معرفی پروژه «لوآلیسی» درباره فقه اسلامی/ نقدی بر روش مدرسی طباطبایی و امیرمعزی
کد خبر: 4040139
تاریخ انتشار : ۱۳ اسفند ۱۴۰۰ - ۱۲:۵۶
مصطفی موحدی‌فر بیان کرد:

معرفی پروژه «لوآلیسی» درباره فقه اسلامی/ نقدی بر روش مدرسی طباطبایی و امیرمعزی

مصطفی موحدی‌فر ضمن معرفی پروژه لوآلیسی در دانشگاه اکستر و توجه آن به نقد تاریخی حدیث تصریح کرد: مهمترین نکته در نقد تاریخی حدیث این است که بدانیم هدف اصلی آن بررسی تاریخی است، نه حجیت خبر.

به گزارش ایکنا، نشست مجازی «نقد حدیث در امامیه متقدم» شب گذشته با سخنرانی مصطفی موحدیفر، دانشجوی دکتری مطالعات اسلامی دانشگاه بیرمنگام برگزار شد.

گزیده متن جلسه را در ادامه می‌خوانید؛

ابتدا مناسب است کلیتی درباره پروژه لوآلیسی عرض ‌کنم و در مرحله دوم آنچه در آکادمی غربی نسبت به نقد حدیث اتفاق می‌افتد را توضیح ‌دهم. باید این نکته را ذکر کنم که هنوز از نظریات گلدزیهر و شاخت استفاده می‌شود و هرکه در فضای آکادمیک درباره نقد حدیث صحبت می‌کند باید موضع خودش را نسبت به شاخت و گلدزیهر مشخص کند. در این پازلی که می‌خواهم توضیح دهم باید مشخص کنم که چرا در نقد تاریخی احادیث، باید رویکرد متقدمان شیعه و مسلمان‌های اولیه را بررسی کنیم. در آخر هم یکی از اهمیت‌ها را با ارائه روشی برای بازیابی رویکرد متقدمان نسبت به نقد سندی نشان می‌دهم تا روشن شود که چرا بازیابی رویکرد متقدمان به بررسی نقد تاریخی حدیث کمک می‌کند.

معرفی پروژه لوآلیسی (Lawalisi)

پروژه لوآلیسی یک پروژه پنج ساله است که از سال 2016 آغاز شده است. میزبان پروژه دانشگاه اسکتر است. تمرکز اصلی این پروژه روی متفکرین فقهی است و اینکه آنها چگونه از متون استفاده می‌کردند، روش‌هایشان چگونه بوده و از چه روشی برای نقد حدیث استفاده می‌کردند. در طول این پروژه کارگاه‌های مختلفی برگزار شده است. نکته‌ای که فکر می‌کنم خیلی جالب باشد این است که در یکسری از این نشست‌ها افراد متون حدیثی و فقهی را می‌خواندند و مباحثه می‌کردند. یکی دیگر از موضوعات کارگاه‌ها بررسی رویکرد متقدمین شیعه به نقد حدیث است. در واقع می‌خواهند ببینند در پنج قرن اول رویکرد شیعیان به نقد حدیث چه بوده است. همچنین یکسری کارگاه‌ها برای بررسی میان فضای اهل سنت و تشیع برگزار کردند. در این مدل کارگاه‌ها که پروژه، بین اهل سنت و امامیه برگزار می‌شود هدفش این است مقایسه کند این دو گروه چه رویکردهای مشابه و متفاوتی نسبت به نقد حدیث داشتند. یکسری از این کارگاه‌ها هم به صورت اختصاصی مربوط به یک لغت مثل «اجماع» بوده است. یکسری هم ناظر به رابطه اصول و فروع است که تخصص رابرت گلیو است. یک بخشی دیگر از پروژه هم ناظر به اصول فقه و تفسر زبان‌شناسانه است.

اگر بخواهم موضوع سه کارگاه اخیری که در این پروژه برگزار شده است را عرض کنم باید بگویم کارگاه اول راجع به نقد حدیث بود. در این کارگاه چهار نفر را دعوت کردند. به من هم گفتند یک متن را برای کارگاه انتخاب کنم، من هم مقدمه تهذیب و استبصار را انتخاب کردم و راجع به آن صحبت کردم. برای اینکه بحث خشک نشود سعی کردم مدل شیخ طوسی در نقد حدیث را در فلوچارتی دربیاورم و راحت‌تر درباره مباحث شیخ طوسی صحبت کنیم. کارگاه بعدی که کمیل راجانی برگزار کرد درباره حجیت اخبار آحاد بود. در این کارگاه شش نفر را دعوت کردند و هر کدام پیرامون بررسی حجیت خبر واحد بحث کردند. کارگاه آخری که سه هفته پیش برگزار شد درباره نظریه‌پردازی درباره نقد حدیث بر اساس تعاملات سنی و شیعی بود.

