کد خبر: 4318955
تاریخ انتشار : ۰۳ آذر ۱۴۰۴ - ۱۶:۴۸

تشییع پیکر ۱۰ شهید گمنام در البرز؛ روایت پیوند نسل‌ها با ایثارگران دفاع مقدس

صبح دوشنبه، سوم آذرماه، همزمان با سالروز شهادت حضرت فاطمه(س)، پیکر 10 شهید گمنام دوران دفاع مقدس در کرج تشییع شدند. مردم تابوت‌ها را تا مصلی امام خمینی(ره) همراهی و با حضور خود پیوندی زنده میان نسل‌های گذشته و امروز با ارزش‌های دفاع مقدس برقرار کردند.

تشییع ۱۰ شهید گمنام در البرز؛
به گزارش ایکنا از البرز؛ صبح دوشنبه، سوم آذر بود، همزمان با شهادت حضرت زهرا(س). خورشید هنوز در نیمه‌راه آسمان بود اما خیابان پر شده بود از جمعیتی که آمده بودند تا لحظه‌ای تاریخی را ببینند: ورود 10شهید گمنام دوران دفاع مقدس.
 
این همزمانی شهادت حضرت زهرا(س) و بازگشت شهدا برای مردم معنای عمیقی داشت. کاروان آرام ولی پرقدرت حرکت می‌کرد. تابوت‌ها روی دوش نیروهای نظامی و بسیجیان بود و مردم با قدم‌هایی هماهنگ آن‌ها را همراهی می‌کردند. صدای صلوات، زمزمه دعا و نوحه در هوا پیچیده بود. کودکی کنجکاو دست مادرش را گرفت و پرسید: «مامان این‌ها کی هستن؟» مادر جواب داد: «فرزندان کشورمون که نامشون گم شده، اما امروز برگشتن تا بدرقه‌شون کنیم».
 
پیرمردی عصا به دست کنار خیابان ایستاده بود و به تابوت‌ها نگاه می‌کرد؛ در چشمانش چیزی بیش از کنجکاوی بود، ترکیبی از خاطره و احترام. نوجوانی با چشم‌هایی گرد شده حرکت جمعیت را دنبال و انرژی شور و هیجان جمعیت را با تمام وجود حس می‌کرد.
 
تابوت‌ها حرکت می‌کردند. صداهای جمعیت، زمزمه، صلوات و نوحه با صدای قدم‌ها و لرزش پرچم‌ها  آمیخته بود و تصویر زنده‌ای از حضور مردم ایجاد می‌کرد. 
 
از پنجره خانه‌ها، مردم مراسم را دنبال می‌کردند. زنی از طبقه دوم با دقت نگاه می‌کرد و دستش را روی سینه گذاشته بود. یک مرد پشت شیشه مغازه‌ نیمه‌بازش ایستاده بود و با نگاهش گویی بخشی از تاریخ را لمس می‌کرد. کاروان به سمت مصلی امام خمینی(ره) در حرکت بود. مردم مسیر را با شور و اشتیاق طی می‌کردند و جمعیت موجی از احترام، سوگواری و هیجان ساخته بود.
 
یک مادر شهید کنار خیابان ایستاده بود. چادر مشکی‌اش روی شانه‌ها نرم می‌لرزید. وقتی تابوت‌ها از جلویش رد شدند، چشم‌هایش را بست. لحظه‌ای بعد، به آرامی شروع به حرف زدن کرد. «وقتی خبر بازگشت تابوت‌ها را شنیدم، نمی‌دانستم چه حسی دارم؛ هم خوشحالی، هم غم، هم غرور. امروز که اینجا ایستاده‌ام، همه این احساس‌ها در هم آمیخته‌اند. انگار بخشی از تاریخ دوباره به ما برگشته. بچه‌هایمان، فرزندان کشورمان، در این تابوت‌ها خوابیده‌اند».
 
مکثی کرد، دستش را روی قلبش گذاشت و ادامه داد: «روز شهادت حضرت زهرا(س) همیشه برایم روز سنگینی بود. اما امروز با ورود این شهدا انگار که او هم آمده تا ما را همراهی کند، تا ما را در این وداع بزرگ تنها نگذارد. هر بار که به تابوت‌ها نگاه می‌کنم، فکر می‌کنم که چه حجم عظیمی از فداکاری و ایثار در این استخوان‌ها پنهان است.
 
چشم‌هایش پر از اشک شد، اما صدا و کلامش آرام و واضح بود. «من همیشه به بچه‌هایم می‌گویم که باید تاریخ را بشناسند، باید بفهمند چه کسانی برای ما جنگیده‌اند، چه کسانی بی‌نام و نشان، اما با شجاعت و ایمان ایستادند. دستش را به سوی جمعیت دراز کرد، انگار با تک‌تک آن‌ها سخن می‌گفت: «هر کسی که امروز اینجاست برای یادآوری تاریخ و وفاداری به ارزش‌ها آمده است. 
 
