سرنوشت شهید اسماعیل میرزانژاد از قاریان نوجوان دهه 60
کد خبر: 4194509
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار : ۲۸ دی ۱۴۰۲ - ۱۱:۲۹
در دیدار جامعه قرآنی با خانواده شهید مطرح شد

سرنوشت شهید اسماعیل میرزانژاد از قاریان نوجوان دهه 60

شهید اسماعیل میرزانژاد را باید یکی از بهترین قاریان دهه 60 بدانیم. این را قاریان حاضر در دیدار جامعه قرآنی با خانواده این شهید نیز تأیید می‌کنند، قاری‌ای که می‌توانست در شمار قاریان ممتاز و بین‌المللی این روزها قرار داشته باشد.

یادی از بهترین قاری دهه 60 و سرنوشت او؛ قاری شهدا

به گزارش ایکنا، چقدر خاطره ناتمام بین فاطمه و اسماعیل می‌تواند وجود داشته باشد که هنوز هم بعد از 41 سال وقتی اسم اسماعیل می‌آید، دنیایش بشود لبخندی که انگار بغض روی آن چنگ انداخته باشد ... لبخندی بغض‌آلود که همراه با نزدیک شدن تصویری مات از دوردست است ... تصویری که هرچه نزدیک‌تر می‌شود، خواهر را از زمان حال دورتر می‌کند ... و خلوت او را به راحتیِ آبِ خوردن می‌شکند تا «کوزه‌ تنهایی روحِ او سفالی‌تر از هر زمانی شود».

فاطمه اینجا در چهارشنبه‌ای از دی‌ماه 1402 که سوز سرمایش دیگر بیداد نمی‌کند، با دیدن مهمانانِ برادر شهیدش به چهل و چند سال قبل می‌رود... به آن روزهایی که اسماعیل، (به قول خودش برادر رشید و رعنایش) از او می‌خواست تا ساعت را نگاه دارد و طولانی بودن نفس برادر را در هر فراز اندازه گیرد.   

به آن روزهایی که اسماعیل اصرار داشت، تلفظ حرف «ض» را به فاطمه نشان دهد و فاطمه در برابر این یادگیری مقاومت می‌کرد ... به آن روزهایی که پدر، اسماعیل را دعوا می کرد؛ اسماعیل به جای اینکه از دعوای پدر ناراحت باشد از اینکه پدر را عصبانی کرده بود، دلگیر بود و برای خودش به گوشه‌ای خزیده بود. دلتنگی‌های خواهر و برادریِ فاطمه و اسماعیل بی‌بهانه است ...

دلتنگی همیشه خود را نشان نمی‌دهد، اما همواره با آدم هست، از ازل تا ابد ... همیشه هم در یک پوشش، در یک لباس و به یک شکل به آدم هجوم نمی‌آورد. گاهی کِز می‌کند لابه لای کلمات یک شعر، گاهی بین پیکسل‌های یک عکس رخ می‌نمایاند و گاه هم نُتی می‌شود از یک موسیقی که گوش از تکرار شنیدنش سیر نمی‌شود. دریغ از آن لحظه‌ای که این حس بنیان‌برانداز هجوم بیاورد به خیالِ آدم، آنجا زمانِ غوغا و شهرآشوبی این حس بنیان‌برانداز فرا رسیده است ... 

خانواده شهید اسماعیل میرزانژاد چهارشنبه 27 دی‌ماه و در دیدار جامعه قرآنی در چنین موقعیتی بودند، آنها در این روز برای دقایقی همنشین این دلتنگی شدند، دلتنگی از جنس نبودنی که 40 سال به مرور در گوشه قلبشان رسوب کرده و با تلنگر حضور میهمانانی که آلارمی از فرزند شهیدشان را با خود داشتند، تَرَک برداشت. دلتنگی‌ای که اگرچه گذر ایام آن را به گوشه‌ای برده اما هرگاه نشانه‌ای از آن آشکار می‌شود، سر باز می‌کند و رخ‌نمایی تازه‌ای به نمایش می‌گذارد.  

سی و چهارمین دیدار جامعه قرآنی با خانواده شهدای قرآنی به دیدار با خانواده شهید اسماعیل میرزانژاد اختصاص یافت. شهیدی که با وجود گذشت سه سال از برگزاری دیدارهای جامعه قرآنی اما هیچ اطلاعی از خانواده او در دست نبود تا اینکه در هشتمین یادواره شهدای قرآنی(سوره‌های سرخ) تلاوت این قاری شهید پخش می‌شود و اتفاقات بعدی که باعث می‌شود نشانی خانواده این شهید به دست برگزارکنندگان مراسم برسد. 

یادی از بهترین قاری دهه 60 و سرنوشت او؛ قاری شهدا

دیدارهای جامعه قرآنی با خانواده شهدای قرآنی حالا با گذشت چند سال به سنتی حسنه تبدیل شده است که به همت کمیته شهدای قرآنی سازمان قرآن و عترت بسیج تهران برنامه‌ریزی شده است.