از این پروژه بگذرم و به دغدغه اصل خودم برگردم. دغدغه اصلی من برای درگیر شدن با نقد تاریخی حدیث به جنبه متدهای تاریخی نقد حدیث برمی‌گردد. من زمانی که روی منابع «من لایحضره الفقیه» شیخ صدوق کار می‌کردم با منابع غربی آشنا نشده بودم. در آن هنگام متوجه شدم پیش‌نیازهایی قبل از منبع‌یابی صدوق وجود دارد که باید فراگیری شود. اینجا دو رویکرد مختلف وجود دارد یک عده معتقدند نیاز نیست قدم‌هایی پیش از منبع‌یابی کتاب برداشته شود ولی یکسری می‌گویند باید این قدم‌ها برداشته شود.

مهمترین نکته در نقد تاریخی حدیث این است که بدانیم هدف اصلی آن بررسی تاریخی است، نه حجیت خبر. این خیلی بحث مهمی است. وقتی می‌خواهیم تاریخ احادیث شیخ کلینی در کتاب کافی را بررسی کنیم، یک وقت می‌خواهیم بدانیم رویکرد او به حدیث چه بوده است و چه احادیثی را انتخاب کرده است ولی یک وقت می‌خواهیم از آن احادیث به جهت تاریخی که به آن نسبت داده شده است استفاده کنیم. وقتی می‌خواهیم این کار را انجام دهیم باید نقد تاریخی انجام دهیم. اتفاقا مهمترین نقدی که به افرادی مانند مدرسی طباطبایی و امیرمعزی وجود دارد عدم استفاده از نقد تاریخی حدیث است. مثلا مدرسی به حدیثی برای زمام امام جواد(ع) استناد می‌کند ولی بدون اینکه نقد تاریخی حدیث کند از آن استفاده می‌کند. این در مطالعات دانشگاهی قابل قبول نیست.

سه پرسش گلدزیهر نسبت به تاریخ منابع اسلامی

چنانکه اشاره کردم ما هم‌اکنون هم مجبوریم موقعیت خودمان را نسبت به گلدزیهر نشان دهیم لذا مجبوریم راجع به گلدزیهر صحبت کنیم چون او موسس اسلام‌شناسی در فضای خارج از مسلمانان بوده است. تحلیل‌های مختلفی وجود دارد که از زمان گلدزیهر چه اتفاقی افتاده است ولی من دوران بعد از گلدزیهر را با توجه به فضای نقد حدیث تقسیم‌بندی می‌کنم.

نکته اصلی که گلدزیهر به آن اشاره می‌کند این است که مسلمانان حجیت را بررسی می‌کنند و نه تاریخ را ولی ما تاریخ را بررسی می‌کنیم. مثلا ممکن است حدیثی از امام صادق(ع) داشته باشید ولی به خاطر تقیه بگویید ما به این حدیث عمل نمی‌کنیم ولی من که رویکرد تاریخی دارم این حدیث را بررسی می‌کنم. در مقابل، یک زمان حدیثی برای زمان امام صادق(ع) در اختیار شما است که به آن عمل می‌کنید ولی مورخ می‌گوید این حدیث برای صد سال بعد است. شما دارید بحث حجیت را انجام می‌دهید، او دارد بحث تاریخی انجام می‌دهد و اتفاقا اینها با هم تعارض ندارد.

نکته دوم که برای گلدزیهر سوال ایجاد می‌کند این تئوری کلی است که مسلمانان فقط نقد راوی انجام می‌دادند و به مشکلات درون‌متنی توجه نمی‌کردند. مشکل سوم ناسازگاری در اسانید است. این ناسازگاری در اسانید یک وقت به صورت نقل روایت از دو نفر است که امکان ارتباط میان آن دو وجود نداشته است. گلدزیهر با در نظر گرفتن این سه نکته یک تئوری جدید ارائه داد و نشان داد احادیث به صورت کلی برای قرن دوم به بعد هستند.

بعد از گلدزیهر دو رویکرد را نسبت به بررسی نظرات او می‌بینیم. یک عده دغدغه‌شان این بود که نیاز به روش تاریخ نقد حدیث داریم و وارد آن حوزه شدند چون می‌گفتند نقد تاریخی و نقد سنتی با هم فرق می‌کند و ما روش تاریخی را پیشنهاد می‌کنیم. یک عده هم وارد سوال دیگری شدند که گلدزیهر اعلام کرده بود؛ اینکه واقعا روش مسلمانان نقد راوی بوده است یا نه. اتفاقا هر دو رویکرد یک جاهایی تداخل می‌کنند.

 

انتهای پیام
captcha