به گزارش ایکنا، اکبر ثبوت؛ پژوهشگر تاریخ، عرفان و فلسفه اسلامی، در نشست نقد و بررسی کتاب «اندیشوران شیعی و عرفان ابن عربی» سخنرانی کرد. در ادامه متن سخنان وی را میآوریم؛
من 3 نفر را انتخاب کردهام تا مواجهه آنان با ابن عربی و چگونگی نگاه آنان به آثار و آراء وی را به بحث بگذارم. نخست مرحوم محدث بزرگ، شیخ عباس قمی است که پیشوا و معلم همه منبریهای صد سال اخیر است. او منبرهایی رفته که اسوه برای اهل منبر بوده است و کتبی که نوشته است در بین اهل منبر بیشترین مشتری را داشته است، البته مراد بنده اهل منبر باسواد است چون الان نمیدانم کسی کتب ایشان را میخواند یا خیر ولی آن وقتها منتهیالآمال و نفسالمهموم و بیتالاحزان مانند ورق زر بین کتابخوانان و منبریها دست به دست میشد.
ایشان کتابی به نام سفینهالبحار دارد که کتاب بسیار خوبی است؛ ذیل گفتگو از فخررازی در این کتاب، مرحوم شیخ عباس به نامه ابن عربی به فخررازی اشاره کرده که برای ارشاد او نوشته است؛ فخررازی شخصیتی بین کلام و فلسفه بود و هم به فلسفه و هم به کلام میپرداخت. ابن عربی در حقیقت خواسته است نارسا بودن راه او برای کسب معرفت و شناخت حقایق دینی را نشان دهد و شیخ عباس بخشی از این نامه را نقل کرده است.
مرحوم شیخ عباس قمی شخصیت بزرگی بوده است ولی کسی او را به عنوان عارفی که بخواهد تعریف بیجهتی از ابن عربی داشته باشد نمیشناسد. مینویسد: یکی از صاحبان وجد و عرفان(ابن عربی) نامهای به فخررازی نوشت که خوش دارم پارهای از آن را بیاورم.
فرازهایی از نامه ابن عربی به فخررازی
در آن نامه آمده است من از محتوای بعضی از نگاشتهها و تالیفات تو آگاهی یافتم و ملاحظه کردم که خداوند چه بسیار تو را با اعطای نیروی تخیل و اندیشه نیکو یاری کرده است؛ نفس تو تا وقتی از دستاوردهای دستان خود تغذیه میکند حلاوت جود و بخشش الهی را درک نخواهد کرد و تو از کسانی خواهی بود که از بخش فروتر و تحتانی وجود خود میخورد و مرد آن است که از بخش فراتر و فوقانی خود بخورد چنانکه خدای برتر فرمود: «و اگر آنان تورات و انجیل و آنچه را از سوی خدای برتر بر ایشان فرود آمده است برپا میداشتند از فراز سرشان و از زیر پاهایشان برخوردار میشدند»؛ دوست من که خدایش او را سرفراز بدارد(فخررازی)، باید بداند که وراثت کامل آن است که همه وجوه را در بر بگیرد و نه فقط پارهای از وجوه را و عالمان وارثان پیامبرانند پس شایسته است که خردمند دانا بکوشد تا از همه وجوه وارث گردد و در همتش کاستی و نقصی پدید نیاید.
تا آنجا که نوشته است: پس شایسته است انسان والاهمت از فقیر و تهیدست چیزی نستاند، آن گاه هر آنچه کمالی از غیر خود دارد فقیر و تهیدست است و هر چه جز خداست چنین است پس همت بلند دار تا هیچ معرفتی را جز از خدای سبحان و از طریق کشف و شهود دریافت نکنی، یکی از یارانت که با او دوستی و الفت دارم و به تو حسن ظن دارد مرا آگاه کرد که روزی دیده است تو میگریستی پس علت گریه را پرسیدند و تو پاسخ دادی مسئلهای که 30 سال به آن باور داشتم اکنون بر من آشکار شد که حقیقت بر خلاف آن باور من بوده است. پس گریستم، نیز گفته بود شاید آنچه هم اکنون بر من آشکار شده است همچون آن باور پیشین باشد.
