کد خبر: 4293653
تاریخ انتشار : ۱۹ تير ۱۴۰۴ - ۲۱:۰۳

وداعی که فراموش نمی‌شود

صبحی آرام در نظرآباد با صدای بلندگوها که خبر از شروع مراسم تشییع پیکر شهید سید امیرحسین خادمی می‌داد، رنگ دیگری به خود گرفت. مردم شهر، بی‌نیاز از هر دعوت‌نامه‌ای، خودجوش و با دل‌هایی مملو از احترام و دلدادگی، به میدان سپاه آمدند تا آخرین بدرقه را برای جوان مدافع وطن برگزار کنند.

تشییع پیکر شهید
به گزارش ایکنا از البرز، صبح هنوز کامل از خواب بیدار نشده بود که صدای بلندگوها در خیابان‌های نظرآباد پیچید. مراسم تشییع پیکر شهید سید امیرحسین خادمی از میدان سپاه آغاز می‌شود. مردم، آرام به سمت میدان حرکت کردند. هیچ‌کس به دعوت‌نامه نیاز نداشت. انگار دل‌ها خودشان می‌دانستند امروز کجا باید باشند.
 
در میانه میدان، تابوتی قرار گرفته بود. پیچیده در پرچم سه‌رنگ ایران. اطراف تابوت، قاب عکس پسری جوان، با صورتی آرام و نگاهی نافذ، قرار داشت؛ شهید سید امیرحسین خادمی، یکی از مدافعان وطن در جنگ 12 روزه ایران و رژیم صهیونیستی، که حالا آمده بود تا برای آخرین بار از خیابان‌های شهرش عبور کند.
 
جمعیت آرام‌آرام شکل گرفت. جوان‌ها، کودکان، مادران، پدران و کهنسالانی که بعضی از آن‌ها خود جنگ را دیده بودند. صدای سوزناک نوحه‌ها، سکوت شهر را شکست. پرچم‌های ایران در دست‌ها بالا رفتند، تصاویر شهدا در دست خانواده‌ها تاب خوردند. «الله‌اکبر»، «یا حسین»، «مرگ بر اسرائیل»، «مرگ بر آمریکا» شعارها اما فریاد نبود، فریاد بغض بودند. بغضی که از ته دل می‌آمد.
 
در گوشه‌ای از مسیر، پیرزنی عصا به دست با چشم‌هایی اشک‌بار، دست نوه‌اش را گرفته بود. آرام زمزمه می‌کرد: «این پسر هم‌سن امیرحسین منه. خدا خودش مادرش رو صبر بده.
 
در میانه جمعیت، جوانی ایستاده بود. چهره‌اش خسته بود، اما نگاهش قوی. خودش را معرفی کرد؛ سجاد، از دوستان شهید خادمی گفت: «امیرحسین مرد سکوت بود. از اون‌هایی که اهل پز و خودنمایی نبود. همیشه مسئولیت‌پذیر بود». دستش را روی تابوت کشید. گونه‌اش را آرام روی پرچم گذاشت اما تمام جمعیت صدای قلبش را شنید.

 

گلزار شهدا، خانه ابدی جوان‌ترین مدافع

 
مراسم تشییع، از میدان سپاه تا گلزار شهدا ادامه پیدا کرد. گام به گام، جمعیت بیشتر می‌شد. صدای نوحه‌ای که از بلندگو می‌آمد، صدای صلوات‌هایی که آرام، اما پرتعداد در فضا می‌پیچید همه‌چیز درهم آمیخته بود. در گلزار شهدا، وقتی پیکر به خاک سپرده شد، سکوتی عجیب همه‌جا را گرفت. گویی خود زمین هم فهمیده بود چه امانتی را در دل می‌گیرد. 
 
در روز ۲۳ خرداد ۱۴۰۴، رژیم صهیونیستی با حمله‌ای ددمنشانه به خاک ایران تجاوز کرد. پاسخ ایران اما قاطع بود. ۱۲ روز جنگ، ۱۲ روز ایستادگی و در نهایت، شکستی دیگر برای اشغالگران. اما این پیروزی بهای سنگینی داشت. بیش از ۹۰۰ نفر از هم‌وطنان ما در این ایستادگی، شهید شدند. شماری از آنان، فرزندان البرز بودند.
 
سید امیرحسین خادمی یکی از همان قهرمان‌ها بود. جوانی از نظرآباد. کسی که شاید خیلی‌ها حتی نامش را هم نمی‌دانستند. اما امروز، خیابان‌های شهر با نام او عجین شده‌ است. تشییع شهید خادمی، فقط بدرقه یک پیکر نبود. نمایشی از همبستگی، عشق به وطن و درک عمیق مردم از بهای امنیت بود. کودکانی که با چشمان پر اشک به تابوت نگاه می‌کردند، نسل بعدی این سرزمین‌ هستند؛ نسلی که می‌داند آرامش، آسان به دست نیامده است.
 
شاید تاریخ روزی فراموش کند که چه کسی کجا شهید شد، امیرحسین نه فقط نامی بر سنگ مزار که نوری در دل شب‌های تاریک آینده این سرزمین است.

 

انتهای پیام
captcha