت باقی می‌ماند: «زائر حسین(ع).»

زیارت اربعین، فقط برای کسانی که پایشان به کربلا رسیده نیست؛ برای همه عاشقانی است که دلشان در این راه می‌تپد. حتی اگر کیلومترها دورتر باشی، وقتی این زیارت را با قلبی مشتاق بخوانی، انگار در صحن و سرای کربلا ایستاده‌ای. چشم‌هایت بسته می‌شود، بوی تربت به مشامت می‌رسد، صدای اذان حرم در گوشت می‌پیچد و دلت مطمئن می‌شود که روزی، این سلام‌ها را از نزدیک خواهی گفت.

زیارت اربعین، گفت‌وگوی کوتاه اما سرشار از معناست؛ از سلام تا شهادتی که آرامش می‌بخشد، از راز قیامی که جان را روشن می‌کند تا عهدی که مسیر زندگی را جهت می‌دهد. هر بار که آن را می‌خوانی، انگار دوباره در کربلا متولد می‌شوی؛ در میان کاروانی که هنوز در راه است، کاروانی که مقصدش فقط یک کلمه است: «حسین».

مریم اصغرپور

انتهای پیام
captcha