در بخش نخست گفتوگو با سیدمصطفی حسینی، مدرس و قاری قرآن کریم با تیتر «سبک منشاوی در عین سادگی بالاترین میزان توجه به لحن بیانی را دارد» مطرح شد که صدای منشاوی بدون تعصبورزی بهترین و دلنشینترین صدا در میان قاریان متقدم است و سبک او در عین سادگی بالاترین میزان توجه به لحن بیانی را دارد. نکته دیگر اینکه سبک او به نحوی است که بسیاری فکر میکنند، ردیف مشخصی دارد، اما ایشان همه نوع ردیف را خوانده است. در ادامه بخش دوم این گفتوگو را میخوانید؛
ایکنا- اشاره کردید که منشاوی در تلاوت روشهای مختلفی داشت، اما ما اسیر کلیشههایی شدهایم و گفته میشود که فرد باید از بیات شروع کند و بعد به مقامات دیگر برود. اگر کسی بخواهد از مقام دیگری آغاز کند، گویی فضا فراهم نیست. به نظر شما در مصر چه اتفاقی میافتد که تا این حد فضا برای نوآوری باز است و چرا ما که مقلد مصریها هستیم تا این حد در این امر ضعیفیم؟
ما از تلاوت مصر دو چیز را کم داریم؛ یعنی در لحن و علوم قرائت از مصریها جلوتر هم رفتهایم، اما در ارائه کردن تلاوتها و حفظ قرآن از مصریها کم داریم. در کشور ما محفل کم است، در حالی که علم قاری ما بسیار بیش از یک محفل است و با نیمی از دانش خود هم میتواند یک محفل را اداره کند، اما این مجلس وجود ندارد. بنابر این از حیث تعداد محافل از مصریها عقبتر هستیم. محفل یک کلاس آموزشی است و وقتی ما در مقابل مردم به تلاوت میپردازیم برای ما به منزله یک کلاس است، اما این را کم داریم. رهبر انقلاب هم بارها اشاره کردهاند که باید جلساتی داشته باشیم که یک یا دو قاری یک ساعت برای مردم قرآن بخوانند و مردم گوش کنند، اما این محافل را نداریم. ما باید مجالسی برای ارائه داشته باشیم.
نکته دوم هم به قاریان برمیگردد و آن اینکه ما حفظ را در قیاس با مصریها کم داریم. پس حفظ قرآن و مجلس زیاد، دو مقولهای است که در آنها از مصریها عقبتر هستیم و اگر قاریان ما این دو را در حد اکثرش داشته باشند، به تسلط بالایی دست پیدا میکنند و موجب میشود که از بسیاری از روندها درست شوند.
اگر قاری یک مجلسی را در اختیار داشته باشد که یک ساعت در آن قرآن بخواند، مجبور است که کلیشهها را بشکند. همچنین اگر قاری بخواهد سه نوبت در روز بخواند، مجبور است به نوآوری روی بیاورد و در اینجا بحثهای صداسازی و ... به هم میریزد و بحثهای مربوط به مسابقه هم اهمیتش را از دست میدهد. بنابر این اگر دو معیار حفظ و محافل زیاد در کشور ما بهبود پیدا کند، رویهها هم اصلاح خواهد شد.
در مسابقات گفتهایم که قاری تکرار لحن نداشته باشد و به ترکیب بپردازد و در پنج خط از قاری اجرای چندین مقام را میخواهیم. همه اینها باعث شده است که قاری یک قطعه را به طرزی ماشینی و مینیاتوری جمع کند و میبینید که خیلی دلچسب نیست و فقط تلاوتی را برای مسابقه و نمره گرفتن اجرا کرده است. پس یک عامل در اصلاح رویه تلاوت، مسابقه است و اگر قاریان ما مجلسیخوان شوند، دیگر در مسابقه شرکت نخواهند کرد.
