در تعاریف اصطلاحی، حسادت تنها به آرزوی زوال نعمت یا فقدان نعمت محدود شده است، اما وقتی به آموزههای قرآنی مراجعه میشود، حسادت فراتر از دایره اندیشه، فکر و خیال است؛ به این معنا که در آیات قرآن از اعمال و رفتاری نیز سخن به میان آمده که حسود برای زوال نعمتی از دیگران انجام میدهد. بر اساس آیات سوره یوسف، برادران حضرت یوسف(ع) تنها آرزومند این نبودهاند که محبت پدر نسبت به حضرت یوسف(ع) کاهش یابد و یا از میان برود، بلکه برای ایجاد جدایی میان این دو محبوب اقداماتی را انجام دادند تا این پیوند محبتآمیز گسسته شود. از جمله این اعمال، توطئه قتل حضرت یوسف(ع) و ایجاد جدایی میان پدر و پسر با انداختن در چاه و فراهم آوردن شرایط بردگی و اسارت و آوارگی آن حضرت(ع)، از سویی سرزنش پدر و تهمت زدنها از سوی دیگر است.
خداوند بهصراحت در آیه پنج سوره فلق میفرماید: وَمِن شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ؛ و از شرارت حاسد هنگامی که حسادت میورزد و آن را به فعل در میآورد. پس از نظر آموزههای قرآنی حسادت تنها محدود به دایره آرزوها نیست، بلکه شامل فعل نیز میشود.
از نظر قرآن، خطرناکترین حالت حسادت، حوزه آرزو و اندیشه جزمی نیست که تنها به دعا و نفرین و طلبباطنی محدود است، بلکه زمانی است که به شکل عزم ارادی در آید و در قالب فعل خودنمایی کند، چرا که در این مرحله حسود همه همت و عزم جدی خود را بکار میبرد تا نعمت را از صاحب آن بگیرد و شخص را گرفتار مشکلاتی کند که گاه فراتر از زوال آن نعمت، پیامدهای خطرناکتری نیز به دنبال دارد. به عنوان نمونه برادران حضرت یوسف(ع) میخواستند که پدر توجه بیشتری به آنان و محبت کمتری به حضرت یوسف(ع) داشته باشد، اما این حسادت به درجهای میرسد که میکوشند برای سلب و زوال این نعمت محبت، جان حضرت یوسف(ع) را نیز بگیرند و او را به قتل برسانند.
بر اساس آیه 27 سوره مائده، خداوند میفرماید: نخستین قتلی که در بنیآدم صورت گرفته به سبب حسادت برادر نسبت به برادر دیگر بوده است، زیرا وقتی قابیل یکی از فرزندان حضرت آدم(ع) را مشاهده کرد که هابیل برادرش مورد توجه و محبت خداوندی قرار گرفته و قربانی او پذیرفته شده، حسادت چنان آتشی را در دلش برافروخت که هابیل را کشت.
امام صادق(ع) در اینباره میفرماید: قابیل پسر آدم به سبب حسد و از راه حسد در حسرت همیشگی افتاد و هلاک شد. هلاکشدنی که هرگز نجات ندارد.
حسادت امری باطنی است و حتی گاه به گونهای شخص حسود عمل میکند که انگار دلسوز است. با نگاهی به آیات 11 و 12 سوره یوسف میبینیم چنانکه برادران حضرت یوسف(ع) با آنکه در درون از حسادت در حال دق کردن بودند، ولی به گونهای تظاهر میکردند که دلسوز حضرت یوسف(ع) و دایهای مهربانتر از مادر هستند. از این روست که به حضرت یعقوب گفتند: «اى پدر، تو را چه شده است که ما را بر یوسف امین نمىدانى در حالى که ما خیرخواه او هستیم؟ فردا او را با ما بفرست تا در چمن بگردد و بازى کند و ما به خوبى نگهبان او خواهیم بود.»
امام صادق(ع) در بیان نشانههای حسود به سخنان حضرت لقمان(ع) اشاره میکند که فرموده است: قالَ لُقمانُ لاِبنِهِ: وَلِلحاسِدِ ثَلاثُ عَلاماتٍ: یَغتابُ إِذا غابَ وَیَتَمَلَّقُ إِذا شَهِدَ وَیَشمَتُ بِالمُصیبَهِ؛ لقمان به فرزندش گفت: حسود را سه نشانه است: پشت سر غیبت مىکند، روبهرو تملّق مىگوید و از گرفتارى دیگران شاد مىشود.
