دیدگاه مفسران در قصه حضرت یوسف(ع)
کد خبر: 3980318
تاریخ انتشار : ۰۷ تير ۱۴۰۰ - ۱۳:۰۳

دیدگاه مفسران در قصه حضرت یوسف(ع)

این مطلب با به کارگیرى شیوه تحلیل محتوا و با مرور بر سوره مبارکه یوسف و بررسى دیدگاه‌هاى تفسیرى ذیل آن و با پیگیرى روابط و رفتارهاى اجتماعى حضرت یعقوب(ع) و فرزندان، حضرت یوسف و پدر(ع) و حضرت یوسف(ع) و برادران پردازش شده است.

دیدگاه مفسران در قصه حضرت یوسف(ع)از نگاه تمامى مسلمانان، قرآن کریم همواره بى‌بدیل‌ترین و محورى‌ترین منبع شناخت، دانش و معارف اسلامى بوده است. با به کارگیرى رویکردهاى گوناگون مى‌توان به دلِ این اقیانوس بی‌کران زد و به استنطاق، پردازش و سامان‌دهى موضع‌گیرى‌ها، دیدگاه‌ها، مدل‌ها و نظریه‌هاى وحیانى که ناظر به جهت‌دهى و هدایت رفتارهاى اختیارى و آگاهانه انسان است، نائل آمد.

از میان رویکردهاى موضوعى در مطالعات قرآنى، رویکرد داستان‌شناختى از چشم‌گیرترین رویکردها در قلمرو تعلیم و تربیت و روان‌شناسى تربیتى است. جالب توجه است که در سراسر قرآن، تنها این سوره یوسف است که تمامیت منسجم و درهم تنیده یک داستان را با جزئیات و ریزه‌کارى‌هاى آن در برگرفته است.

دیگر داستان‌هاى قرآنى به‌گونه چشمگیرى کوتاه‌تر و مشتمل بر محورها و پیام‌هاى گوناگون است. مهمتر آن که محتواى داستانى این سوره توسط خود قرآن به‌عنوان بهترین داستان (احسن‌القصص) شناسانده شده است. از این‌رو، اولین سؤالى که ذهن هر جست‌وجوگرى را به خود مشغول مى‌دارد، این است که چه شاخصى در این داستان وجود دارد که آن را به‌عنوان بهترین داستان‌ها مطرح مى‌کند؟ مفسران به فراخور دیدگاه‌هاى خود، پاسخ‌هاى گوناگونى به این سؤال داده‎اند که به برخى اشاره می‌شود: 

سوره مبارکه یوسف 111 آیه دارد. دو آیه اول این سوره، مربوط به وحیانى بودن قرآن و اهمیت فهم عقلانى آن است. سومین آیه بر نقش خداوند در وحى قرآن و آسمانى بودن داستان و چه بسا راز بهترین بودن آن تأکید مى‌ورزد.

سوره یوسف همانند سایر سوره‌هاى قرآنى، داراى پیام‌هاى متعددى است که همگى گرد یک محور دور مى‌زند. این پیام‌ها در جاى جاى داستان و در گذر حوادث آن عرضه مى‌شوند. به گمان نویسنده، مهمترین پیام در این سوره، پیام توحید و تربیت توحیدى است که به گونه‌اى جالب و در اوج داستان هنگامى که حضرت یوسف در زندان به سر مى‌برد، از زبان خود او بیان شده است: بر ما (خاندان ابراهیم) روا نبوده است که هرگز چیزى را با خدا شریک گردانیم. اى هم بندان! آیا خدایان متعدد و پراکنده بهتر است یا خداوند یکتا، قاهر و قدرتمند؟! (آیه 38 ـ 39) تأکید این دو آیه بر محوریت توحید در اوج داستان، هنگامى که شخصیت اصلى به سنگین‌ترین آزمایش‌ها دچار شده است، حکایت از این دارد که در نظام تربیتى قرآن همواره جهت‌دهى تربیتى به‌سوى توحید و خدامحورى است. از این‌رو، اگر در قلمرو بهداشت روانى خانواده هم از این سوره مجموعه اصول و هنجارهایى به دست می‌آید که نوعى مجموعه بهداشت روانى توحیدمحور خواهد بود، چرا که توحید محورى مرز اولیه تفکیک یک نظام تربیتى قرآنى از نظام غیرقرآنى است.

سایر محورهاى مهمتر سوره عبارت است از رؤیاها، طبقه‌بندى رؤیاها، تحلیل و تعبیر آن‌ها، اهمیت و ویژگى پیراهن حضرت یوسف در بازگرداندن بینایى به حضرت یعقوب(ع)، روابط و رفتارهاى اجتماعى شخصیت‌هاى داستان که داراى پیام‌هاى تربیتى، بهداشت روانى و روان‌شناختى است، استمرار و تداوم نبوت در میان نیاکان حضرت یوسف(ع)، راز بهترین داستان بودن و رابطه بین پیامبر اکرم(ص) و حضرت یوسف(ع) در این داستان.

