روش فیض کاشانی در شرح احادیث غیرفقهی
کد خبر: 4100610
تاریخ انتشار : ۲۸ آبان ۱۴۰۱ - ۱۱:۱۲

روش فیض کاشانی در شرح احادیث غیرفقهی

عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان معتقد است: توجه به واژه‌شناسی، تمرکز نکردن بر اسناد روایات و تمسک به معنای قرآنی، مبانی فلسفی و تأویل در شرح احادیث، روش فیض کاشانی در شرح احادیث غیرفقهی براساس کتاب الوافی است.

علی بنائیان عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان

ملا محمد بن مرتضی بن محمود کاشانی، معروف به ملامحسن و ملقب به فیض کاشانی، حکیم، محدث، مفسر قرآن و فقیه شیعه در قرن 11 قمری بود. او نزد عالمانی همچون ملاصدرا، شیخ بهایی، میرفندرسکی و میرداماد شاگردی کرده و در موضوعات مختلف، آثاری ارزشمند نگاشته است. تفسیر الصافی، الوافی، مفاتیح‌الشرایع، المحجة‌البیضاء و الکلمات‌المکنونه به‌ترتیب در تفسیر، حدیث، فقه، اخلاق و عرفان، مهم‌ترین آثار او به‌شمار می‌رود. فیض کاشانی شیوه اخباریان میانه‌رو را در پیش گرفت و از این‌رو، نظراتش در بسیاری از موارد با فقهای پیش از خود متفاوت بود. برای آشنایی بیشتر با این تفاوت‌ها و یافتن روش فیض کاشانی در شرح احادیث غیرفقهی، خبرنگار ایکنا از اصفهان گفت‌وگویی با علی بنائیان، عضو هیئت علمی گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه اصفهان انجام داده است.

بنائیان در ابتدا ضمن اشاره به جایگاه و شأن علمی فیض کاشانی، به محتوای کتاب الوافی اشاره کرد و گفت: پس‌ از تألیف جوامع چهارگانه حدیث شیعه، یعنی الکافی، من لا‌یحضره الفقیه، تهذیب‌الاحکام و استبصار، همت علما و فقهای شیعه بیش‌ از همه، مصروف استنباط احکام و فقه استدلالی شد و از دوران شیخ طوسی به بعد، اثر قابل ذکری در عرصه جمع و تدوین روایات در شیعه پدید نیامد. این رکود تا قرن 11 و ظهور محمدون ثلاثه آخر، یعنی فیض کاشانی، شیخ حر عاملی و علامه مجلسی ادامه یافت. در این دوره، با تألیف کتاب الفوائدالمدینه توسط ملامحمدامین استرآبادی و نشر آن در ایران و عراق، بیشتر علمای اصولی‌مشرب این دو کشور، اخباری شدند و در نتیجه، توجه به حدیث و علوم مختلف آن از رونق دوباره‌ای برخوردار شد.

وی افزود: کتاب الوافی ملامحسن را می‌توان یکی از جوامع حدیثی متأخر دانست که جوامع اربعه پیشین را دربر گرفته است. الوافی دارای یک مقدمه، ۱۴ باب و یک خاتمه بوده و مقدمه آن شامل سه قسمت است؛ مقدمه نخست درباره شناخت علوم دینی، مقدمه دوم در شناخت اسانید و مقدمه سوم درباره اصطلاحات و قواعد کتاب است. فهرست چهارده‌گانه کتاب نیز شامل کتاب العقل و الجهل و التوحید، کتاب اهل‌الحجه، کتاب الایمان و الکفر، کتاب الطهارت و الزینه و ... است.

عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان بیان کرد: فیض درباره انگیزه خود برای تألیف این کتاب، عللی همچون گردآوری نکردن تمام روایات، دسته‌بندی نکردن و تبویب کافی آنها، طولانی بودن روایات به‌سبب تکرار آنها و تعارض عناوین با مواضع احادیث در کتب اربعه را بیان کرده است. مؤلف الوافی در مقدمه کتاب بیان می‌کند که برای شرح و تفسیر، از احادیثی که در کتاب درج نشده، استفاده کرده‌ تا روایات متنافی و متعارض با دیگر روایات به‌گونه‌ای قابل‌ قبول تأویل شده و قاعده و شیوه‌ای برای دیگر محدثان پدید آید تا در استنباط مسائل و احکام نیز کمک‌کننده باشد.

وی ادامه داد: فیض کاشانی در مقدمه کتاب الاصول الاصلیه، سعی در ارائه‌ اصول استنباطی برآمده از قرآن، روایات معصومین(ع) و شواهد عقلی داشته و با تأکید بر توجه نکردن فقهای متأخر به این اصول، کاربرد آنها را موجب سهولت در تفقه و برداشت بهتر و آسان‌تر از دین می‌داند.

