بشر همواره درگیر انواع جنگ و نزاع همچون
جنگ نرم، جنگ سخت و جنگهای قومی و قبیلهای، جنگ سرد و بسیاری دیگر از اقسام جنگها بوده و هست. امروز اما دشمنها و نیروهای ضد یکدیگر در تلاشند با استفاده دشمنی در قالب جنگ شناختی با یکدیگر مبارزه کنند و بدون ردپایی از خود، رقیب را از صحنه به در کنند.
جنگ شناختی چیست؟
دیگر اصل واقعیت مهم نیست. آنچه مهم است، تصویر و انعکاسی از آن است که به جهانیان ارائه می شود. در قالب این معادله، تغییر قوه شناخت عموم مردم و نخبگان یک جامعه در مسیرهای مشخص، در دستور کار است.» این تعریفی است که بسیاری از تئوریسینهای غربی و صاحبنظران در مورد مفهوم «جنگ شناختی» در جهان کنونی مطرح میسازند. این جنگ از طریق منابع اطلاعاتی مانند رسانههای اجتماعی و شبکه اینترنت به طور استراتژیک گسترش مییابد. جنگ شناختی، هنگامی که به طور موثر تمرین میشود، دارای ماهیت موذیانهای است و درک و واکنش معمولی ما نسبت به حوادث را مختل میکند.
اما چگونه دشمنان با استفاده از این نوع جنگ یکدیگر را تحت تاثیر قرار میدهند و به رقبای خود آسیب وارد میکنند؟ چگونه قدرتها بدون دخالت محسوس خود این جنگ را به راه میاندازند؟ حتما اطرافمان کسانی را داریم که دچار تزلزل در افکار و جهتهای خود شدهاند. پیشتر نسبت به خاک و وطن خود تعصب و حس وفاداری بیحدی داشتهاند. ولی امروز دچار تردید شدهاند یا با بدبینی و ظن از آن حرف میزنند. این تغییر جریان تفکری ناگهانی نبوده است. اگر ما هم درگیر این تغییرات و تردیدها شدهایم گلولهها و ترکشهای جنگ شناختی به ما و اطرافیانمان هم برخورد کرده است.
تفاوت جنگ نرم و جنگ شناختی
جنگی که شباهت به جنگ نرم دارد، اما دیگر خبری از تلاش دشمن بر تضعیف باورها و افکار افراد یک سرزمین با استفاده از اعتقادات نیست. بلکه از رسانههای جدیدتر و فضاهای مجازی برای تحت تاثیر قرار دادن افراد جامعه استفاده میکند، بدون اینکه خود را نشان دهد. مانند حشرهای که ساختار چوب را از داخل از بین میبرد اما از خارج چیزی مشهود نیست.
اهداف جنگ شناختی
انواع جنگها یک هدف دارند: از بین بردن رقیب حال. اما اهداف اصلی دشمن در این جنگ از بین رفتن اعتماد جامعه نسبت به حاکمیت، نابود کردن نیروهای اجتماعی و سرمایههای کاری کشور رقیب است.
در جنگ شناختی دشمن از چند سلاح اعتمادزدایی، ناامیدسازی جامعه، ناکارآمد نشان دادن حاکمیت، از بین بردن مشروعیتهای جامعه و زیر سوال بردن اعتبار حاکمیت یک کشور استفاده می کند.
هنوز برای جنگ نرم و جنگ شناختی که زائیده پیشرفتهتری از جنگ نرم است، قانون منعی وضع نشده است. کسی به کمک یک جامعه درگیر جنگ شناختی نمیآید. مگر اینکه خود جامعه با استفاده از چند سلاح پیشگیرانه و مقابلهای یعنی: ارتقای هوش اجتماعی و آگاه کردن جامعهای که مورد اصابت گلولههای جنگ شناختی قرار گرفتهاند از این میدان پیروز خارج شوند.
اگر حس میکنیم که از این جنگ آسیبی به ما نمیرسد، کاملا در اشتباهیم. این جنگ نفر به نفر نیست و تمام جامعه یک کشور درگیر آن خواهند شد. ما از آسیبهایی که میبینیم هیچ دردی احساس نمیکنیم. به تیم دشمن ملحق میشویم و حتی از ترکشهایی که به ما اصابت میکند ممکن است ابراز رضایت کنیم، چرا که افکار ما دیگر دست خودمان نیست.
نخبگان، جامعه، اعتقادات و نگرشهای مثبت نسبت به کشور همگی نشانههای اصلی برای اصابت گلولههای دشمن هستند. در واقع ادراک را از افراد میگیرند و آنها را دستآویز خود برای رسیدن به هدف میکنند، بدون اینکه خود وارد میدان شوند. بنابراین جامعه از جنگ و تبعات آن در رنج است اما همچنان با توجه به اینکه در حال مدیریت شدن از سوی دشمن است خود را از درون از بین میبرد.
انتهای پیام