هریک از این محورها و سایر موضوعات مطرح در این آیه، نیازمند پژوهش مستقل است. شخصیت خود حضرت یوسف، به‌عنوان برترین چهره داستان، موضوع بسیارى از متون دینى مسیحى و یهودى بوده است. برخى از پژوهشگران علاقه‌مند به پژوهش‌هاى تطبیقى مایلند این شخصیت را در متون گوناگون دینى ردیابى و شناسایى کنند تا از این رهگذر، به نقاط مشترک و جدایى در این متون دست یابند. روش اصلى در این مطالعه، روش تحلیل محتوا در بستر قرآن‌پژوهى همراه با استفاده از داده‌ها و مفاد احادیثى است که پیرامون آیات مورد بحث، از امامان معصوم(ع) رسیده است. 

داستان‌شناسى در قرآن

داستان‌هاى قرآن کریم را مى‌توان از منظرهاى گوناگون مورد مطالعه قرار داد. برخى با هدف کشف سنن و قوانین الهى حاکم بر تاریخ و جامعه این داستان‌ها را مرور و مطالعه کرده‌اند و برخى نیز ممکن است با رویکردهاى تربیتى و روان‌شناختى این داستان‌ها را مرور کنند. روان‌شناسان یادگیرى، داستان را یکى از ابزارهاى مناسب براى تحقق و تثبیت فرآیندهاى یادگیرى و همانندسازى با شخصیت‌هاى برتر داستان دانسته‌اند. برخى، از داستان به‌عنوان ابزارى براى روان درمانى در کودکان و نوجوانان بهره جسته‌اند. در این موارد، روان‌شناس درمانگر، با دادن زمینه‌هاى ایفاى نقش به درمان جو، مى‌کوشد تا ناکامى‌هاى وى و نیز ریشه‌هایى را که به آسیب روانى خاصى منجر شده‌اند، شناسایى و درمان کند. این روش، به‌ویژه در مورد کودکانى که در یک بازى قصه‌گویى، ایفاى نقش و ابراز آرزو و یا حکایت ناکامى‌ها مى‌کنند، کارآیى چشمگیرى دارد.

اولین سؤالى که ذهن هر تلاوت‌گر سوره مبارکه یوسف را به خود مشغول مى‌دارد، این است که چه شاخص و معیارى، داستان این سوره را به‌عنوان بهترین داستان‌ها مطرح کرده است؟ در قسمتی از این سوره مى‌خوانیم: «با وحى این قرآن، ما بهترین داستان‌ها را بر تو (اى محمد) باز مى‌گوییم». سؤال اینجاست که چه ویژگى از این داستان بهترین‌ها را ساخته است؟ پیگیرى پاسخ این سؤال در خود قرآن، نشانگر این است که چه بسا «احسن‌القصص» (بهترین داستان‌ها)، نقطه مقابل «اساطیر الأولین» (افسانه‌هاى پیشینیان) باشد. واژه دوم، 9 بار در قرآن تکرار شده است. براى نمونه، در آیه 95 سوره انعام آمده است: «کسانى که کفر ورزیده‌اند مى‌گویند این قرآن چیزى بیش از افسانه پیشینیان نیست.»

اولین نشانه بهترین داستان بودن، مفاد قسمتی از این سوره است که صراحتاً داستان را به خداوند نسبت مى‌دهد، به‌ویژه وجود ضمایر جمع (نحن، نا) و فعل حاکى از مشارکت جمع (نَقُصُّ) دخالت عناصر غیبى و در رأس آنان خداوند را برجسته‌تر مى‌کند. چنین سرنخ‌هایى، کلیت داستان را از ابتدا به برجسته‌سازى پیام تربیتى و خدامحورى داستان متوجه مى‌سازد.

گروهى، معیار بهترین بودن این داستان قرآنى را در سبک و روش بیان آن مى‌دانند. از این منظر، داستان حضرت یوسف(ع) به‌دلیل فشردگى و اشاره‌اى بودن، قصه‌گویى را به اوج خود رسانده است. بسیار مهم است که داستان در قالبى کوتاه اما جذاب، مخاطب را به سرعت و با اطمینان به اهداف اصلى موردنظر منتهى کند. در داستان حضرت یوسف(ع)، با آن که بسیارى از جزئیات با ابهام مطرح شده است، خواننده بدون سردرگمى و خستگى، حوادث را ردیابى می‌کند.

