کد خبر: 4284634
تاریخ انتشار : ۰۴ خرداد ۱۴۰۴ - ۲۰:۲۴
مروری بر زندگی شهدای البرز/ 10

دانشجوی مهندسی که معادله عشق و ایثار را حل کرد

حمید صدراللهی، دانشجوی رشته مهندسی معدن آینده‌ای روشن در انتظارش بود، اما عشقی عمیق به وطن و باور راسخ به دفاع از میهن، مسیر زندگی‌اش را تغییر داد. با قدم گذاشتن در جبهه‌های جنگ تحمیلی، درس ایثار و از خودگذشتگی را به بهترین شکل آموخت و با شهادتش، نامش را در تاریخ مقاومت و حماسه ایران جاودانه ساخت.

شهادت شهدا

در هیاهوی روزمره شهری چون کرج، کمتر کسی تصور می‌کند که روزی، در کوچه‌پس‌کوچه‌های ساده و بی‌نام‌ونشان این شهر، جوانی قد علم کند که نامش برای همیشه در تاریخ دفاع مقدس این سرزمین جاودانه شود. حمید صدراللهی یکی از همان جوانان بود؛ ۲۳ اسفند ۱۳۴۵، در خانواده‌ای که ساده زیستن را نه از اجبار بلکه به رسم صداقت و شرافت آموخته بود چشم به جهان گشود.

پدرش، کارگر یک کارخانه بود و مادرش، زنی خانه‌دار به‌نام کلثوم که مهر و تربیت را در جان فرزندش پایه گذاشت. در میان فرزندان آن نسل، حمید از همان کودکی ذهنی کاوش‌گر، روحی پرتکاپو و دلی نرم داشت. به مدرسه می‌رفت، درس می‌خواند، و در عین حال دغدغه جامعه‌اش را هم داشت. گویی دلش پیش هدفی بزرگ‌تر از زندگی معمولی بود.

حمید با تلاش و نبوغ وارد دانشگاه شد. رشته‌اش مهندسی معدن بود؛ رشته‌ای که هم ذهن تحلیل‌گر می‌خواست و هم اراده‌ای مستحکم. دقیقاً همان دانشجویی بود که استادان به‌هوشش افتخار می‌کردند، اما آن‌چه او را از دیگران متمایز می‌کرد، نه فقط نمرات درخشانش بلکه روحیه‌ای جهادی بود که حتی پشت نیمکت دانشگاه هم خاموش نمی‌شد.

در میانه دهه ۶۰، وقتی جنگ تحمیلی به اوج خود رسیده بود، بسیاری از جوانان تحصیل‌کرده کشور در دو راهی مانده بودند که بمانند و علم بیاموزند، یا بروند و سلاح بردارند. حمید بی‌آنکه لحظه‌ای درنگ کند، راه دوم را برگزید. برایش تحصیل و جهاد، در تضاد نبودند. معتقد بود علم در خدمت ایمان، والاترین هدفی‌ است که می‌توان به آن رسید.

حمید صدراللهی با همان تخصص مهندسی خود در جبهه نقش‌هایی کلیدی ایفا کرد. برخی منابع شفاهی از حضور فعالش در طراحی مواضع دفاعی، مهندسی میدانی و احداث سنگر و خاکریز می‌گویند. در روزهایی که بسیاری تنها با شور در میدان حضور داشتند، حمید شور را با شعور درآمیخت. هم سلاح به‌دست می‌گرفت، هم طرح می‌داد، هم با زبان ساده برای همرزمانش از منطق دفاع و مقاومت می‌گفت.

همرزمانش روایت کرده‌اند که حمید فردی کم‌ادعا اما بسیار تأثیرگذار بود. همه می‌دانستند اگر مشکلی فنی پیش آید، حمید همان کسی‌ است که راه‌حل خواهد داشت. هوش تحلیلی بالا و آرامشش در میدان، او را به یکی از نیروهای محبوب فرماندهان تبدیل کرده بود.

جاودانگی در شلمچه

روز ۲۱ فروردین ۱۳۶۶، روزی‌ است که نام حمید صدراللهی در تقویم آسمانیان ثبت شد. منطقه عملیاتی شلمچه یکی از حساس‌ترین نقاط نبرد در دوران دفاع مقدس بود؛ زمینی آغشته به خون و غیرت و حمید نیز در همین خاک، با اصابت ترکش به شهادت رسید.

شهادتش بی‌صدا بود، همان‌گونه که زندگی‌اش بی‌ادعا بود. اما اثری که از خود به‌جا گذاشت، عمیق و ماندگار بود. خانواده‌اش با افتخار پیکر فرزندشان را در امامزاده محمد (ع) کرج به خاک سپردند؛ مکانی که امروز زیارتگاه بسیاری از عاشقان راه ایثار و مقاومت شده است.

شاید بسیاری نام حمید صدراللهی را نشنیده باشند. شاید در میان صدها هزار شهید کمتر دیده شده باشد. اما معنای شهادت، دیده شدن یا نشدن نیست؛ باقی ماندن است. حمید در دل‌های خانواده‌اش، در ذهن هم‌رزمانش، و در سینه تاریخ این سرزمین باقی مانده است.

در روزگاری که گاه معناها تهی می‌شوند، یاد شهیدانی چون حمید ما را به ریشه‌هایمان بازمی‌گرداند. به نسلی که برای ایستادن جنگیدند، نه برای ماندن. نسلی که درس خواند، کار کرد، عاشق شد، و در نهایت جان داد تا مرزهای وطن بماند.

یادداشت: مریم اصغرپور

انتهای پیام
captcha