به گزارش خبرنگار ایکنا، نشست نقش «نقش اختیار در اسلامیسازی علوم انسانی از نگاه علامه مصباح یزدی(ره)»، امروز دوشنبه 13 تیرماه برگزار شد. حجتالاسلام والمسلمین اسماعیل سلطانی، عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) در این نشست به سخنرانی پرداخت که در ادامه میخوانید:
علوم انسانی همانند بسیاری دیگر از علوم، دارای مفروضات کلانی است که این مبانی را به مبانی معرفت شناختی، هستی شناختی، انسانشناختی و ارزششناختی تقسیم کردهاند که ما به نقش اختیار میپردازیم که از مبانی انسان شناختی است. علوم اسلامی به دو دسته توصفی و دستوری تقسیم میشود که در علوم اسلامی توصیفی برای توصیف پدیدهها و روابط انسانی، نیازمند شناختی صریح از انسان و ابعاد وجودی و ظرفیتها و محدودیتهای وی هستیم. لذا پرداختن به مبانی انسان شناختی در علوم توصیفی از ضروریات است. از سوی دیگر نیازمند شناخت حقیقت و ظرفیت انسان هستیم و به همین دلیل پرداختن به اختیار به عنوان یکی از ظرفیتهای انسان ضروری است.
دلیل اینکه نظر علامه مصباح یزدی انتخاب شده این است که ایشان در زمینه مبانی انسان شناختی علوم انسانی کار زیادی انجام داده و نقش وی در اسلامیسازی علوم زیاد است. بنده ابتدا به مفاهیم اشاره و سپس به مبانی انسان شناختی میپردازم. مفاهیم به آن دسته از زیرساختهای علوم انسانی اطلاق میشود که هم در توسعه و هم تضعیف مسائل علوم انسانی موثر است. معمولا این مفاهیم به صورت خبری بیان میشود و مثلاً گفته میشود انسان دو ساحتی است یا انسان مختار است. علامه مصباح برای اختیار سه کابرد بیان کردهاند که یک کابرد در مقابل اضطرار است و مثلا در فقه گفته شده خوردن فلان گوشت اختیاراً حرام ولی اضطراراً مشکل ندارد.
کاربرد دوم اختیار در مقابل اکراه است. مثلا گفته شده معامله باید از روی اختیار باشد و اگر از روی اکراه باشد آن بیع به صورت صحیح واقع نشده است. کاربرد دیگر، اختیار در مقابل جبر محض است که در اینجا انسان گزینش میکند و عامل دیگری تاثیر ندارد و گفته میشود کار از روی اختیار انجام شده و روی دیگر این سکه جبر است که فاعل در آن نقشی ندارد. در اینجا منظور ما از اختیار کاربرد سوم آن است که انسان ظرفیت انتخاب در میان گزینههای مختلف را دارد و در موقعیتهای گوناگون میتواند خودش کار را انجام دهد.
مفهوم دیگری که باید روشن شود علوم انسانی است. علم تجربی به مجموعه مسائلی اطلاق میشود که به روش تجربی جمع شده که علم بدین معنا شامل علوم فیزیکی، علوم زیستی و علوم انسانی است که به دستاوردهایی اطلاق میشود که در مورد انسان است و گزارههای آن هم یا با تجربه به دست میآید یا تایید و رد آن از طریق تجربه است لذا علوم انسانی یکی از شاخههای علوم تجربی است. اسلامیسازی عنوان دیگری است که باید معنای آن روشن شود و منظور این است که از منابع اسلامی و وحی به عنوان یک منبع در این علوم استفاده شود.