ایکنا- مسئله بعدی در مورد نحوه پرداختن به منشاوی در ایران است. معمولا به افراد میگویند از منشاوی تقلید کنید تا به مصطفی اسماعیل بپردازید و گویی منشاوی پلی است که باید از آن عبور کنیم. چقدر این نگاه را درست میدانید؟
این رویه را چندان بد نمیدانم. تقلید از منشاوی موجب صداسازی برای انسان میشود، اما اینکه آن را به عنوان پل در نظر گرفتهاند به دلیل سهل و ممتنع بودنش است و این اساتید معمولاً بُعد ساده تلاوت منشاوی را در نظر گرفتهاند؛ یعنی فقط تعداد موتیفهای کم در یک جمله را میبینند و میگویند این برای تقلید راحت است. به همین دلیل شاید تقلید از منشاوی در ابتدای کار توصیه شود، اما از نظر راهبردی و استراتژیک این رویه را که منشاوی به منزله پل باشد قبول ندارم.
اگر کسی صفر تا صد با منشاوی باشد، هم زود پیشرفت میکند و هم خیلی بیشتر از دیگران پیشرفت خواهد کرد. ما باید به این پرسش پاسخ دهیم که تا چه حد به لحن نیاز داریم؟ تفاوت ایرانیها و مصریها در همین است. ایرانیها از لحن بسیار استفاده میکنند، اما مصریها اینطور نیستند. مصطفی اسماعیل سلطان لحن است و فقط سی دقیقه بیات میخواند و تکرار هم میکند و تکرار لحن در کشور مصر قبیح نیست، برخلاف ایران که به دلیل مسابقات قبیح شناخته شده است.
منشاوی لحنمحور نیست، اما لحن قاری را از صفر تا صد به صورت فرمیک پرورش میدهد و به لحن فرمدهی میکند. مصطفی اسماعیل لحنمحور است، اما آن طور که ما تصور میکنیم نیست. ما از تلاوت یکساعته مصطفی اسماعیل قطعات تکرار شده را بریدهایم و گویی ما صلاح میدانیم که این کار را بکنیم، اما استاد مصطفی اسماعیل این را نمیدانست و این کار را نکرد.
یکی از اساتید میگفت که اگر منشاوی کوتاه بخواند چطور میشود؟ من تلاوت کوتاه استاد منشاوی را هم شنیدهام و بر همان اساس پاسخ دادم که هیچ کاری نمیکند، بلکه سادهتر میخواند؛ یعنی اوج نمیگیرد و مقامات را هم ترکیب نمیکند و اصلاً از بیات هم شروع نمیکند، بلکه از رست شروع میکند و دو نفس در توسط رست میخواند و بعد با همان پردههای بالا فرود میآید. این سادگی در کشور ما رواج ندارد. لحنمحورها را هم باید ساده خواند و این بسیار مسئله مهمی است.
ایکنا- منشاوی نشان میدهد که ما میخواهیم قرآن بخوانیم. حالا چه اصراری است که اسیر برخی کلیشهها شویم و از نقطهای شروع کنیم. اگر هم میخواهیم کوتاه بخوانیم، مهم این است که قرآن بخوانیم و اگر هم زمان اندک است، از برخی چیزها فاکتور بگیریم و قرآن بخوانیم. چرا باید دست و بال خودمان را ببندیم؟
بله، اما گویی برای ما قرآن خواندن مسئله نیست و یکسری کلمه میبینیم که باید لحن داشته باشند تا موفق شویم.
