سنت نبوی و سیره علوی، که هندسه اجتماعی جامعه اسلامی را پایهگذاری کرده است، بر تربیت مردمانی منتقد و البته انتقادپذیر تأکید دارد. امروز نیز بسیاری از پژوهشگران جامعهشناسی معتقدند که یکی از ویژگیهای جامعه خلاق و توسعهیافته این است که افراد در آن آزادانه و آگاهانه به نقد بپردازند و خود نیز نقدپذیر باشند. این رویکرد فرایندی چندبعدی است که از مدرسه و خانواده آغاز میشود و با رسانه و دانشگاه ادامه مییابد.
همزمان با هفته تعلیم و تربیت و در ادامه مصاحبه با پژوهشگرانی همچون سعید بهشتی و علیرضا صادقزاده قمصری، این بار پای صحبتهای خسرو باقری، استاد تعلیم و تربیت دانشگاه تهران، که روزگاری در زمره شاگردان استاد برجسته اخلاق، مرحوم صفایی حائری، بود نشستیم و درباره تفکر انتقادی پرسیدیم.
باقری در گفتوگو با ایکنا اظهار کرد: ممکن است بعضی بگویند تفکر انتقادی خوب نیست چون مخرب است و میخواهد همه چیز را از بین ببرد؛ انتقاد به معنای خراب کردن چیزی نیست، انتقاد نوعی بهگزینی است که از یک اندیشه و حرف به صورت مدلل ارزیابی کنیم، ارزیابی هم دو وجه دارد، یکسری نقاط ضعف و نقاط قوت، نقادی کمک میکند نقاط ضعف کنار گذاشته شود و نقاط قوت، تقویت شود. ضرورت پرورش این تفکر این است که انسانها مشخصاً در اندیشه و اعمال، خطا میکنند، علی رغم اینکه دستاوردهای فکری و علمی در زندگی خود دارند اما با محدودیتها و شکستهایی مواجه هستند که بعضی از محدودیتها هم فعلاً برایش معلوم نیست. مثل ماشینی که چرخ آن آماده پنچر شدن است اما فعلاً راه میرود، در صورتی که اگر کارشناس به این چرخها نگاهی بیندازد، پنچر بودن آن را متوجه میشود. تفکر انتقادی برای این است که از نقاط ضعف و چرخهای پنچر خود آگاه شویم.
وی افزود: تفکر انتقادی نه تنها به فرد کمک میکند بلکه میتواند به پویایی و اصلاح جامعه منجر شود، سنتی که انسانها در جامعه ایجاد میکنند دو چهره دارد: چهره روشن و چهره تاریک. چهره روشن، همان دستاوردها و تجربیات است که قابل کاربرد است، وجه تاریک هم همان خطاهای جامعه است که بالفعل یا بالقوه خود را نشان خواهند داد. سنتهای جامعه، قدرتمند هستند و گاهی وجود خطایی در آن، با اینکه اصطلاحاً اظهر من الشمس است، پذیرفته نمیشود. لذا در نقد سنتهای جامعه هم باید کوشا بود و هم دقیق.
این استاد دانشگاه در بخش دیگری از سخنان خود اظهار کرد: وقتی پیامبران الهی به مردم میگفتند چرا این کارها انجام میدهید؟ پاسخ میدادند: «وَجَدْنَا آبَاءَنَا كَذَلِكَ يَفْعَلُون؛ پدران ما این کارها را میکردند و ما هم ادامه میدهیم»(شعرا، 74) تعلق خاطر به سنت موضوعی جدی است و انسان به راحتی نمیتواند سنت خود را به چالش بکشد، همین میشود که گاهی خطاهای آشکار را هم در آن نمیبیند، لذا نقادی کار آسانی نیست، چه برسد به نقاط ضعفی که بالقوه است، یعنی نقد کردن نقاط ضعفی که ممکن است سالها بعد خود را نشان دهد. همین امروز بسیاری از متفکران و ناقدان هستند که با توجه به عملکرد فعلی افراد و جامعه، در مورد آسیبهایی که پنجاه سال دیگر خود را نشان میدهند، هشدار میدهند اما کسی به حرف آنها چندان توجه نمیکند.
والدین و معلمان باید تفکر انتقادی را یاد بگیرند
باقری در ادامه به راهکارهای پرورش تفکر انتقادی نیز اشاره کرد و گفت: اگر ضرورت تفکر انتقادی را قبول کنیم، قطعاً به سمت آن حرکت میکنیم. مربیان مدرسه باید بدانند که تفکر انتقادی چه ضرورتی دارد. مراکز تربیت معلم بهترین فضایی است که میتوان در آنها مربیان را با ضرورت تفکر انتقادی و چگونگی آموزش آن به کودکان، آشنا کرد. والدین هم باید با اهمیت و ضرورت تفکر انتقادی آشنا شوند، جلسات منظم انجمن اولیا و مربیان در طول سال تحصیلی، بهترین فرصت است تا در آن چنین موضوعی مطرح و به بحث گذاشته شود. چون والدین و مربیان عموماً به راحتی انتقاد را بر نمیتابند، چون غرور معلمی و بزرگسالی به آنها اجازه نمیدهد که یک کودک یا نوجوان از آنها انتقاد یا نکتهای را به آنها گوشزد کند. اگر قدم اول که آشنایی با ضرورت تفکر انتقادی است، محقق شود، قدمهای بعدی و راهکارها نیز به عقیده من خود را نشان میدهد.