به آرامی نفس عمیقی کشید و به تابوت‌ها نگاه کرد و گفت: «هر بار این تابوت‌ها می‌آیند، قلبم می‌لرزد. می‌دانم که چه عشق و فداکاری در آن‌ها نهفته است. اما امروز احساس می‌کنم که دوباره خانواده‌ایم، دوباره پیوند داریم با گذشته، دوباره امید داریم برای آینده. این بچه‌ها… فرزندان گمنام وطن، همیشه در قلب ما زنده‌اند و این حضور نشان می‌دهد که نسل آینده هم آن‌ها را فراموش نخواهد کرد».
 
مرد سالمندی که به عصا تکیه داده بود، نگاهی عمیق به تابوت‌ها داشت و وقتی شروع به حرف زدن کرد، صدایش آرام اما پر از تأمل بود: «من روزهای جنگ را دیده‌ام، بچه‌ها با شور و شوق به جبهه می‌رفتند و بسیاری‌شان دیگر برنگشتند. امروز که اینجا ایستادم و تابوت‌های گمنام را می‌بینم، حس می‌کنم بخشی از گذشته دوباره زنده شده. این تابوت‌ها، همان خاطره‌ها،  دلتنگی‌ها و فداکاری‌ها را با خود آورده‌اند».
 
مکثی کرد و ادامه داد: «دیدن این جمعیت خوشحالم می‌کند. نسل جدید شاید جنگ را تجربه نکرده باشد، اما امروز با حضورش نشان می‌دهد که ارزش‌ها و ایثار هنوز زنده است. وقتی می‌بینم مردم با صلوات و احترام راه باز می‌کنند و بچه‌ها با شور نگاه می‌کنند، حس می‌کنم که این خاطره‌ها از بین نرفته‌اند».
 
او اضافه کرد: «همزمانی این تشییع با روز شهادت حضرت زهرا(س) هم معنای ویژه‌ای دارد. زهرا(س) نماد صبر و مقاومت است و این بچه‌ها هم نماد همان صبر و ایثارند؛ پیوندی که نسل من و نسل جدید را به هم متصل می‌کند».
 
صدایش کمی لرزید و گفت: «این تابوت‌ها برای همه ما مهمند. وقتی این حضور را می‌بینم، حس می‌کنم که همه ما بخشی از یک تاریخ زنده هستیم و این روز، روز یادآوری است؛ یادآوری فداکاری‌ها، ارزش‌ها و اینکه هنوز مردم قدرشان را می‌دانند».
 
سرانجام تابوت‌ها با همراهی جمعیت وارد مصلی کرج شدند. این لحظه، لحظه‌ گذار بود؛ گذر از ریتم تنگ خیابان به گستره آرامش‌بخش مصلی. ورود تابوت‌ها به جایگاه نهایی، اوج مراسم را شکل داد؛ جایی که گذشته و حال، ارزش‌ها و ایمان همه با هم در یک قاب معنوی جمع شده بودند.
 
این لحظه، همزمانی تاریخی با شهادت حضرت زهرا(س) را معنا می‌بخشید؛ صبر، ایثار و مقاومت او با فداکاری و شجاعت فرزندان گمنام وطن در یک جریان پیوسته، پیوند خورده بودند. با استقرار تابوت‌ها در جایگاه، سکوت سنگینی فضا را پر کرد. اما این سکوت، خالی نبود؛ پر بود از معنا، احترام و حس پیوند جمعی با گذشته و ارزش‌های جاودانه. مراسم نشان داد که یاد شهدا تجربه‌ای جمعی و فرهنگی زنده است که جامعه را به بازاندیشی درباره گذشته، مسئولیت امروز و امید به آینده دعوت می‌کند.
 
پیام تشییع این شهدا، هم در بعد ملی و هم در بعد فرهنگی روشن بود: ایثار، شجاعت و فداکاری نه تنها فراموش نمی‌شوند بلکه همیشه زنده و مسیر اخلاقی و معنوی را برای نسل‌های آینده روشن می‌کنند. این جریان، نوعی آموزش و یادآوری غیرمستقیم تاریخ بود؛ یادآوری اینکه هویت ملی، تنها در کتاب‌ها و خاطره‌ها نیست، بلکه در تجربه جمعی و حضور شهدا زنده می‌ماند و نسل امروز را با ارزش‌ها و مسئولیت‌های خود روبه‌رو می‌کند.

گزارش: مریم اصغرپور

انتهای پیام
captcha