روایتی از شهدای غریب اسارت
کد خبر: 4198440
تاریخ انتشار : ۱۸ بهمن ۱۴۰۲ - ۰۸:۴۹

روایتی از شهدای غریب اسارت

روایت شهدای غریب اسارت، روایتی از عاشقانی گمنام است که به اسارت درآمده و غريبانه در خاک دشمن شهید شده‌اند. روزهایی که آزادگان در حال بازگشت به وطن بودند مادران رزمندگان جاویدالاثر نیز برای تسلای دل خود عکس فرزندانشان را در آغوش گرفته تا نشانی از عزیزشان بیابند، از قهرمانانی که با مدال پرافتخار «شهید غریب اسارت» به آسمان پرواز کردند.

یادواره‌ شهدای غریب اسارت در ملایربه گزارش ایکنا از همدان، روایت شهدای غریب اسارت روایتی از عاشقانی گمنام است که به اسارت درآمده و غريبانه در خاک دشمن شهید شده‌اند. روزهایی که آزادگان در حال بازگشت به وطن بودند مادران رزمندگان جاویدالاثر هم برای تسلای دل خود عکس فرزندانشان را در آغوش گرفته تا نشانی از عزیزشان بیابند، از قهرمانانی که با مدال پرافتخار «شهید غریب اسارت» به آسمان پرواز کردند.

چه روزهایی بود هشت سال خون و آتش، به یاد شهیدی که در کنار اروند افتاد و رد ترکشی عمیق، بر پیشانی‌اش نشست و اروند، عجیب دلشوره‌ داشت برایش که به کجا می‌رود تو را می‌گویم شهید غریب اسارت خودت نمی‌دانستی در کجایی و با این همه، اروند نمی‌توانست مانع رفتنت شود، موج کوچکی را به سویت می‌فرستاد و آن بوسه‌ خداحافظی‌اش می‌شد بر گام‌های استوارت. تو رفتی و او، همه نگاه شد و نگاه‌هایش را پشت سرت ریخت و بدرقه‌ات کرد و امروز قلم برایم سنگینی می‌کند تا آنچه را از غریبی تو برایم بازگو کرده‌اند روی کاغذ بیاورم. اشک اما پرده‌ چشمانم می‌شود.

می‌دانم امروز اروند دلش برایت بد جور تنگ است؛ اروند دلتنگ شهید محمد زنگنه است و سال‌هاست که چشم به راه بازگشت شهید مجید عبدالملکی است، اروند چشمانش را به بی‌نهایت دوخته و دلش برای بازگشت شهید مجید محمدی بی‌تابی می‌کند، دلشوره دارد دلشوره همان روز که با شک و تردید شهید احمد روستایی را بدرقه کرد و دلشوره‌هایش نشان از رفتنی بی‌بازگشت بود، دلتنگ «یا زهرا(س)» گفتن‌های شهید خدایار شهبازی است، دلتنگ است برای «سلام بر حسین(ع)» گفتن‌های شهید حجت‌الله یارمحمدی، اروند و خاک‌های خونین دیار غرب و جنوب امروز دلش برای همه روزهای خالصانه هشت سال ناگفته‌های عاشقانه مردان بی‌ادعا تنگ است و امروز تنها اروند یک روایت‌گر است از شهدایی که غریب اسارت شدند و نتوانست مانع رفتنشان شود، چراکه می‌‌دانستند ماندن در این دنیا غربت است و برای سعادت خویش آغوش خدا را برگزیدند.

و اما امروز بعد از گذشت سال‌ها از رفتنتان در آغوش خدا، یاران و همرزمان، فرزندان، مادران دلشکسته و پدرانی که از غم نبودنتان قد خمیده شدند گردهم آمدند تا یادتان را زنده کنند، در یادواره‌ای به نام «شهدای غریب اسارت».

شهدای غریب اسارت شما غریب نیستید 

دانشگاه ملی ملایر در روز 17 بهمن‌ماه میزبان قدوم پر افتخار فرزندان، مادران، همسران، پدران، همرزمان، مردان و زنانی بود که به عشق شما آمده بودند تا یاد شما را گرامی بدارند برای شما که پر کشیدید و جسمتان چون دشتی از شقایق بر خاک ماند و نسیم بی‌قرار بذر عطر مقدس یادتان را درهر دیاری افشاند و همه امروز آمدند تا آکنده از بهار و لبریز انتظار بر سجاده خیس با شما پیمانی دوباره ببندند و بگویند شهدای غریب اسارت شما غریب نیستید یاد و نامتان تا ابد بر لوح دل‌های ما نقش بسته و یک وطن به نام شما افتخار می‌کند.