میزبان دیدار اخیر محمدرضا میرزانژاد، برادر بزرگ شهید اسماعیل میرزانژاد است و البته تنها خواهر آنها نیز خود را به این جمع رسانده است. دیدار با خاطرات برادر شهید آغاز می‌شود، او در صحبت‌هایش از همه چیز سخن به میان می‌آورد از رشادت‌های رزمندگان در دوران دفاع مقدس تا وضعیت این روزهای جامعه و ... محمدرضا میرزانژاد که علاوه بر دفاع مقدس در جنگ‌های نامنظم اوایل انقلاب نیز حضور داشته و بدنش میزبان یادگارهای زیادی از آن دوران است ساعت‌ها حرف برای گفتن از آن ایام دارد، خاطراتی که با هیجان تمام تعریف می‌شود و مستمع را به وجد می‌آورد.

دقایقی که می‌گذرد تلاوتی کوتاه از شهید پخش می‌شود تا فضا به سمت و سوی شهید اسماعیل پیش برود، تلاوتی که اگرچه بیش از 40 سال از آن می‌گذرد، اما طنین آن، تجوید آن و صوت و لحن آن تنه به تنه تلاوت‌های امروزی می‌زند. تلاوتی که اگرچه در سن 15 سالگی صورت گرفته اما پختگی خاصی در آن نهفته و قاریان ممتاز و بین‌المللی حاضر در جمع نیز این را تأیید می‌کنند.

محمدرضا میرزانژاد که در حال عبور از دهه ششم زندگی‌اش قرار دارد، بحث را به برادر شهید می‌کشاند و البته ردی از جبهه نیز در این بحث او دیده می‌شود: «وقتی به جبهه رفته بود یک قرآن چاپ سوریه به اسماعیل داده بودند آنجا هر کسی که شهید می‌شد، می‌رفت و با همان قرآن برای شهدا تلاوت می‌کرد. هنوز آن قرآن را داریم ... صفحاتی از آن به خون شهید آغشته شده است.»، «یکی از روزها همراه با برادرم رفتیم اسماعیل را شناسایی کنیم، چهره او را که دیدم خواستم بلند شوم، دیدم نمی‌توانم ... کمرم شکست ... نمی‌دانم چه گذشت ... وقتی به خودم آمدم دیدم بهشت زهرا هستم.»

به اینجا که می‌رسد آن دلتنگیِ کِز کرده گوشه قلبش سرریز می‌شود و خواهر هم او را در این دلتنگی همراهی می‌کند. «بعد از اینکه به خانه رسیدم دیدم مادرم خبر دارد ... شب قبل خواب دیده بود، اصلاً او بود که ما را راهی کرد و گفت اسماعیل شهید شده و بروید پیدایش کنید». «ما تا کلاس ششم ساری بودیم، بعد از آن به تهران آمدیم و در منطقه مهرآباد ساکن شدیم.»

یادی از بهترین قاری دهه 60 و سرنوشت او؛ قاری شهدا

در ادامه این دیدار رحیم قربانی، رئیس سازمان قرآن و عترت بسیج سپاه محمدرسول الله تهران بزرگ به ارائه توضیحاتی در مورد این دیدارها می‌پردازد و می‌گوید: «تعداد بیشتری از دوستان قاری و حافظ قرآن درخواست حضور در این دیدار را داشتند، اما امکان حضور همه آنها نبود و لذا این دوستان به نمایندگی از همه آنها حضور یافته‌اند.

کمیته‌ای به نام کمیته شهدای قرآنی از چند سال قبل شکل گرفته که شهدای قاری، حافظ و معلم قرآن را شناسایی می‌کند. شهید اسماعیل میرزانژاد از اولین شهدایی بود که اسم ایشان را داشتیم اما از هر کدام از اساتید که نشانی و تلفن خانواده شهید را می‌خواستیم، ردی پیدا نمی‌کردیم به بنیاد شهید هم که مراجعه می‌کردیم، اعلام می‌کردند باید کد ملی داشته باشیم، تا اینکه در یادواره سوره‌های سرخ که دو هفته قبل برگزار شد خانواده شهید علومی اعلام کردند با شما ارتباط دارند و ما نشانی و شماره گرفتیم و در اولین فرصت خدمت شما رسیدیم.  

از جمله کارهایی که برای شهدای قرآنی تا کنون صورت گرفته است، برگزاری یادواره شهدای قرآنی، تولید مستند و ... بوده است. اخیراً هم تلاوت‌هایی که این شهدا داشته‌اند، جمع می‌کنیم و از آن تصویرسازی متحرک آماده می‌کنیم، طی روزهای اخیر این تلاوت‌ها از شبکه‌های مختلف صدا و سیما پخش شده است. به جهت غفلت و کم‌کاری‌هایی که داشته‌ایم نتوانسته‌ایم این شهدا را به جامعه بشناسانیم، بعضاً قاریان ممتاز هم اسم این شهدا را نشنیده‌اند چه برسد به اینکه بخواهیم سبک زندگی آنها را به عنوان الگو معرفی کنیم.»