این نشانهها به انسان کمک میکند تا بتواند حسود را از غیر حسود تشخیص دهد؛ بهویژه آنکه حسود چون از درون در آتش حسادت میسوزد، نمیتواند در بلندمدت خشم خود را نهان کند. از این رو، اگر انسان دقت کند بسادگی میتواند حسود را بشناسد و از کید و مکرش در امان باشد.
امیرمؤمنان علی(ع) در اینباره میفرماید: اَلحَسَدُ عَیبٌ فاضِحٌ وَشُحٌّ فادِحٌ لایَشفى صاحِبَهُ إِلاّ بُلوغُ آمالِهِ فیمَن یَحسِدُهُ؛ حسادت عیبى رسوا و بخلى سهمگین است و حسود تا به آرزوى خود درباره محسودش نرسد آرام نمىگیرد.
از دیگر نشانههای حسود این است که آستانه صبر و تحملش به شدت کاهش مییابد و زودرنج میشود و از آنجایی که حسادت اغلب نسبت به آشنایان و دوستان و خویشان است، ارتباط دائمی با محسود علیه، اعصابش را به هم میریزد و نمیتواند خود را مهار کند. کینه محسود علیه را در دل میگیرد و همین کینه شتری است که هم خودش و هم محسود علیه را دچار مشکل میکند. امیرمؤمنان علی(ع) در این خصوص میفرماید: اَلحَسودُ سَریعُ الوَثبَهِ، بَطىءُ العَطفَهِ؛ حسود زود خشمگین مىشود و دیر کینه از دلش مىرود.
امیرمؤمنان علی(ع) در جایی دیگر فرموده است: اَلحَسَدُ لایَجلِبُ إِلاّ مَضَرَّهًًْ وَغَیظا یوهِنُ قَلبَکَ وَیَمرِضُ جِسمَکَ؛ حسادت نتیجهاى جز زیان و ناراحتى که دلت را سست و تنت را بیمار مىگرداند به بار نمىآورد. همچنین آن حضرت (ع) نیز به آسیبهایی که حسادت به بدن وارد میکند میفرماید: اَلحَسَدُ یُضنِى الجَسَدَ؛ حسد، بدن را فرسوده و علیل مىکند.
اگر بخواهیم آثار حسادت را بیان کنیم باید آن را به دو دسته دنیوی و اخروی، مادی و معنوی و نیز آثاری که بر حسود یا محسودعلیه مترتب میشود، دستهبندی کنیم.
از مهمترین آثاری که برای حسادت بیان شده، کفر است، زیرا حسود به سبب حسادتش گرفتار کفر میشود، چنانکه بر اساس آیه 12 سوره اعراف؛ قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ ۖ قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ خدای متعال بدو فرمود: چه چیز تو را مانع از سجده (آدم) شد که چون تو را امر کردم نافرمانی کردی؟ پاسخ داد که من از او بهترم، که مرا از آتش و او را از خاک آفریدهای.کفر ابلیس ریشه در تکبر، غرور و حسادت او نسبت به حضرت آدم(ع) داشت، زیرا خود را شایسته نعمت ولایت و خلافت میدانست و هنگامی که دید خداوند حضرت آدم(ع) را بر او ترجیح داده و برای خلافت برگزیده، کفر ورزید و سجده بر آدم نبرد تا مطیع این خلیفه الهی نشود.
امام صادق(ع) در این باره فرموده است: اِیّاکُم اَن یَحسُدَ بَعضُکم بَعضاً فَاِنَّ الکُفـرَ اَصلُه الحَسَد؛ از حسدورزى به یکدیگر بپرهیزید، زیرا ریشه کفر، حسد است.
از حسود نباید انتظار داشت که خیرخواه کسی باشد و بخواهد نصیحتی خیرخواهانه داشته باشد. امام صادق(ع) میفرماید: اَلنَّصیحَهًُْ مِنَ الحاسِدِ مُحالٌ؛ نصیحت و خیرخواهى از حسود محال است.
حسادت حسنات و نیکیها را از میان میبرد. پیامبر(ص) میفرماید: إِیّاکُم وَالحَسَدُ، فَإِنَّهُ یَاکُلُ الحَسَناتِ کَما تَاکُلُ النّارُ الحَطَبَ؛ از حسادت بپرهیزید، زیرا حسد نیکىها را مىخورد چنانکه آتش هیزم را مىخورد.