این پژوهشگر تعلیم و تربیت ادامه داد: یکی از راهکارها این است که انتقاد دانشآموز یا فرزند را سرکوب نکنیم، یعنی وقتی فرد سؤالی میپرسد یا انتقادی مطرح میکند، به نظر او احترام بگذاریم و نشان دهیم که برای پرسشگری و دغدغه او اهمیت قائل هستیم، اما متأسفانه میبینیم که سؤال و انتقاد خیلی زود اوقات معلم یا پدر و مادر را تلخ میکند، اگر کودک از بزرگتر بازخورد خوبی نسبت به سؤال یا انتقاد خود نگیرد، خود را محدود و سرکوب میکند. البته به این نکته تأکید میکنم که بچههای ما باید یاد بگیرند سؤال یا انتقاد خود را با احترام و ادب مطرح کنند، این را هم باید مربیان و والدین به آنها یاد دهند، میان نقد و بی ادبی مرز باریکی وجود دارد، این مرز را باید شناخت.
لزوم آموزش مرز نقد و بیادبی
باقری به آیهای از سوره لقمان اشاره کرد و گفت: قرآن کریم بیان میدارد: «وَ إِنْ جَاهَدَاكَ عَلَى أَنْ تُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا؛ اگر پدر و مادر سعی کردند که تو را به شرک در مورد خدا بکشانند، از آنها تبعیت نکن»(لقمان، 15) پس در قبال پدر و مادری که بخواهند به زور شما را به اندیشه باطلی بکشانند، اطاعت نکنید، همانطور که ابراهیم در مقابل عمویش که او را بزرگ کرده بود، ایستادگی کرد و تفکر شرکآمیزش را به نقد کشید، اما جالب است که در ادامه همین آیه میفرماید: «وَ صَاحِبْهُمَا فِي الدُّنْيَا مَعْرُوفًا؛ و پدر و مادر را در دنیا گرامی بدار» یعنی احترام و ادب تحت هیچ شرایطی نباید فراموش شود.
عضو هیئت علمی دانشگاه تهران اظهار کرد: قدم بعدی این است که باید به دانشآموزان و فرزندانمان یاد بدهیم انتقادشان با دلیل همراه باشد، به این جهت که انتقاد از تخریب جدا شود، آدم منتقد، متفکر است، صرفاً معترض نیست. به دانشآموز بگوییم تا زمانی که دلیل خود را بیان نکرده است، انتقادش کامل نیست و برود مطالعه کند، حتی خودمان هم به او کمک کنیم تا بتواند دلیلش را پیدا کند و به او منبع مطالعه معرفی کنیم. اینگونه است که کودک یا نوجوان، متفکر انتقادی بار میآید. وقتی دلیل او را میشنویم، دو حالت بیشتر نیست: انتقاد او وارد است یا انتقاد او وارد نیست. اگر انتقاد او، وارد نباشد ما هم باید برایش دلیل بیاوریم و توضیح دهیم، تفکر انتقادی مواجهه متفکرانه لازم دارد. اگر هم دلیل دانشآموز و فرزند ما، قانعکننده بود باید بپذیریم و توضیح دهیم که به چه دلیلی پذیرفتهایم. اینکه دلیل افراد را محققانه، بررسی کنیم، حرف سادهای است اما در مقام عمل، مشکلات بسیاری برایمان ایجاد میشود، چون قبول کردن نقص از سوی افرادی مثل معلم و پدر و مادر که خود را از بچه بالاتر میبینند، خیلی سخت است. آنها هم بالاتر ایستادهاند و هم ریشه در سنتهایی دارند که شخصیت آنها را طی چهل، پنجاه سال شکل داده است.
اسوههای قرآن هم خطای خود را میپذیرفتند
این پژوهشگر تعلیم و تربیت در پایان تصریح کرد: الگو بودن با پذیرش کمبودها و خطاها منافاتی ندارد، اتفاقاً شخص الگو اگر «الگو» باشد باید الگوی پذیرش خطا را هم در خود داشته باشد تا متربی از او یاد بگیرد. گاهی معلمها و پدر و مادرها به من میگویند: «ما قرار است الگوی فرزند خود باشیم! چگونه در مقابل آنها نقص خود را بپذیریم؟»، من همیشه برای آنها مثالی قرآنی میزنم و میگویم همان خدایی که حضرت محمد(ص) را «اسوه حسنه» معرفی میکند، میگوید: «وَاسْتَغْفِرْ لِذَنْبِك؛ ای پیامبر برای گناهت استغفار کن»(غافر، 55)، این «ذنب» درباره پیامبر(ص) به معنای ترک اولی و ... است اما بالاخره نشان میدهد در سطح نبوت هم ممکن کاستیهایی وجود داشته باشد. اینکه خداوند استغفار ذنب برای پیامبر(ص) را در قرآن ذکر و در تاریخ ثبت کرد، حاوی نکتهای تربیتی است که شخص الگو، حتی بالاترین الگوی معنوی و ایمانی هم ممکن است کاستی داشته باشد و باید استغفار کند.
انتهای پیام