یادواره با تلاوت آیات نور آغاز شد و سرود پرصلابت ملی کشور با پخش تصاویری از دلاورمردی‌های مردان مرد حاضران را به قیام دعوت کرد تا به احترام پرچم مقدسی که به خون سرخ شما پا برجا ایستاده به پا خیزند. برادر شهید روستایی در پشت تریبون از تو گفت، از تو که چهره‌ پرصلابت و نگاه آرامت خبر از آرامش درونی‌ات می‌داد، از تو که تمام محاسبات دشمن را به هم ریختی و دشمن مطمئن بود که امثال تو، شیرهای در زنجیرند و نباید زنده بمانید، چراکه دشمن از وجودتان می‌ترسید.

از تو که در اسارت حرفهایت مرهمی بود برای زخم‌هایت و چه زیبا نماز می‌خواندی و در ربنایت شهادت را طلب می‌کردی با آن تن زخمی و کبود و دشمن با هر چه بیشتر شکنجه دادنت می‌دانست راه بهشت را برای خودت کوتاه‌تر می‌کنی. چهره معصوم و نورانی تو در عین صلابت، افتادگی خاصی داشت که دیگر دوستان خود را جذب اخلاق و منش کبریایی خود کرده بود.

از تو گفتند، عزیز آسمانی، از چهره معصوم، با صلابت و افتادگی و تواضعت و اخلاق و منش کبریایی‌ات از «یا زهرا(س)… یا حسین(ع)…» و بدنت که از زخم شکنجه‌هایت می‌سوخت و تاول می‌زد از درد به خود می‌پیچیدی فقط «یا زهرا(س)… یا حسین(ع)…» می‌گفتی و صدای شکسته شدن استخوان‌ها و ناله‌های ضعیف یا زهرا(س) و یا حسین(ع)ات نسیمی شده بود تا اهالی آسمان را نوید دهد که مسافری از فرزندان روح‌الله در راه است و تو ذره‌ذره به دروازه‌ی بهشت نزدیک می‌شدی. تو با آخرین نفس‌هایت می‌گفتی «یا…ز…ه…ر…ا(س) یا…ح…س…ی…ن(ع)» یعنی شهید شدی. وای در غربتت مادرت چه ها کشید از دوری تو و امروز یک ملت  به نام تو قیام کرده و به نامت افتخار می‌کند.

به شجاعتت به نام بلندت افتخار می‌کنم 

مهدی شهبازی، فرزند شهید خدایار شهبازی از شهدای غریب اسارت است و تمام بغضش را فرو می‌خورد و چشمان بارانی‌اش از دل طوفانی‌اش خبر می‌دهد. وی در جریان این مراسم به خبرنگار ایکنا گفت: پدرم در سال 1359 به اسارت بعثی‌های عراق درآمد و الان 43 سال و 4 ماه و 14 روز است که از وی خبری نداریم.

مهدی شهبازی، فرزند شهید خدایار شهبازی

فرزند شهید شهبازی با بیان اینکه بنده پنج ماهه و خواهرم دو سال و نیم بود که پدرم به جبهه رفت و دیگر برنگشت، افزود: در آن پنج ماه من نه دیداری با پدر داشتم و نه هرگز پدر مرا لمس کرد و در 11 سالگی متوجه شدم پدرم که بود و چه اتفاقی برایم افتاده است.

وی با بیان اینکه هر روز صبح به امید اینکه پدر می‌آید و مرا در آغوش می‌کشد از خواب بیدار می‌شوم، اما خبری از پدر نیست، گفت: پدرم متولد سال 1332 و از شهدای ارتش است؛ مادرم سال 55 با پدرم ازدواج می‌کند و حدود چهار سال با هم زندگی مشترک داشتند، اما در طی آن چهار سال هم خاطرات خوب پدر را برایم بیان می‌کند.

فرزند شهید شهبازی با اشاره به سختی‌های زندگی در نبود پدر اشاره کرد و افزود: هیچ کس نمی‌تواند این سختی‌ها را درک کند نبود پدر یعنی انگار هیچ تکیه‌گاهی نداری و من خوب درک می‌کنم مادرم در طی این سال‌ها برای ما چه سختی‌هایی کشیده است.