در این راستا لازم است آن مبانی که در غرب از طریق تجربه به دست آمده را به قرآن و وحی عرضه کنیم و ممکن است برخی از این مبانی مورد تایید قرآن و وحی باشد یا رد شود. اگر مورد تایید بود از مبانی علوم انسانی اسلامی هستند. مسئله دیگر اینکه میتوان در دو بحث مستقل به نقش کلی اختیار در همه علوم و دیگری نقش اختیار در هر علم از جمله علوم انسانی پرداخت. نقشهای کلی اختیار در اسلامیسازی علوم شامل توسعه در موضوع، توسعه در روش و توسعه در احکام علوم است. برای مثال نگاه فعال و مختارمحور به مسائلی در روانشناسی پدید میآید که توسعه یافتهتر از نگاه جبرمحور است چراکه نگاه جبر محور نقش آگاهی و توانایی و گرایشات انسان را در نظر نمیگیرد و نگاه اختیارمحور در علوم معتقد است هرچقدر آگاهی انسان بیشتر شود شناخت انسان نسبت به مقدمات فعل بیشتر میشود.
در مورد توسعه در روش باید گفت اگر اختیار پذیرفته شود در مطالعه علوم انسانی دیگر نباید با روش علوم تجربی و طبیعی به مطالعه کنشها پرداخته شود بلکه بهترین روش مطالعه علوم، روش تلفیقی است که انسان را مختار در نظر گرفته است. یکی از مهمترین اهداف برای علوم انسانی، تسهیل رفتار فردی و اجتماعی و ارائه مدل مطلوب در این زمینه است و در این راستا اهداف متعالی برای انسان در نظر گرفته میشود. وقتی ما معتقدیم که علوم انسانی مربوط به کنشهای ارادی انسان است لذا کنشهای غیر ارادی همانند رفتارهای غریزی جایگاهی در مسائل علوم انسانی ندارند و اگر گاهی مطرح میشوند برای این است که بتوانیم در این رفتارها اعمال اراده کنیم.
عنوان دیگری که نقش کلی اختیار را در علوم انسانی نشان میدهد این است که توصیف و توصیه در هر یک از علوم انسانی قابل انکار نیست. علامه مصباح معتقدند تمام علوم انسانی هم جنبه توصیفی و هم توصیهای دارند اما در برخی جنبه توصیفی و در برخی جنبه توصیهای قویتر است. مسائلی از علوم انسانی وجود دارند که اختیار در آنها تاثیرگذار بوده و در آثار علامه مصباح یزدی هم مشهود است. برای مثال در جامعه شناسی، مسئله جبر اجتماعی یکی از مسائل مهم است. طرفداران این نظریه معتقدند که جامعه دارای مبانی طبیعی است لذا اراده انسانها در مقابل قوانین جامعه تاب ایستادگی ندارد.
علامه مصباح یزدی با اشرافی که بر دیدگاه متفکران غربی داشتند و تاثیر این نظریه بر جبرگرایی را دیدند معتقدند که جامعه هم ترکیبی اعتباری از افراد است و هم اینکه جامعه قوانین مستقلی از افراد ندارد لذا با زیر سوال بردن این پیشفرض و از سوی دیگر اثبات اختیار برای افراد آن، دیدگاه جامعه شناسان را رد میکنند و معتقدند که انسان میتواند در اجتماع نقش داشته باشد لذا مردم تابع جامعه نیستند بلکه جامعه تابع افراد است.
در علم تاریخ نیز برخی معتقدند که تاریخ موجودی با شعور، زنده و دارای هدف خاص است و طبق این بیان، اراده و عزم انسانها تاثیری در مسیر و مقصد تاریخ ندارد و انسان قادر به نفی یا تغییر حرکت تاریخ نیست چون به صورت جبری، مردم را دنبال خودش میکشد اما علامه مصباح یزدی هم با مطرح کردن بحث اختیار به نفی این مبنا میپردازد و میگوید آنچه تاریخ را شکل میدهد روابط متقابل افراد است و با اثبات اختیار، دیگر جبر تاریخی هم معنایی ندارد و این جبر از اساس فرو میریزد و این انسان است که قادر میشود جبر تاریخی را فرو بریزد. در موضوع سیاست هم یکی از مباحث جدی، مشارکت مردم در حکمرانی است که علامه مصباح، نقش حکومت را با اختیار گره میزنند و مردم میتوانند با حضور در انتخابات در حاکمیت نقشآفرینی کنند و این هم نشانهای از اختیار انسان است.
انتهای پیام