مهدی جعفری، دبیر ستاد مراسم فرهنگی و مذهبی غرب کرج در گفتوگو با ایکنا از البرز با اشاره به اینکه اجتماع جاماندگان اربعین برای نهمین سال متوالی در کرج برگزار شد، اظهار کرد: برای شرکت در این اجتماع امسال دو مسیر شامل امامزاده حسن(ع) تا امامزاده محمد(ع) و میدان حصارک به سمت امامزاده محمد(ع) تعیین شده بود که در مجموع 20 هزار نفر در این مراسم شرکت کردند.
وی با بیان اینکه در مسیر پیادهروی جاماندگان اربعین مواکب متعددی برپا شده بود که به شرکتکنندگان خدمات متنوعی ارائه میدادند، افزود: بعد از پیوستن جمعیت جاماندگان در امامزاده محمد(ع) برنامههایی از قبیل سخنرانی، مداحی، نماز جماعت، پذیرایی مواکب برپا شد. همچنین طبق روال هر سال از میان حاضران قرعهکشی برای سفر کربلا انجام شد که 14 نفر در اواخر شهریورماه جاری به این سفر معنوی اعزام میشوند.
دبیر ستاد مراسم فرهنگی و مذهبی غرب کرج با اشاره به اینکه قرعهکشی برای سفر به کربلا از بین حاضران در مراسم طی این 9 سال انجام شده است و تاکنون 126 نفر از این طریق راهی کربلا شدهاند، گفت: یکی از برنامههایی که امسال برای این مراسم طرحریزی شده بود حضور هیئت مذهبی ناشنوایان کرج در این مراسم بود.
وی ادامه داد: همچنین امسال دستههای عزاداری در خیابان انقلاب حضور داشتند و با دمامزنی و مداحی جاماندگان اربعین را تا امامزاده محمد(ع) همراهی کردند و بهطور تقریباً سه هزار نفر در این خیابان راهی امامزاده بودند.
این مسئول در پایان با بیان اینکه برای فراهمشدن زمینه ظهور، امام حسین(ع) باید جهانی شود، افزود: این مراسم با هدف تجدید بیعت با سیدالشهدا(ع) و ترسیم مسیر پیادهروی نجف تا کربلای معلی و همدردی با کاروان اهل بیت امام حسین(ع) برپا میشود.
انتهای پیام
حسین تکراری نمیشه
کاش من هم زائرت بودم و در حال برگشت از حرمت?
لیلا بودن مگه آسونه
لیلا شدی مجنون بشم آره
مجنون تو رو خیلی دوست داره
با امربه معروف کردن حسین زمان خود را یاری کنیم
این پرچم سیاه تکان می دهد مرا
وقتی شبیه مرده حسینیه می روم
سینه زنی دومرتبه جان می دهد مرا
من گریه می کنم عوضش مادرت به حشر
از آتش عذاب امان می دهد مرا
روزی من به مجلس اشک تو بسته است
اصلا همین عزاست که نان می دهد مرا
خوردم زمین و نام تو را بردم ای حسین
این دست خیر توست توان می دهد مرا
در ازدحام روز قیامت دلم خوش است
انگشت مادر تو نشان می دهد مرا
.من دست خالی آمده ام ، دست من بگیر
یا ایـــــها العزیز و یا ایـــها الامـــــیر
کاش آن روزی که اصغر،تشنه وُ بیتاب بود
غصّه درچشمانِ اهلِ خانه ی أرباب بود
گوشه ای از آسمان،آهسته باران میگرفت
چون عمو شرمنده از مَشکِ بدون آب بود
کاش آن روزی که زینب گشت محزون وُغمین
دشمن از بَهرِ اسارت بُردَنَش،شد در کمین
لشگرِ کُفر وُ ستم،با تیغ وُ تیر وُ نیزه اش
لحظه ای گم میشدند وُ مَحو میشد در زمین
کاش آن دم که عدو تیرِ سه شعبه،میکشید
لا اقل،آن طفل،طعمِ شیرمادر،میچشید
لعن وُ نفرین رباب وُ خشکی کامِ پسر!!!
هیچ چشمی،اینچنین،نامهربانی را ندید
کاش آن ساعت،که قاسم رفت میدان جَدَل
عمه نالان وُ پریشان وُ حزین،بر روی تل
میشکست آن دست سنگینی که سیلی زد به او
لیک،این پیکار طعمش بود بهتر از عسل
کاش آن لحظه،که آن بی غیرتِ نادان وُ پَست
خنده بر لب،شادمان،برروی سینه مینشست
سنگ وُ چوب وُ نیزه می بارید از عرش خدا
دست وُ پا وُ گردن وُ انگشتهایش، میشکست
کاش بودم آن زمان،خدمتگذارِ کاروان
خاک میگشتم به زیر دست وپای کودکان
لیک اینک مانده ام با حسرت و اندوه و آه
دوستت دارم،حسین آقای من، آرام جان
با اینکه روز قبل از کربلا اومده بودم باز هم خودمو به امامزاده محمد رسوندم واقعا برنامه ها ی جالبی وروضه ومداحی جالبی اجرا شد خدا خیرتون بده همچنین پزیر ایی خوب به عمل اومد
التماس دعا