امیرمومنان علی(ع) فرموده: لِلّهِ دَرُّ الحَسَدِ ما اَعدَلَهُ! بَداَ بِصاحِبِهِ فَقَتلَهُ؛ آفرین بر حسادت! چه عدالت پیشه است! پیش از همه صاحب خود را مىکشد.
همچنین آن حضرت در کنار حرص و تکبر، حسادت را از مهمترین انگیزههای گناه در بشر دانسته و میفرماید: اَلحِرصُ وَالکِبرُ وَالحَسَدُ دَواعٍ إِلَى التَّقَحُّمِ فِى الذُّنوبِ؛ حرص و تکبّر و حسادت، انگیزههاى فرورفتن در گناهانند.
امام صادق(ع) یکی از علل کفر را حسد بیان کرده و در اینباره میفرماید: اصولُ الکُفرِ ثَلاثَهٌ الحِرصُ وَ الاِستِکبارُ وَ الحَسَدُ؛ ریشههای کفر سه چیز است:حرص و بزرگ منشی نمودن و حسد ورزیدن.
همچنین حضرت در جایی دیگر درخصوص اثر حسادت میفرماید: آفَهًُْ الدِّینِ الحَسَدُ وَ العُجبُ وَ الفَخرُ؛ آفت دینداری حسد و خودبینی و فخر فروشی است.
پیامبر(ص) فرموده است: اَلا اُخبِرُکُم بِاَبعَدِکُم مِنّى شَبَها؟ قَالُوا: بَلى یا رَسولَ اللّهِ. قالَ: اَلفاحِشُ المُتَفَحِّشُ البَذىءُ، اَلبَخِیلُ، اَلمُختَالُ، اَلحَقودُ، اَلحَسُودُ، اَلقاسِى القَلبِ، اَلبَعِیدُ مِن کُلِّ خَیرٍ یُرجى، غَیرُ المَمونِ مِن کُلِّ شَرٍّ یُتَّقى؛ آیا شما را از کمشباهتترینتان به خودم آگاه نسازم؟ عرض کردند: چرا، اى رسول خدا! فرمودند: زشتگوىِ بىآبروىِ بىشرم، بخیل، متکبر، کینهتوز، حسود، سنگدل، کسى که هیچ امیدى به خیرش و امانى از شرش نیست.
امام صادق(ع) زیان رسیدن به خود فرد حسود را از دیگر آثار حسادت بیان کرده و میفرماید: حسود پیش از آنکه به محسود (مورد حسادت قرار گرفته)زیان رساند به خود زیان میزند مانند ابلیس که با حسدورزی برای خود نفرین خرید و برای آدم(ع) برگزیدگی.
امام علی(ع) میفرماید: از حسود تو را همین بس که وقتی تو شادی او غمگین و ناراحت است.
حضرت محمد(ص) میفرماید: برای نعمتهای خداوند دشمنانی است. عرض کردند :ای رسول خدا ! آنها چه اشخاصی هستند؟ فرمود: کسانی که حسد میبرند بر مردمانی که خداوند از فضل و رحمت خود نعمتهایی به آنها عطا فرموده است.
اما درباره چرایی ایجاد روحیه زشت و خطرناک حسادت باید گفت که علل و عواملی چند دارد که از جمله آنها میتوان به موارد زیراشاره کرد:
از آنجا که ابلیس دشمن سوگند خورده بشر است، همواره تلاش میکند انسانها صفات خوب را از دست داده و گرفتار صفات زشتی چون کبر، غرور، حسادت، تفاخر، نخوت و مانند آن شوند. امام صادق(ع) در این باره فرموده است: یَقولُ إِبلیسُ لِجُنودِهِ: أَلقوا بَینَهُمُ الحَسَدَ وَالبَغىَ، فَإِنَّهُما یَعدِ لانِ عِندَ اللّه الشِّرکَ؛ ابلیس به سپاه خود میگوید : میان انسانها حسادت و تجاوزگری افکنید که این دو خصلت نزد خدا برابر شرک است.