این سخن تو بوده است و محال است کسی که در مرتبه عقل و اندیشه توقف کرده و فراتر نرفته، دلش آرام گیرد و آسوده خاطر گردد - خاصه در معرفت باریتعالی. شایسته چنان است که انسان خردمند علم و دانشی طلب نکند مگر آنچه نفس او را کامل گرداند و با او به هر کجا رود منتقل شود و آن جز علم بالله نیست؛ در جهان امراض و بیماریها به دانش تو در طب نیاز است ولی اگر به جهانی روی که بیماری در آن نباشد چه کسی را با آن دانش درمان خواهی کرد؟
همچنین علم هندسه تنها در عالم مساحت به آن نیاز است و وقتی به عالم دیگر کوچ کنی آن علم را در عالم پیشین میگذاری و میروی و برای تو نفس سادهای باقی میماند که در آن هیچ یک از این دانشها نیست و چنین است اشتغال به هر علمی که نفس در هنگام کوچ کردن به جهان آخرت آن را رها میکند پس سزاوار است که خردمند از دانشهای متداول فقط به اندازه نیاز ضروری که احساس میکند بیاموزد و در تحصیل علمی بکوشد که چون خودش به سرای دیگر کوچ کرد با وی به سرای دیگر منتقل شود و آن دو علم ویژه است؛ علم بالله و علم به مواقف و مواطن اخروی.
این بخشی از ترجمه نامه ابن عربی بود؛ شیخ عباس قمی در شرح حال ابن عربی نیز از حضور خود بر سر مزار ابن عربی در دمشق یاد کرده و نوشته است: برخی از قاصران و کوتهنظران که منکر او بودند پس از آن که زشتترین اهانتها را به آرامگاه ابن عربی کردند خود را نیازمند و ناگزیر دیدند در جرگه کسانی در آیند که در آرامگاه وی حضور مییابند.
چند جمله هم از مرحوم آیتالله سیدصدرالدین صدر بگوییم؛ ایشان یکی از مراجع ثلاث بودند که حوزه علمیه قم را از شیخ عبدالکریم یزدی گرفتند و سالها بعد تحویل آیتالله بروجردی دادند؛ وقتی هم آیتالله بروجردی به قم آمد، سیدصدرالدین جای نماز جماعت خود را به ایشان داد؛ کتاب خوبی درباره مهدی نوشته که گویا ترجمه شده است؛ در بخش منابع کتاب، به فتوحات مکیه اشاره کرده و میگوید: فتوحات از عالم برجسته معروف به ابن عربی حاتمی طائی؛ حقا آن کتابی است که در باب خود بسیار سودمند است و گمان نمیکنم در میان تالیفات دانشوران بتوان برای آن دومی و نظیری پیدا کرد. این هم از قضاوت یک مرجع و فقیه بزرگ.
نظر آقابزرگ تهرانی درباره ابن عربی
اما نفر سوم مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانی است که برترین کتابشناس و محدثی بزرگ بود؛ ایشان کتابی به نام تاریخ حصر الاجتهاد دارد و پس از توضیحاتی در باب محصور شدن علمای سنی در حصار 4 مذهب و منسوخ شدن آزادی تفکر و اجتهاد مینویسد: اما دانشوران و بزرگانی که آزاداندیش بودند و خود را از ذلت تقلید رهایی بخشیده بودند، در هر زمانی استقلال فکری خود را ظاهر کرده و فتوای خود را ابراز میداشتند. برای نمونه از دو نفر با عنوان تفخیمی امام نام برده است؛ اول جارالله زمخشری و دومی امام محی الدین محمدبن علی معروف به ابن عربی.
ضمناَ ما در تاریخ شیعه در کتابشناسی کسی را در حد و اندازه مرحوم آقابزرگ تهرانی نداریم و در بین اهل سنت هم کسی را در این رشته همسنگ او پیدا نکردم؛ او محدث بزرگ عصر خود هم هست و بزرگانی چون آیات الله بروجردی، میلانی و خویی و... از او اجازه نقل روایت داشتند و به ادبیات شیعه نیز آشنایی کامل داشت. حدود 60 سال پیش در گفتگویی با ایشان فرمودند: کتاب فتوحات مکیه تحریرهای مختلفی دارد؛ یعنی ابن عربی تحریرهای مختلفی از این کتاب عرضه کرده که 2 تا از این تحریرها به خط خود او در قونیه موجود است و یکی از این دو تحریر شیعیتر و دیگری رنگ شیعی در آن کمتر است.
چاپ منقح فتوحات که عثمان یحیی آن را تصحیح کرده است براساس دو نسخه موجود در قونیه بوده است یعنی وی این دو نسخه را منبع و ماخذ کار خود گرفته و همین نکته آقابزرگ را توضیح داده است یعنی ابن عربی در دو تحریر متفاوت از فتوحات، یکجا شیعیتر حرف زده و در جای دیگر به گرایشات اهل سنت نزدیک شده است.