وی در جواب سؤالی که اگر روزی بابا برگردد به وی چه می‌گویی تصریح کرد: به پدرم می‌گویم بابا خیلی دوستت دارم به شجاعتت به نام بلندت افتخار می‌کنم و من امروز باید راهت را ادامه بدهم و آزاده باشم.

دیدن صورت ماهش آرزوی من است

برادر شهید احمد روستایی دیگر شهید غریب اسارت نیز با اشاره به اینکه شهید احمد روستایی 17 ساله بود که به جبهه اعزام شد، گفت: من در آن موقع 10 سال داشتم و به یاد دارم که برادرم با سن کمش در پادگان بدر (پیر ویلان) آموزش نظامی را دید. روزی که برادرم به جبهه اعزام شد من دویدم و یک بسته بیسکویت برایش از مغازه گرفتم و به وی دادم و آخرین دیدار من با وی همان روز بود که امروز دیدن صورت ماهش آرزوی من است.

ابوالقاسم روستایی برادر شهید احمد روستایی

ابوالقاسم روستایی با بیان اینکه شهید روستایی در 26 آذرماه سال 1360 در عملیات مطلع الفجر در غرب کشور در منطقه عملیاتی گیلانغرب در حالی که جانبار می‌شود به اسارت بعثی‌ها در می‌آید، افزود: بعد از اسارت در زندان الکرخ زیر شکنجه‌های سخت به شهادت می‌رسد و در سال 78 استخوان‌هایش بعد از بازگشت به وطن از طریق  آزمایش DNA شناسایی و به ما اطلاع داده می‌شود که این شهید ماست.

برادر شهید روستایی یادآور شد: این شهید والامقام به اتفاق 28 همرزمش که همه ملایری بودند به شهادت رسید و در همان سال‌هایی که گمنام بود چند شهید شناسایی شدند و الان هم حدود 17 شهید هنوز گمنام هستند. اگر روزی احمد را ببینم فقط به چشمانش نگاه می‌کنم و می‌گویم احمد جان فقط ما را شفاعت کن.

 در لحظه لحظه زندگی جایت پیداست

الهه محمدی، فرزند شهید مجید محمدی از دیگر شهدای غریب اسارت ملایر است که پدرش در عملیات رمضان در سال 1361 در سن 23 سالگی به شهادت رسیده است، به خبرنگار ایکنا گفت: من 40 روزه بودم که پدرم به شهادت رسیده و هیچ وقت پدرم را ندیدم، 10 روزه که بودم پدرم به جبهه می‌رود و هرگز برنمی‌گردد، تنها فرزند خانواده هستم و مادرم تنها 17 سال داشته که با پدرم ازدواج کرده و بعد از یک سال زندگی، پدرم به شهادت می‌‌رسد.

الهه محمدی، فرزند شهید مجید محمدی

فرزند شهید محمدی با بیان اینکه طبق گفته مادرم که سه سال پیش به رحمت خدا رفت شجاعت پدرم مثال‌زدنی بود، افزود: همرزمانش می‌گویند همیشه در خط مقدم پیشرو بوده و هر کاری که از دستش می‌آمد برای رزمندگان انجام می‌داد.

وی در پاسخ به سؤالی که اگر روزی پدر را ببینی چه می‌گویی با گریه‌هایی که امانش نمی‌دهد، افزود: می‌گویم بابا برگرد، حتی برای یک بار بگذار چهره مهربانت را ببوسم بگذار حس دختر و پدری را با تمام وجودم احساس کنم بابا خیلی در لحظه لحظه زندگی جایت پیداست هیچ وقت و هیچ کجا و هیچ کس جای تو را برایم پر نمی‌کند. مادرم برای بزرگ کردن هیچ چیزی کم نگذاشت، اما کمبود پدر را به‌عنوان یک دختر در زندگی بی‌نهایت حس کردم.

محمدی برگزاری یادواره شهدای غریب اسارت را کاری فرهنگی و بزرگ دانست و گفت: امروز در سالن عکسی از پدرم را دیدم که این عکس را تاکنون ندیده بودم تمام وجودم به لرزه افتاد انگار نگاهم می‌کرد، من خودم مادرم و سه فرزند دارم فرزند کوچکم بی‌نهایت شبیه پدرم است و این را امروز در عکسی که از پدرم دیدم متوجه شدم.

یادآور می‌شود، برگزاری برنامه‌های فرهنگی، اجرای تئاتر شهدای غریب اسارت و صحنه‌هایی از واقعه عاشورا از برنامه‌های این یادواره بود.

 فاطمه رحمتی ملایر

انتهای پیام
captcha