در ادامه این دیدار غلامحسین جهانگیری، قاری ممتاز و مدیرعامل مجمع قرآنیان اسلامشهر آیاتی از کلام‌الله مجید را تلاوت می‌کند و پس از آن هم رحیم قربانی به معرفی حاضران در این دیدار می‌پردازد. دیداری که وحید خزایی، به نمایندگی از مرکز امور قرآنی سازمان اوقاف و امور خیریه و قاسمی از حافظان کل قرآن کریم در آن حضور دارند.

در ادامه محمدرضا میرزانژاد به بیان توضیحاتی در مورد نحوه ورود شهید میرزانژاد به عرصه قرآن و آشنایی این شهید با جلسه استاد سیدمحسن خدام‌حسینی می‌پردازد و می‌گوید: «ما در خیابان مهرآباد بودیم، آنجا مسجد کوچکی به نام مسجد حضرت ابوالفضل(ع) بود که اسماعیل هم به آنجا می‌رفت، بعد از مدتی مادرم گفت جلسه‌ای هست که قرآن را خوب آموزش می‌دهد از آن به بعد بود که اسماعیل به جلسه استاد خدام حسینی رفت.»

فاطمه میرزانژاد، خواهر شهید که بیشتر از برادرها با شهید انس و الفت داشته نیز می‌گوید: «شهید اسماعیل همراه با دو برادر دیگرم به جلسات قرآن می‌رفتند و مدتی هم به جلسه مرحوم استاد محمدتقی مروت رفت و آمد داشتند. یعنی اول در جلسه استاد مروت بودند بعد به جلسه استاد خدام‌حسینی رفتند، مادرم خیلی دوست داشتند بچه‌ها قرآنی شوند. یادم هست اولین چیزی که پدر بعد از رفتن برادرها به کلاس قرآن گرفت یک ضبط صوت بود که برادرها بتوانند نوار کاست گوش دهند. خوب یادم هست با اسماعیل می‌نشستیم تلاوت عبدالباسط گوش می‌دادیم. 

پدر رنگ‌کار یک شرکت صنعتی بود و با پیستوله کار می‌کرد، بعد از مدتی دچار آسم شد و با همین آسم به رحمت خدا رفت. مادرم هم در سن 55 سالگی بر اثر تصادف از دنیا رفت.»

یادی از بهترین قاری دهه 60 و سرنوشت او؛ قاری شهدا

«اسماعیل در اولین اعزام به جبهه بعد از 12 روز و در عملیات بیت‌المقدس در حالی که 15 سال داشت به شهادت رسید. شهید اسفندماه 1345 به دنیا آمد و اردیبهشت 1361 به شهادت رسید یعنی هنوز وارد 16 سالگی نشده بود. صدای اسماعیل معجزه بود. من یاد دارم آیه‌ای که عبدالباسط از سوره مبارکه مریم(س) خوانده است و خیلی طولانی است، آنقدر تمرین می‌کرد تا بتواند به آن سطح برسد همیشه هم از من می‌خواست زمان را نگاه کنم تا میزان طولانی بودن نفسش را ثبت کنم. مدام در حال تمرین بود و بعضی مواقع اینقدر تمرین می‌کرد که حرص من را در می‌آورد.»

در ادامه این دیدار حامد منیری، مدیرکل دفتر تبلیغ و ترویج معاونت قرآن و عترت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و مشاور قرآنی فرماندار اسلامشهر نیز به جمع اضافه می‌شوند، با ورود آنها بحث به موضوعات فرهنگی هم کشیده می‌شود اما زیاد ادامه پیدا نمی‌کند.

فاطمه میرزانژاد که با آمدن مهمانانِ تازه، حرف‌هایش ناتمام مانده بعد از چند دقیقه صحبت‌هایش را از سر می‌گیرد و می‌گوید: «یکی از اخلاق‌های اسماعیل این بود که عاطفه خیلی زیادی داشت، یعنی حتی اگر پدر را عصبانی می‌کرد و پدر ناچار می‌شد اسماعیل را تنبیه کند، سریع می‌رفت عذرخواهی می‌کرد. ناراحت بود که چرا پدر را عصبانی کرده است. وقتی شهید شد قبل از اینکه بدانیم دو بار به خواب مادرم آمده بود و گفته بود من شهید شده‌ام بیایید من را ببرید، ایشان 20 اردیبهشت شهید شده بود پنج روز دسترسی به جنازه شهید نداشتند و 25 اردیبهشت بعد از اینکه مادر گفت متوجه شدیم. تا مدتی هر مشکلی برای خود من پیش می‌آمد در مورد همان مشکل با من حرف می‌زد، ما رابطه عاطفی شدیدی با هم داشتیم.» 

پایان‌بخش این دیدار تلاوت وحید خزایی، قاری بین‌المللی کشورمان است. تلاوتی زیبا که با آیاتی از سوره مبارکه مریم آغاز و با سوره مبارکه کوثر ختم می‌شود.

یادآور می‌شود مزار این شهید قرآنی در قطعه 26 ردیف 23 شماره 52 بهشت زهرا(س) قرار دارد.

انتهای پیام
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۴۰۲/۱۲/۲۸ - ۰۳:۴۴
0
0
خوشا به سعادتش
captcha