امروز که کودکان در محاصره صفحههای دیجیتال و رسانههای متعدد هستند، قصهگویی هنوز هم یک تجربه زنده و انسانی است که ارتباطی مستقیم با قلب و ذهن آنها برقرار میکند. سیده ندا حسینی، قصهگوی مرکز کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان مرکز هشتگرد و کتابخانه الهادی هشتگرد با شور و انرژی خاص خود، قصهها را به پلی میان دنیای پرهیاهوی کودکان و خیال تبدیل میکند. معتقد است قصهگویی بیش از یک روایت ساده، ابزاری قدرتمند برای تقویت اعتماد به نفس، کاهش استرس و آموزش مهارتهای زندگی است. در این گفتوگو، حسینی درباره چالشها، فرصتها و تاثیر بیبدیل قصهگویی در تربیت نسل آینده سخن میگوید و راهکارهایی عملی برای فعالان این حوزه ارائه میدهد.
از حدود یک سال و نیم پیش وارد دنیای قصهگویی شدم. این علاقه ابتدا از طریق دختر کوچکم شکل گرفت که عضو کانون بود و خودش قصهگو شده بود. من همیشه علاقهمند به کتاب و قصه بودم و دیدن اینکه چقدر دخترم از قصهگویی لذت میبرد و با آن رشد میکند، انگیزهای شد تا من هم به این مسیر پا بگذارم. شروع به خواندن کتابهای مختلف کردم و زیر نظر مربیان توانمند مثل خانم یارمحمدی آموزش دیدم و حالا در کانون مرکز هشتگرد و کتابخانه الهادی هشتگرد قصهگویی میکنم.
یک قصه خوب باید جذاب باشد و شنونده، چه کودک و چه بزرگسال را درگیر کند. مهم است که موضوع قصه با دنیای کودکان همخوانی داشته باشد و قابل فهم باشد. قصه نباید طولانی یا یکنواخت باشد که مخاطب خسته شود. از طرف دیگر، قصهگو باید حرکتها و زبان بدن خود را با قصه هماهنگ کند تا انتقال پیام بهتر انجام شود. لحن صدای قصهگو باید گرم، طبیعی و پرانرژی باشد و تقلید صدای شخصیتها باعث میشود قصه جذابتر شود، البته به شرطی که طبیعی باشد و بیش از حد اغراقآمیز نشود.
قصهگویی هنوز هم یکی از مهمترین روشهای انتقال ارزشها و آموزش مهارتهای زندگی است. در دنیای پرهیاهوی امروز که کودکان به سرعت جذب صفحههای نمایش میشوند، قصهگویی فرصتی برای ارتباط انسانی، تعامل مستقیم و تقویت تخیل و زبان است. قصهگویی میتواند فضای آرامشبخش و صمیمی ایجاد کند و کودکان را به دنیایی دعوت کند که آن را خودشان با تخیلشان میسازند برخلاف تکنولوژی که غالباً دنیایی آماده و از پیش تعیین شده به آنها ارائه میدهد.
هدف اصلی من همیشه آموزش و انتقال پیامهای مثبت و اخلاقی است. قصهها باید علاوه بر سرگرم کردن، مفاهیمی مثل همکاری، مهربانی، احترام به دیگران و اهمیت خانواده را منتقل کنند. من به این باورم که قصهها راز زندگی هستند و میتوانند به کودکان اعتماد به نفس بدهند و آنها را برای مواجهه با چالشها آماده کنند.
قصهگویی برخلاف تئاتر که معمولاً نمایشنامه و حرکات مشخصی دارد، یک هنر شنیداری و کلامی است که بیشتر روی بیان داستان و ارتباط عاطفی با مخاطب تمرکز دارد. قصهگو باید با صدای خود، لحن و ریتم مناسب، فضای داستان را خلق کند و مخاطب را درگیر روایت نماید. حرکتها و زبان بدن محدود و هدفمند است و نباید به سمت بازیگری نمایشی برود. این دو هنر مکمل هم هستند ولی قصهگویی بیشتر حس شنیداری و تخیل را فعال میکند.
اینکه که ابتدا باید خود را به دنیای کودکان نزدیک کنند و ادبیات کودک را خوب بشناسند. مطالعه و آموزش مداوم بسیار مهم است. همچنین تمرین بیان، کنترل لحن صدا، زبان بدن و ارتباط چشمی با مخاطب کلید موفقیت است. صبر و علاقه به کار با کودکان و انگیزهی کمک به رشد آنها نیز اهمیت زیادی دارد. در نهایت باید بدانند قصهگویی یک هنر است که با تمرین و تجربه بهتر میشود.
متأسفانه فضای مرکز کوچک است و امکانات کافی برای اجرای برنامههای مختلف وجود ندارد. این محدودیتها گاهی باعث میشود نتوانیم به تمام ایدهها و برنامههایی که داریم عمل کنیم. برای بهتر شدن باید امکانات و فضای بیشتری در اختیار داشته باشیم. امیدوارم مسئولان بیشتر به این موضوع توجه کنند و حمایت کنند.
کانون پرورش فکری کودکان نقش بسیار کلیدی دارد. وجود مربیان متخصص و محیط حمایتی به من کمک کرد تا مهارتهای لازم را کسب کنم و با اعتماد به نفس در جمع کودکان ظاهر شوم. علاقه و پشتکار مربیان بسیار ارزشمند است و انرژی مثبت زیادی به ما میدهد. کانون میتواند سکوی پرتاب خوبی برای علاقهمندان باشد.
قصهگویی را دست کم نگیرید. این کار فراتر از سرگرمی است و میتواند پایههای شخصیتی و ذهنی کودکان را شکل دهد. والدین و مربیان باید وقت بیشتری برای قصهگویی اختصاص دهند، به قصهها به چشم ابزاری آموزشی و تربیتی نگاه کنند و با همراهی کودکانشان در این مسیر رشد کنند. قصهگویی یک پل ارتباطی قوی میان نسلهاست و میتواند دنیای کودکان را روشنتر و پرمعناتر کند.
انتهای پیام