کتاب «انسان خردمند» نظریه فطرت را به سرعت کنار گذاشته است
کد خبر: 4200590
تاریخ انتشار : ۲۹ بهمن ۱۴۰۲ - ۲۰:۴۳
حجت‌الاسلام رضا غلامی:

کتاب «انسان خردمند» نظریه فطرت را به سرعت کنار گذاشته است

رئیس پژوهشگاه مطالعات فرهنگی، اجتماعی و تمدنی وزارت علوم گفت: در عین حال که دیدگاه‌های غیرفلسفی یووال نوح هراری، نویسنده کتاب «انسان خردمند» به شکل عجیبی جدی گرفته می‌شود و از دلایل عقلانی و مستندات آن سؤالی نمی‌شود، نظریه فطرت یا ذات که علاوه بر شماری از فلاسفه کلاسیک، توسط ادیان هم طرح شده است، به سرعت کنار گذاشته می‌شود.

حجت‌الاسلام رضا غلامی

به گزارش خبرنگار ایکنا، نشست انتقادی «یووال نوح هراری؛ موقعیت علمی و اندیشه‌ها با محوریت کتاب انسان خردمند» امروز یکشنبه 29 بهمن‌ماه از سوی پژوهشگاه مطالعات فرهنگی، اجتماعی و تمدنی برگزار شد.

حجت‌الاسلام والمسلمین رضا غلامی، رئیس این پژوهشگاه در این نشست به سخنرانی پرداخت که گزیده سخنان وی را در ادامه می‌خوانید:

بنده درباره شخص آقای یووال نوح هراری، اطلاعات چندانی غیر از آنچه در رسانه‌ها بیان‌ می‌شود در اختیار ندارم‌ اما این پرسش همواره در ذهنم وجود داشته که چرا حتی رسانه‌های غیر تخصصی، تا این اندازه به نوح هراری و آثارش طی سال‌های اخیر بها داده‌اند؟ شما می‌دانید که طی دهه‌های گذشته اندیشمندانی به مراتب برجسته‌تر از او، در همین موضوعاتِ مورد علاقه یووال نوح هراری، به کار و تحقیق علمی پرداخته‌اند اما به هیچکدام از آن‌ها چنین امتیازاتی از جهت رسانه‌ای داده نشده است.

نتایج تحقیقات باستان‌شناسی درباره انسان

گذشته از این مسائل، بنده چند نکته نقدآمیز نسبت به کتاب نوح هراری یعنی «انسان خردمند» دارم که مختصراً بیان می‌کنم. اولین مورد این است که کتاب وی، نه یک کتاب استدلالی است که برای مدعیات خود از استدلال‌های منطقی استفاده کرده باشد و نه کتابی است مستند که توانسته باشد در جهت اثبات سخنان خود به مستندات علمی معتبر تکیه کند. سخنانی عمدتاً از جنس داستان‌بافی است که باید آن را فاقد خصلت‌هایی دانست که برای مباحث فلسفی وجود دارد. یک گزاره فلسفی، نه فقط باید حقیقت‌سنجی درباره آن ممکن باشد بلکه باید تلاش‌های کافی درباره حقیقت‌سنجی آن صورت گرفته باشد؛ هر چند منتهی به نتیجه نشود. این شرایط نه تنها از نظر بنده، بلکه خیلی از منتقدان، در کتاب نوح هراری وجود ندارد.

نکته دوم این است که تحقیقات باستان‌شناسی نشان‌ می‌دهد عمر انسان به مراتب بیش از آن چیزی است که در بعضی کتب دینی مانند تورات ذکر شده است. همچنین این تحقیقات نشان می‌دهد که قبل از تولد آدم و هوا که در ادیان، پدر و مادر منحصر به فرد انسان کنونی معرفی شده‌اند، گونه‌هایی از انسان بوده‌اند که شاید عمرشان در حد چند میلیون قابل تخمین باشد. اما باید تأکید کنم تمام این تحقیقات چیزی بیش از حد حدس و گمان نیست و تبدیل نتایج آن‌ها به اصولی جزمی و فراتر از آن، نوعی تابو، با ماهیت و مکانیزم علم مدرن سازگاری ندارد.

انتقاد سوم بنده این است روشن است که عمده آنچه درباره زنجیره گونه‌های حیوانیِ منتهی به انسان امروزی با عنوان فرگشت بیان‌ می‌شود، حاصل تلاش داروین است که آن نیز فاقد دلایل و استنادات کافی بر مبنای متدولوژی‌های دانش مدرن و مهم‌تر از آن، فاقد ویژگی تبدیل شدن به یک دکترین قطعی در حوزه انسان‌شناسی است؛ البته علت این سخن بنده، دفاع از تعالیم ادیان نیست چراکه علاوه بر باز بودن باب نقد ادیان در منظر بنده، حتی اگر نظریه داروین قابل اثبات بوده و در برابر نقدها دوام بیاورد، تضادی با آنچه ادیان درباره آدم و هوا گفته‌اند، ندارد. لازم به ذکر است که لااقل مفهوم زمان در قرآن، لزوماً با مفهوم رایج زمان در دنیا انطباق ندارد و ممکن است تولد آدم و هوا در یک پروسه تکاملی، طی چند صد هزار سال اتفاق افتاده باشد. از سوی دیگر، نظریه داروین جبراً مؤید تصادفی بودن خلقت و نفی خالقیت و توحید نیست که از اصول اسلامی به حساب می‌آید.