ایکنا- ظاهرا باید اینطور بگوییم: قرآن در خدمت لحن یا لحن در خدمت قرآن. مسئله این است. راهکار تقلید از منشاوی چیست؟
باید به این موضوع به صورت جدی پرداخته شود. در پاسخ باید به یک اشتباه اشاره کنم که اگر افراد انجام ندهند، مشکل حل خواهد شد و آن این است که قاریان هدف بزرگ انتخاب نکنند. مثلاً نگویند امسال میخواهم بیست تلاوت از منشاوی تقلید کنم، بلکه هدف را کوچک و یک تلاوت را انتخاب کنند و آن را به قطعات مختلف تقسیم کنند. برخی اوقات میشنوم که در جلسه به قاری گفته میشود که شما تا سه هفته یا یک ماه بعد از فلان تلاوت تقلید کنید. من که هفده سال است منشاوی میخوانم، نمیتوانم در ماه یک تلاوت را تقلید کنم. حال چطور ممکن است افراد با تجربه کمتر بتوانند؟ پس هیچ وقت چنین کاری توصیه نمیشود.
قاریان یک یا دو فراز را برای هر هفته انتخاب کنند و آن را هر روز تمرین و میتوانند همان فراز را به قطعات کوتاهتر تقسیم کنند؛ یعنی کلمه به کلمه جلو بروند و چندین بار آن فراز را بشنوند و آن را از تلاوت اصلی جدا کنند و در طول آن هفته هم چیزی غیر از آن گوش نکنند. این یکی از راهکارهای موفقیت در تقلید است. من گاهی اوقات یک تلاوت یک ساعت و سی دقیقهای را در مدت یک سال تقلید میکردم و روزی هم بیش از پنج ساعت به تلاوت میپرداختم، اما الان اینطور نیست و قاری میخواهد یک تلاوت را در یک ماه تقلید کند که امکانپذیر نیست. پس باید اهداف کوتاهمدت انتخاب شود.
ایکنا- آیا میتوان نگاه انتقادی هم به این قاری داشت؟
یکی از نقدهای من ناظر به سبک زندگی ایشان است. با یکی از هنرجویانم، که پزشک است، صحبت میکردم و میگفت که ایشان واریس رگهای مری گرفته بودند. سرطان حنجره نداشتند. دلیل واریس رگهای مری کبد چرب است و دلیل کبد چرب هم خورد و خوراک اشتباه. بنابراین چرا باید اینطور باشد که زود هم از دنیا برود؟
از نظر فنی نقد تلاوتهای منشاوی بسیار دشوار است. باید ببینیم که چه کسی میخواهد او را نقد کند؟ من تلاوت بد از ایشان را نشنیدهام. میتوان نقدهای کوچک پیدا کرد که در فلان فراز نَفَسش نرسیده تا قطعه را به اتمام برساند، اما برای شیفتگانی مانند من این مسائل نقص محسوب نمیشود.
یک نقد دیگر به منشاوی عدم تبعیت از دستور پزشک است که ایشان را از تلاوت قرآن نهی میکند. در اصل باید به این توصیه عمل میکرد تا عمرش بیشتر شود و به همین عنوان ایشان را شهیدالقراء میشناسند، اما در جامعه الان مراجع تقلید و اهل علم میدانند که اگر پزشک توصیهای میکند، باید مطابق با همان رفتار کرد. درست است که با عشق قرآن خواندند، اما این رویه هم کار دست ایشان داد و موجب شد که از دنیا بروند. خدا به پیامبر(ص) میگوید که تو هم از دنیا میروی و در کار خدا نمیتوان دخالت کرد، اما از این بحث میتوان نتیجهای گرفت و آن این است که فکر نکنیم الگوهای ما و ستارگان هنرهای آوایی قطعاً الگوهای خوبی هستند. ما باید زندگی و بحث فنیمان را ارتقا بدهیم، اما در فرم تلاوت از این افراد تقلید کنیم.
ایکنا- آیا منشاوی دارای دو سطح پیشرفته و غیر پیشرفته است؟
تلاوت منشاوی تا حدی به مخاطب وابسته نبوده که ممکن است برخی تلاوتها بیشتر مورد توجه قرار بگیرد؛ یعنی تلاوتهایی که در آنها کارهای لحنی بیشتری انجام شده است، اما من به عنوان مقلد طولانیمدت منشاوی باید بگویم که همه این مجموعه را دوست دارم؛ یعنی تلاوتهای ساده، پرتحرک، با ترکیبهای لحنی بسیار و سادهاش را میپسندم. آنها برای هر کاری اعم از سادگی مبنا داشتند.