البته، تذکر این نکته نیز مهم است که چه‌بسا ابعاد فروگذار شده در توصیف حوادث داستان راهى براى جلب توجه به ابعاد مهمتر و کلیدى داستان است. براى نمونه، بسیارى از مکان‌ها، توقف گاه‌ها، هنگامه‌ها و نام شخصیت‌ها و حتى نام کاروان و کاروانیانى که یوسف را از چاه نجات دادند به ابهام گذاشته شده تا توجهات و حساسیت‌هاى مخاطبان به موضوعات محورى و کلیدى کشانده شود. این ایجاز، در آیه 94 نیز به‌گونه‌اى دیگر رخ نموده است و مخاطب نمى‎‌داند که در این مقطع داستانى، طرف گفت‌وگوى حضرت یعقوب(ع)، آن‌گاه که برادران یوسف همراه با کاروان راهى مصر بودند، چه کسانى هستند؟! این شیوه ابهام‌گذارى در موارد دیگرى مانند بیان نام و ویژگى‌هاى برادر بزرگتر یوسف(ع)، پادشاه مصر، عزیز و همسرش، شاهد ماجراى اتهام بزهکارى یوسف و دراهمى چند که بهاى خرید یوسف بود، قابل بررسى است.

قصه‌گویى و ایجازگویى در این داستان چنان چشمگیر است که برخى از مفسران همانند زمخشرى در تفسیر خود بیشتر به برجسته‌سازى و توضیح احتمالى نکات به‌ظاهر فروگذار شده داستان پرداخته‌اند تا تفسیر محتواى خود سوره.

یک چشم‌انداز کلى بر این سوره، حاکى از آن است که تأکید قرآن کریم همواره بر نکات اخلاقى و هدایت‌گر است. به عنوان مثال در این داستان، قرآن به جاى تصویرسازى و پردازش زیبایى‌هاى ظاهرى یوسف(ع) به برجسته‌سازى ویژگى‌هاى نبوى وى، همانند حکم و علم، پرداخته است. جالب این که حتى آنگاه نیز که قرآن درصدد تصویرپردازى جذابیت خیره‌کننده حضرت یوسف برمى‌آید، در فرازى شگفت‌انگیز اما اخلاقى مى‌فرماید: «این (موجود) آدم نیست، این یک فرشته بزرگوار است.» (آیه 31)

برخى نیز بر این باورند که این داستان‌بخشى از قرآن یعنى فرازى از کلام خداى متعال است و در این صورت، ممکن نیست که در میان آدمیان کسى از این بهتر حرف بزند. بنابراین، راز بهترین بودن این داستان کلام خدا بودن است. ناگفته نماند که توجیه فوق، در حقیقت توجیه بهترین بودن خود قرآن و به یک واسطه، توجیه بهترین بودن داستان حضرت یوسف است. برخى دیگر از مفسران، بهترین بودن این داستان را در واقعى بودن (ساختگى و خیالى نبودن) و جهت‌گیرى چشمگیر اخلاقى آن مى‌دانند. بیضاوى، زمخشرى، ابن کثیر و به ویژه غزالى در کتاب بحرالمحبه فى تفسیر سوره یوسف، از این گروه‌اند.

اهمیت و برجستگى این نکته زمانى آشکار مى‌شود که کسى موضع‌گیرى تند و طردکننده قرآن کریم را در مورد افسانه‌ها و اسطوره‌هاى خیال انگیز مورد توجه و بررسى قرار دهد.

ثعلبى ویژگى و راز برجستگى این داستان را در این مى‌داند که در پیوند حوادث داستان، پیامبران، فرشتگان، شیاطین، جنیان، آدمیان، حیوانات، پرندگان، حکمرانان، کارگزاران و شهروندان هر یک در گوشهاى به ایفاى نقش پرداخته‌اند.

سورآبادى از دیگر مفسران، معتقد است بهترین بودن این داستان به این دلیل است که حوادث ناهمگون و متعارض، به طرز جالب توجهى، در یک بافت داستانى به هم پیوند مى‌خورند. داستان به شیوه‌اى بسیار حیرت‌انگیز زندانیان را در کنار پادشاهان، دانشمندان را در برابر نادانان، عشق را در کنار نفرت، عصمت را مشرف بر بزهکارى، ثروت را در حاشیه فقر، امید را در بستر ناامیدى، وحدت را در زمینه از هم پاشیدگى و بالاخره آزادى را در ردیف بندگى، اسارت و بردگى مطرح مى‌کند! این تنوع و پیچیدگى خیره‌کننده که با تنوع، پیچیدگى و در هم تنیدگى فضاى روانى انسان همگون است، خواننده را به دنبال کردن و پیگیرى کلیت داستان ترغیب مى‌کند.

منابع: کتب تب جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، قصص‌الانبیاء المسمّى بالعرائس و مجمع البیان فى تفسیر القرآن و ensani.ir

 ادامه دارد...

انتهای پیام
captcha