توجه بیش از حد به دیدگاه‌های فلسفی نوح هراری

نکته چهارم اینکه انسان خردمندی که نوح هراری اشاره می‌کند، همان انسانی است که هم فیلسوفان باستانی از آن به حیوان ناطق تعبیر کرده‌اند و نیز همان انسانی است که به مثابه فرزندان آدم و هوا، مخاطب ادیان به شمار می‌رود. البته هر چند ظاهراً جوهره خرد در فرزندان آدم و هوا تغییر نکرده اما خرد، قوه‌ای رو به تکامل است و به ویژه زندگی مدنی، به شرط عدم غیبت فلسفه و فلسفه‌ورزی در زندگی اجتماعی، می‌تواند فرصت تکامل و تقویت خرد آدمی را دوچندان کند. پنجمین انتقاد بنده این است که در عین حال که دیدگاه‌های غیرفلسفی نویسنده کتاب «انسان خردمند» به شکل عجیبی جدی گرفته می‌شود و از دلایل عقلانی و مستندات آن هیچگونه سؤالی صورت نمی‌گیرد، نظریه فطرت یا ذات که علاوه بر شماری از فلاسفه کلاسیک، توسط ادیان هم طرح شده است، به سرعت کنار گذاشته می‌شود؛ این در حالی است که نشانه‌هایی که برای وجود گرایش ذاتیِ لااقل گونه فعلی انسان که مخاطب ادیان‌ هستند، به اخلاق، قابل مشاهده و تحقیق و بررسی است، به مراتب بیش از آن چیزی است که تاکنون به عنوان شواهد اثبات نظریه فرگشت ارائه شده است.

نکته ششم این است اینکه خرد‌ چه ماهیتی دارد و چگونه به صورت تصادفی و در اثر یک جهش ژنتیکی در گونه تازه‌ای از انسان که ما هم جزئی از همین گونه‌ هستیم، ظهور کرده است، پرسش مهمی است که نه فرگشت و نه به تبع آن آقای هراری از عهده پاسخ به آن برمی آیند. البته ممکن است با فروکاستن مقام‌ عقل و قدرت او در پیمودن اقیانوس هستی، بتوان دلیلی زیست‌شناسانه از جنس نظریه فرگشت برای آن دست و پا کرد اما این پاسخ برای کسانی که از شأن و منزلت عقل آگاهی دارند و او را در حد عقل ابزاری تقلیل نداده‌اند، قابل قبول نخواهد بود. بحث هفتم این است که با وجود روایت‌های داستان‌گونه و جذاب هراری از تاریخ بشر، و سناریوسازی‌هایی که وی برای توصیف حرکت انسان خردمند در طول زمان به آن‌ مبادرت می‌کند، نمی‌توان مخفی کرد که بخش اعظم سخنان هراری در کتاب «انسان خردمند» تازگی ندارد. البته در داستان‌سرایی نوآوری‌هایی دارد و نکاتی بدیعی هم در این کتاب ارائه می‌شود. آنچه او می‌گوید همگی طی سده‌های اخیر از سوی مؤرخان، ادیبان، فلاسفه و انسان‌شناسان با زبان‌های گوناگون بیان شده و خیلی اوقات جدی گرفته نشده است.

یکدست‌نمایی تاریخ انسان

انتقاد هشتمی که می‌توان بیان کرد، این است که دسته‌بندی انسان خردمند در قالب نمایشنامه‌های چندگانه نوح هراری، می‌تواند شائبه یکدست‌نمایی تاریخ انسان علی الخصوص پنهان‌سازی عالَم‌ رمزآلود شرق را تقویت کند؛ این در حالی است که خود غرب نیز به اندازه‌ای با تنوع و تکثر فرهنگی و اجتماعی روبرو بوده است که نتوان آن را در دسته‌های کلی به راحتی جای داد. نکته نهم اینکه وی مدعیات خود در کتاب «انسان خردمند» را مقدمه مباحث دیگر خود در کتاب‌هایی مانند «انسان خداگونه» و سپس پیش‌بینی منفی‌بافانه آینده بشریت کرده است. نه روایت هراری که از تکیه‌زدن انسان به جای خدا ارائه شده روایتی است علمی و واقع‌بینانه و نه آنچه او مبتنی بر نظریه فرگشت و در غیبت فطرت اخلاقی درباره آینده انسان و جامعه انسانی ترسیم ساخته، قابل تکیه است.

بنده شاهدی تازه‌تر از شیوع ویروس کرونا، برای غافلگیری و عجز بشرِ خداگونه و کشته شدن هفت میلیون انسان در اثر این ویروس، برای علمی نبودن این ادعا سراغ ندارم. از طرف دیگر، ایستادگی انسان‌ها برای حفظ کیان خانواده و اصول اخلاقی در برابر هجمه هالیوود و فضای مجازی یا محکومیت کم‌نظیر جنایات اسرائیل در غزه نیز شاهد تازه‌ای برای زنده بودن وجدان اخلاقی در جهان امروز است. شاید گفته شود این شواهد کافی نیست اما نمی‌توان گفت فاقد اهمیت است. مشکل بیشتر آنجا ظاهر می‌شود که او با همین رویکرد وارد بررسی رابطه انسان با فناوری هوش مصنوعی می‌شود و احتمال زیاد غلبه هوش مصنوعی بر انسان خردمند و خداگونه را با مخاطبان خود در میان می‌گذارد. البته نگرانی درباره آینده بشر و حفظ حیات کره زمین و به تبع آن، موجودیت انسان، نگرانی کاملاً به جایی است اما با عینک یووال نوح هراری، وجود روزنه‌ مثبت و امیدبخشی برای رفع نگرانی‌ها که لازمه موفقیت بشر در این برهه حساس است، مشاهده نمی‌شود.

انتهای پیام
captcha