تلاوتهایی از استاد منشاوی منتشر شده است که ایشان در استودیو بسیار ساده میخواند، زیرا آموزش میدهد و میخواهد به مخاطب بگوید که احکام تلاوت را باید به این صورت رعایت کنید، اما در مجلس نیازی نیست که آموزش بدهید و باید در آنجا مقداری هم به جنبههای زیباییشناختی تلاوت بیشتر توجه کنید، اما این در مورد تلاوتهای منشاوی صدق نمیکند. میتوانید تلاوتهای استودیویی منشاوی را، که تمام قرآن را خوانده است، با تشویق همراه و ادعا کنید که مجلسی است؛ یعنی به قدری تحرک این تلاوتها بالاست و برای مخاطب مهم نیست و تلاوتهایش با تلاوتهای مجلسی تفاوتی ندارد.
ایکنا- شاید علت اینکه او تنها قاریای است که سطح تلاوتهای استودیویی و مجلسیاش یکسان است، همین باشد.
بله، من از افراد دیگر تقلید کردهام و حتی در برنامه اسراء در رشته مصطفی اسماعیل اول شدم، اما من مجموعه تلاوتی را برای خودم جمع میکنم؛ یعنی 10 تلاوتی که از منشاوی میشنوم، یک تلاوت هم از حصان گوش میکنم و از گوش کردن 10 تلاوت منشاوی سیر نمیشوم؛ یعنی اعم از اینکه ساده یا پیچیده بخواند، از این تلاوتها لذت میبرم. البته عیار برخی از تلاوتهای منشاوی بالاتر است و آن تلاوتها شاهکارهای او محسوب میشوند، اما منشاوی تلاوت بد ندارد و نمیتوان گفت که فلان تلاوت او را گوش ندهید. باید همه تلاوتهای منشاوی را شنید.
ایکنا- گفتید شاهکار. بد نیست چند تلاوت شاهکار از منشاوی را معرفی کنید.
تلاوت سوره حشر، که یک ساعت و سی دقیقه و پنجاه ثانیه است و کیفیتش هم چندان بالا نیست، بسیار تلاوت خوبی محسوب میشود. پنج سال است که مدام به این تلاوت رجوع میکنم. در دقیقه شصت تلاوت آن قطعه معروف سوره قارعه را میخواند که نُت خواندنش هم بسیار بالاست و ایشان در اوج توانایی میخواند. تلاوتهای دیگر هم عبارت از تلاوت سورههای غافر، شعرا، روم و لقمان – سجده هستند.
ایکنا- در پایان اگر نکتهای دارید بیان کنید.
دلیل اینکه در مورد منشاوی صحبت میکنم این است که افتخار نمایندگی ایشان را دارم و اینطور نیست که تعصب داشته باشم و بگویم همه منشاوی بخوانند. ما در اینجا خواستیم جنبههای تلاوت منشاوی را باز کنیم. من به تلاوتهای دیگر هم علاقهمندم، اما نکته مهم این است که همه مخصوصاً جوانان اصالت را فراموش نکنند.
کسی که غذایی نخورده باشد و به او نان بدهید و بگویید بهترین غذا نان است، باورش میشود، اما اگر جستوجو کند و مثلاً با چلوکباب مواجه شود، متوجه خواهد شد که غذاهای بهتری هم وجود دارد. پس باید افراد بگردند و اصیل را بیابند. همچنین اگر کسی را برای تقلید انتخاب میکنند در مکتب اصالت داشته باشد و اصل تقلید را هم فراموش نکنند. کسی را نداریم که تقلید نکند و همه از محیط متأثر هستند.
گفتوگو از مرتضی اوحدی
انتهای پیام