«بدون قرار قبلی» ششمین فیلم سینمایی بهروز شعیبی در مقام کارگردان است. این فیلم در پرونده سینمایی این فیلمساز از کارهای متوسط او محسوب میشود؛ اثری که به اندازه «سیانور» و «دهلیز» کاری درخشان نیست اما در قیاس با «باغ آلوچه» و «روز بلوا» فیلمی بهتر محسوب میشود.
داستان فیلم در مورد دختری به نام یاسمین (پگاه آهنگرانی) است که سی سال در خارج از ایران زندگی میکند و خبری از پدرش که در ایران است ندارد. او در آلمان با مادرش زندگی و در یک بیمارستان کار میکند. وکیل پدر (صابر ابر) به یاسمین زنگ زده و خبر از فوت پدرش میدهد. از همین رو یاسمین تصمیم میگیرد پس از سی سال همراه با پسرش به نام الکس به ایران برگردد. برگشت یاسمین به ایران و رفتن او به تهران و مشهد و مواجه شدن او با برخی از اقوام قدیمی و از همه مهمتر، گذشته پدری ناشناخته و شناخت ایرانی که وطنش است اما از آن اطلاعاتی ندارد، کلیت فیلم «بدون قرار قبلی» را تشکیل میدهند.
ساخته جدید شعیبی تلاش دارد مسیری جدید برای عشقورزی به امام رئوف را انتخاب کند و انصافاً هم در رسیدن به این خواسته موفق بوده است، چون عموماً کارهایی که در این رابطه تولید میشوند به روشهای تکرار شده، بسنده میکنند. برای مثال شفای بیمار یا اینکه باز شدن گرهای در زندگی، از جمله این تکرارها هستند. البته باید متذکر شد که خوشسلیقگی کارگردان به تمام بخشهای قصه تعمیم پیدا نمیکند زیرا در مواقعی شاهد برخی کلیشهنگاریها هستیم. برای مثال تصویرگری از زندگی ایدهآل که کارگردان در فیلمش منادی آن است در فیلمهای دیگر هم تکرار شده است. درباره پیام فیلم هم باید گفت تنها عشق به امام رئوف مدنظر فیلمساز نیست بلکه بحث وطن و دوستداشتن میهن اتفاقی دیگر در فیلم است که به شکل خوبی با مباحث دینی کار گرده خورده است.
درباره شخصیتپردازی نقشهای آهنگرانی و ابر، کاراکترها بسیار خوب پرداخته شدهاند. پگاه آهنگرانی و صابر ابر دارای وجوه واقعی و قابلباور شخصیتی هستند و بازی خوب این دو بازیگر هم به این داشته افزوده است اما نقش مصطفی زمانی و الهام کردا کلیشه بوده و نمیتوان با آن ارتباط برقرار کرد؛ به ویژه نقش مصطفی زمانی که به آن بازی بدی نیز اضافه شده است. دیگر نقشآفرینان فیلم نیز آنچنان نکتهای برای گفتن ندارند و تنها نمک کار را بیشتر کردهاند. الهام کردا نیز کاراکتری کاملا تکراری دارد و چیزی جدیدی را از او نمیبینیم.
در بحث کارگردانی، شعیبی بار دیگر نشان داد، فیلمساز خوبی است و میتواند یک فیلمنامه ضعیف را هم به یک کار متوسط تبدیل کند. «بدون قرار قبلی» از این دست آثار است. فیلمساز دکوپاژ و میزانسنی عالی برای کارش در نظر گرفته به نحوی که از کارگردانی اثر نمیتوان ایرادی گرفت. دیگر بخشهای فنی فیلم هم امتیاز خوبی دارد به ویژه تصاویری که از حرم امام رضا(ع) در فیلم میبینیم چشمنواز است.
«بدون قرار قبلی» داستان یک سفر است، سفری که دو وجه دارد. وجه بیرونی سفر همان سفر یاسمن از آلمان به ایران برای اجرای وصیتنامهی پدر است. وجه درونی سفر اما طی طریق شهودی و باطنی یاسمن در طول این سفر است که در نهایت به تحول او منجر میشود؛ تحولی که او را از یک زن ناآشنا به فرهنگ ایرانی تبدیل به زنی ایرانی میکند. شعیبی برای روایت این سفر از تکنیکهای خاصی برای روایت داستان خود استفاده کرده است. در فرم بصری فیلم، میان تصاویری که شعیبی در آلمان گرفته با تصاویری که در ایران فیلمبرداری کرده، تفاوتهای بسیاری وجود دارد. تصاویر فیلمبرداری شده در آلمان سرد و کدر هستند و رنگ غالب در این تصاویر خاکستری است. یک خاکستری افسرده و مرده که بیانگر تنهایی و وضعیت آشفته زندگی یاسمن است. اما زمانی که یاسمن به ایران و خصوصا مشهد سفر میکند، جنس تصاویر عوض میشود و ما با تصاویر گرمی مواجه میشویم که دقیقا بیانگر گرمای موجود در زندگی ایرانی است.
درباره «بدون قرار قبلی» نباید چندان نقدهای فنی را ملاک قرار داد، زیرا این دست تولیدات کارهایی هستند که روح و روان مخاطب را نشانه رفتهاند و این کار را هم کارگردان به خوبی انجام داده است و تماشاگر با دیدن آن میتواند با احساسی خوشایند از سالن نمایش بیرون بیاید. این موضوع نیز امری بسیار مهم در سینمای امروز ما است. هم اکنون اکثر کارهای جدی سینما امید را در مخاطب سرکوب کرده و او را با حالی ناخوش روانه منزل میکند. این اتفاق به صورت ویژه در کارهای اجتماعی دیده میشود، بنابراین باید چنین آثاری را غنیمت شمرد.
استقبال مردم نیز از این کار تا به امروز که روزهای آغازین اکران را پشت سر میگذاریم خوب بوده است. به ویژه در تهران و مشهد این موضوع شکلی کاملاً جدیتر دارد. درباره این فیلم نکتهای دیگر وجود دارد آنهم اینکه معمولاً فیلمهای کمدی و برخی آثار اجتماعی در سینمای فعلی با استقبال تماشاگر مواجه میشوند اما وقتی فیلمی نظیر «بدون قرار قبلی» مورد توجه قرار میگیرد مشخص میشود مخاطب ایرانی این دست تولیدات را دوست دارد بهشرطیکه به شکل مطلوبی به چنین حوزههای ورود شود.
داود کنشلو
انتهای پیام