کسانی که اعتقاد به فضل الهی و عنایات خداوندی ندارند، گرفتار بیماری حسادت میشوند، زیرا اعتقادی ندارند که خداوند به کسانی فضل میکند و برخی را بر دیگری تفضیل میدهد و اینکه باید با محبت و اطاعت کاری کرد که مورد عنایت الهی قرار گرفت و از فضل الهی بهرهمند شد. پس همین انکار فضل و کوردلی است که حسادت را در جانهایی بر میانگیزاند و چشم دیدن نعمتی را در دست دیگری ندارند. امام صادق(ع) درباره ریشه حسادت و علت ایجاد آن میفرماید: اصل و ریشه حسد، کوری دل و انکار کردن فضل الهی است، چرا که کوری دل و انکار کردن فضل الهی دو بال کفر هستند. پس حسد حاصل نمیشود، مگر از راه کفران نعمت الهی.
امام صادق(ع) همچنین میفرماید: سِتَّهًٌْ لاتَکونُ فِى المُؤمِنِ: اَلعُسرُ وَالنَّکَهًُْ وَالحَسَدُ وَاللَّجاجَهُ وَالکَذِبُ وَالبَغىُ؛ 6 صفت در مؤمن نیست: سختگیرى، بىخیرى، حسادت، لجاجت، دروغگویى و تجاوز.
امام صادق(ع) درخصوص تفاوت حسد با غبطهخوری مومن میفرماید: إِنَّ المُؤمِنَ یَغبِطُ وَ لایَحسُدُ وَ المُنافِقُ یَحسُدُ وَ لایَغبِطُ؛ مؤمن غبطه مىخورد و حسادت نمىورزد، منافق حسادت مىورزد و غبطه نمىخورد.
از پیامبر(ص) نیز روایت است که ایشان فرموده است: رَأى موسى(ع) رَجُلاً عِندَ العَرشِ فَغَبَطَهُ بِمَکانِهِ فَسَأَلَ عَنهُ فَقالَ: کانَ لایَحسُدُ النّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللّه مِن فَضلِهِ؛ حضرت موسى(ع) مردى را نزد عرش دید و به جایگاه او غبطه خورد و در مورد او سؤال کرد. به او گفته شد که او به آنچه خداوند از فضل خود به مردم داده است حسد نمىبرد.
امام على (ع) با بیان اینکه تملق یکی از ریشههای حسادت است میفرماید: اَلثَّناءُ بِاَکثَرَ مِنَ الاستِحقاقِ مَلَقٌ وَ التَّقصیرُ عَنِ الاستِحقاقِ عِىٌّ اَو حَسَدٌ؛ تعریف بیش از استحقاق، چاپلوسى و کمتر از استحقاق، از ناتوانى در سخن و یا حسد است.
همچنان که مدح و ثنا موجب میشود تا حسادت در برخی افراد افروخته شود، دیدن و آشکارسازی نعمتها عاملی دیگر در حسادتافروزی است. از اینرو که فرمان داده شده تا نعمتهای خود را آشکار نکنید تا دیگران حسادت نورزند. بر اساس داستان حضرت یوسف(ع) که در قرآن آمده است اینکه حضرت یعقوب(ع) به حضرت یوسف(ع) میفرماید که این قصه خواب و رویا را برای دیگران تعریف مکن، برای این است که حسادت برادران را برمیانگیخت.
همچنین آن حضرت(ع) به فرزندانش فرمان میدهد که از یک دروازه وارد شهر مصر نشوند، زیرا دیدن 10 فرزند قوی و برومند موجب میشود که حسادت در افرادی برانگیخته شود و چشم زخم پدید آید.
پیامبر(ص) بر اساس همین مسئله است که فرمان میدهد تا کتمان را در دستور کار قرار دهید، چرا که این کتمان موجب میشود تا دیگران بر نعمتهایی که در اختیار شماست آگاه نشده و حسادت نورزند. آن حضرت (ص) فرموده است: اِستَعینوا عَلى قَضاءِ حَوائِجِکُم بِالکِتمانِ، فَإِنَّ کُلَّ ذى نِعمَهٍ مَحسودٌ؛ در برآوردن نیازهاى خود از پنهانکارى کمک بگیرید، زیرا هر صاحب نعمتى مورد حسد واقع مىشود.
با شناخت عوامل حسادت میتوان به راههای درمان آن نیز شناخت پیدا کرد، زیرا شناخت عوامل یک بیماری، نقش اساسی و کلیدی را در درمان آن بیماری از جمله بیماری روحی و روانی ایفا میکند. بنابراین، اگر گفته شود که دیدن یک نعمت موجب حسادت میشود، باید برای جلوگیری از بروز حسادت، به کتمان آن پرداخت یا نعمت آشکار شده را نهان کرد تا حسادت را بر دارد.