بنائیان در ادامه به بیان روش فیض در شرح احادیث غیرفقهی پرداخت و اظهار کرد: اولین نکته در شرح فیض بر این‌گونه روایات، توجه به واژه‌شناسی است، به‌طوری که در تعلیقات خود بر احادیث الوافی، معنای مفردات دشوار را توضیح می‌دهد؛ هر چند این توضیح به‌صورت مختصر، بدون ارجاع و فاقد استناد لغوی است. نکته قابل ذکر دیگر، تمرکز نکردن او بر اسناد روایات است. به این صورت که فیض در شروح خود به‌ ندرت، اسناد روایات را بررسی کرده و گاه، فقط نوع حدیث را ذکر کرده است. به‌نظر می‌رسد که او در الوافی، قصد این کار را نداشته و فقط به اشاره‌ای کوتاه و گذرا در این‌باره بسنده کرده است.

وی اضافه کرد: نکته دیگر در شرح احادیث نقل شده در آثار فیض، تمسک وی به‌ معنای قرآنی و مبانی فلسفی خویش در شرح آنهاست. فیض اولین مرجع و مصدر پژوهشی خود را قرآن کریم می‌داند و پس‌ از آن به احادیث پیامبر(ص) و اهل‌ بیت(ع) تمسک می‌جوید. او برخلاف بعضی از اخباریان، به‌‌گونه‌ای از آیات قرآن در تعلیقات خود بهره می‌جوید که از معانی باطنی آیات نیز مدد گیرد. او به‌ معنای ظاهری و ابتدایی آیات بسنده نمی‌کند و به لایه‌های عمیق‌تر معنای آنها راه می‌یابد.

عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان با بیان اینکه دیدگاه فیض کاشانی در خصوص آیات مبتنی بر تفکر فلسفی است، گفت: وی در تفسیر الصافی، پس‌ از بیان احادیث تفسیری درباره عبارت قرآنی «كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ»، واژه وجه را آن‌ چیزی می‌داند که به‌واسطه آن، پیامبر، وصی و عقل کامل، بندگان را به سوی خدا و شناخت او رهنمون می‌سازند، زیرا وجه چیزی است که مورد مواجهه قرار می‌گیرد. خداوند بندگانش را با خود مواجه می‌کند و به‌واسطه پیامبر، وصی یا عقل کامل، مورد خطاب قرار می‌دهد. فیض در الوافی، مراد از وجه در این عبارت قرآنی را «ما یتقوم به ذات الشیء» دانسته است. این همان جهت از شیء است که به سوی خدا می‌گراید و بیانگر امکان و افتقار ذاتی شیء است. در این تبیین، چنانکه به تفسیری از صافی و توضیحات تفسیری فیض درباره آیه مذکور مراجعه نمی‌شد، خاستگاه حدیثی شرح او که آمیزه‌ای از دانسته‌های فلسفی و عرفانی فیض است، به‌دست نمی‌آمد.

وی به نکته‌ای دیگر در روش تفسیری فیض پرداخت و اظهار کرد: تمسک به تأویل در شرح روایات، از دیگر ویژگی‌های تفسیری فیض است. او همچون ملاصدرا، صحت تأویل را مشروط به موازنه ظاهر و باطن آیه یا حدیث می‌داند و معتقد است کسی که قادر به تأویل متشابهات نیست، باید آن را به خدا بسپارد تا در فهم و درک آن، خداوند او را یاری رساند، زیرا فقط خدا و راسخون در علم بر تأویل متشابهات آگاهند. فیض در مقدمه تفسیر الصافی، توضیح می‌دهد که هر یک از معانی قرآنی، دارای حقیقت و روح و همچنین صور و قالب است. گاه یک معنا و حقیقت واحد، صور و قالب‌های متعدد دارد. مثلا، واژه قلم برای نامیدن وسیله‌ای وضع شده که صرف‌نظر از جسمانی یا امر مجرد بودن آن و جدای از نقش‌ونگار محسوس یا معقول آن، بر صفحه‌ای می‌نگارد. اگر در عالم وجود، شیئی یافت شود که به‌وسیله آن بر الواح قلوب نگاشته شود، آن شیء، همان قلمی است که در این آیه شریفه ذکر شده‌: «الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ» در واقع، تأویلاتی که فیض در الوافی به کار برده، نشان از مشرب عرفانی او دارد.

بنائیان نکته دیگر در روش تفسیری روایات غیرفقهی فیض را تأثیر از اقوال و آرای استاد خویش، ملاصدرای شیرازی برشمرد و گفت: ملامحسن فیلسوفی است که در مکتب حکمت متعالیه به تحصیل معرفت پرداخته و در شرح محتوای احادیث اهل‌ بیت(ع)، از آرای ملاصدرا مدد جسته و از اندیشه و روش تفسیری و تأویلی صدرالمتألهین، خصوصاً از شرح او بر اصول کافی بهره‌‌ها گرفته است.

الهه‌سادات بدیع‌زادگان

انتهای پیام
captcha