سلسله نسب امام مهدی(عج) در فتوحات ابن عربی
مرحوم آقابزرگ میگفت من علاوه بر این دو تحریر، تحریر دیگری از فتوحات ابن عربی دیدم. در آن تحریر، در بابی که به مهدی و دستیاران مهدی پرداخته است، آن مهدی که او معرفی میکند با آنچه در دو نسخه قونیه و نسخه چاپی کتاب آمده کاملا متفاوت است؛ زیرا در این تحریر میبینیم که مهدی او همان مهدی شیعه است و حتی سلسله نسب حضرت مهدی(ع) را هم بیان کرده که مطابق همان اعتقادات شیعیان است.
آقابزرگ گفت: ما شیعیان از این تحریر خبر نداشتیم تا دوره حاجی نوری؛ و حاجی نوری هم خودش این تحریر را ندید، بلکه به وسیله کتاب عبدالوهاب شعرانی با این تحریر آشنا شد؛ شعرانی از شارحان بزرگ ابن عربی است که در سنّیگری متصلّب و بر خلاف شارحان شیعی خیلی اصرار دارد که ابن عربی را در حلقه اهل سنت نگه دارد و او را از اتهاماتی که به او زدهاند مبرّا بشمارد. آن گاه همین شعرانی وقتی در کتاب خود، باب مربوط به مهدی را از فتوحات نقل می کند میبینیم از همان تحریر سوم است که من(آقابزرگ) دیدم. بعد فرمودند که کتاب الیواقیت و الجواهر، از عبدالوهاب شعرانی را بیاور، و وقتی آوردم در جلد دوم صفحه 143، همانچه را در تحریر سوم از فتوحات درباره مهدی آمده، به نقل از فتوحات چنین خواندند: ... و هو من عترت رسول الله من ولد فاطمه جده حسین بن علی بن ابیطالب و والده حسن العسکری ابن ...ابن علی بن ابیطالب ....». این تحریر متفاوت از دو تحریر قبلی است و ما از کتاب شعرانی شافعی مذهب با آن آشنا میشویم.
به گفته آقابزرگ: برخی دیگر از علمای اهل سنت نیز همانند شعرانی این باب از فتوحات را از روی تحریر سوم فتوحات نقل کردهاند؛ از جمله شیخ محمد صبان از علمای اهل سنت که در کتاب اسعاف الراغبین که در حاشیه نورالابصار چاپ شده و در شرح احوال بزرگان اهل بیت است، وقتی سخن به مهدی میرسد، از همان تحریر سوم فتوحات، نوشتههای ابن عربی درباره مهدی و سلسله نسب او را نقل میکند و البته برخلاف شعرانی که مندرجات این تحریر را میپذیرد و تأیید میکند، صبان آن را رد میکند و مینویسد: «مخفی نماند که آنچه ابن عربی گفته است در باب اینکه مهدی، پدرش امام عسکری(ع) و جدش امام حسین(ع) است، با روایات اهل سنت در این باره سازگار نیست و بر طبق آن روایات، پدر مهدی همنام پدر پیامبر(عبدالله) و جدش امام حسن است». و البته ما میدانیم که همه اهل سنت این روایات را نمیپذیرند، ولی در حال حاضر در بین اهل سنت اعتقاد غالب این است که مهدی از نوادگان امام حسن(ع) و هنوز به دنیا نیامده است.
درودنامهای برای اهل بیت(ع)
درودنامهای منسوب به ابن عربی میشناسیم که سید صالح خلخالی از عرفانشناسان و استادان حکمت در اواخر دوره قاجار شرحی بر آن نوشته است؛ مرحوم آقابزرگ در سن 20 سالگی نسخهای از این درودنامه را به خط خود نوشته که آن نسخه موجود و فعلاَ متعلق به آقای علی محسنی است. این درودنامه را محی الدین ابن عربی انشاء کرده و در ضمن آن، در ستایش هر یک از چهارده معصوم سخنانی نوشته و بر آنان درود فرستاده است. برای حسن ختام چند جمله از درودنامهای که برای امام عصر(ع) نوشته است میخوانیم: و علی سر السرائر العلیه و خفی الارواح المقدسه ...موصل الاصول مرکز دائره الشهود؛ کمال النشئه و منشا الکمال؛ جمال الجمیع و مجمع الجمال ...المتحقق بالاسرار المرتضویه ...الاسم الاعظم الالهی ... ناموس الله الملک الاکبر ...مولی الزمان و ناظم السر و العلن ابیالقاسم محمد بن الحسن صلوات الله و سلامه علیه.
انتهای پیام