قَالَ يَا بُنَيَّ لَا تَقْصُصْ رُؤْيَاكَ عَلَىٰ إِخْوَتِكَ فَيَكِيدُوا لَكَ كَيْدًا ۖ إِنَّ الشَّيْطَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوٌّ مُبِينٌ
پدر گفت: ای پسرک من! خواب خود را برای برادرانت مگو که نقشهای خطرناک بر ضد تو به کار میبندند، بدون شک شیطان برای انسان دشمنی آشکار است. (آیه 5 سوره یوسف)
ذکر برخی فضایل موجب بروز حسادت میشود، پس ترک و کتمان میتواند از بروز حسادت در افراد جلوگیری به عمل آورد؛ مثلاً ابراز علاقه و محبت به یک فرزند از میان فرزندان میتواند حسادت دیگر فرزندان برانگیزاند، پس میتوان با عدم ابراز جلوی حسادت را گرفت و حتی حسادت پدیدآمده را برطرف کرد.
همچنین بر اساس این آیه، شیطان یکی از عوامل ایجاد حسادت در انسان است، اما میتوان با مخالفت با هواهای نفسانی اجازه نداد که ابلیس و شیاطین به مقصد خویش در ایجاد حسادت برسند.
پیامبر اکرم(ص) در اینباره میفرماید: اذا حسدت فلاتبع؛ هنگامى که حسادت و رشک ورزیدى، در پى آن مرو.
این در حقیقت همان مبارزه منفی و مخالفت با نفس و خواستههایش است تا نتواند تقویت شود. چنانکه هنگام تکبر با تواضع و فروتنی میتوان نفس را ذلیل و خوار کرد و اجازه نداد تا متکبر و مستکبر شود یا بر این حالت باقی بماند.
خداوند در آیه 32 نساء فرمود: وَلَا تَتَمَنَّوْا مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ ۚ لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا ۖ وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ ۚ وَاسْأَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ ۗ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا.
بر این اساس درخواست از فضل خدا، همانطوری که راهی برای بهرهمندى از عطایاى الهى است همچنین عامل نجات انسان از حسادت به دیگران است.
علاوه بر آیه 32 در آیات 51 و 54 سوره نساء نیز توجّه به حکمت و علم خدا در برتریها و تفاوتها را راه درمان خصلت حسد بیان کرده است، زیرا بر اساس آموزههای قرآنی ضعف افراد در خداشناسى و جهل به حکمت، تفاوتهاى موجود در میان انسانها، از مهمترین عوامل حسادت است، پس میتوان با آگاهی و تقویت ایمان جلوی حسادت را گرفت یا حسادت پدید آمده را درمان کرد.
خداوند در آیه ۱۰۵ بقره فرمود: مَا يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَلَا الْمُشْرِكِينَ أَنْ يُنَزَّلَ عَلَيْكُمْ مِنْ خَيْرٍ مِنْ رَبِّكُمْ ۗ وَاللَّهُ يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ يَشَاءُ ۚ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ. این در تحلیل و تبیین علت و چرایی حسادت میفرماید که جهل به نقش مشیت الهى در بهرهمندى انسانها از رحمت خدا، عامل حسادت و بدخواهى در افراد است، پس میتوان این جهل را به علم تبدیل کرد و به جلوگیری و درمان حسادت پرداخت.
توجه به گستردگى عطایاى الهى به بندگان، راه درمان حسد است که در آیه ۵۴ سوره نساء به آن اشاره شده است.
در صحیفه سجادیه از امام سجاد(ع) نقل شده که ایشان میفرماید: «اللهم انی اعوذ بک من هیجان الحرص و سوره الغضب و غلبه الحسد». البته ریشه این مطلب را باید در سوره فلق جست که به مسئله تعویذ و استعاذه به خدا برای رهایی از حسادت دیگران پرداخته است، اما در این دعا سخن از حسادت در خود شخص نسبت به دیگران است که باید در این امر نیز به خدا پناه برد که گرفتار حسادت نسبت به دیگران نشویم.
منابع: مصباح الشریعه، خصال، شیخ صدوق، غررالحکم و دررالکلم، آمدی، بحارالأنوار، غررالحکم، تحف العقول، جهاد النفس، کافى، مصباح الشریعه، صحیفه سجادیه، جامع الأخبار، مستدرک الوسائل
انتهای پیام