به گزارش ایکنا؛ جلسه درس تفسیر قرآن کریم آیتالله عباسی خراسانی، 23 خردادماه در حوزه علمیه قم برگزار شد. وی در این جلسه، به تفسیر آیات 73 و 74 سوره بقره پرداخت.
خداوند در این آیات میفرماید: «فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا كَذَلِكَ يُحْيِي اللَّهُ الْمَوْتَى وَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ فَهِيَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهَارُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَشَّقَّقُ فَيَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاءُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ؛ پس فرموديم پارهاى از آن [گاو سر بريده را] به آن [مقتول] بزنيد [تا زنده شود] اين گونه خدا مردگان را زنده مىكند و آيات خود را به شما مىنماياند باشد كه بينديشيد سپس دلهاى شما بعد از اين [واقعه] سخت گرديد همانند سنگ يا سخت تر از آن چرا كه از برخى سنگها جويهايى بيرون مىزند و پارهاى از آنها مىشكافد و آب از آن خارج مىشود و برخى از آنها از بيم خدا فرو مىريزد و خدا از آنچه مىكنيد غافل نيست». خلاصه بحث این جلسه از نظر میگذرد؛
در آیات گذشته که صحبت از بهانههای بنی اسرائیل بود و اینکه اینها نزدیک بود امر الاهی را انجام ندهند. این حکایتی که اینجا آمده است، در عین حالی که قرآن به جزئیات حکایات نمیپردازد، اما کلیاتی که در قصهها مطرح میشود، از یک هماهنگی خاصی برخواسته است. اینها همانطور که از سوی حیوانی به نام گاو منحرف شدند و گوساله سامری میداندار شد و از راه حق خارج شدند، وقتی هم امر الاهی صادر شد که این گاو را با این خصوصیات ذبح بکنند، دچار شک و تردید شدند. خصوصیات گاو این بود که گاوی باشد که نه مال کشاورزی باشد نه از آن آبیاری باشد، رنگ خالصی داشته باشد و سالم باشد. از این نیرنگی که بنی اسرائیل میخواستند بزنند، روشن شد اینها اهل بهانهجویی هستند.
عامل قتل نفسی که در اینجا اتفاق افتاده است، گرچه یک نفر بوده است، ولی به همه منتسب شده است. این از این رو است که همه اینها در کتمان قتل با هم شریک بودند و میخواستند این کار را کتمان کنند. اینکه کدام قسمت حیوان بوده است که به بدن میت زدند تا زنده شد، در جزئیات آیه بیان نشده است، ولی در روایاتی که در ضمن آیات شریفه آمده، بیانات متعددی است. برخی میگویند دم حیوان بوده، برخی میگویند قسمتی از ران حیوان بوده بود، برخی میگویند قسمتی از پوست حیوان بوده است. آنچه واقعیتی دارد، این است که قسمتی از این حیوان را به بدن مقتول زدند و مرده زنده شد.
از آیه استفاده میکنیم که این مطلب دلیلی برای معاد است. این قصه مثل قصه چهار پرنده برای اثبات معاد استفاده میشود و مطلب حقی است. اینها در عین حالی که داشتد کتمان میکردند خداوند آیات را به آنها نشان داد، شاید مقداری به تعقل بیایند و عقل خودشان را حاکم کنند.
بعد اینها قساوت قلبی پیدا کردند و نتوانستند رقت قلب داشته باشند. اگر رقت قلب داشتند، انسانکش نمیشدند. جالب اینجاست که انبیا و اولیای الاهی همیشه تصرفاتی که دارند به وسیله یکسری از ابزارها و آلات است، که نشان میدهد در حالی که زنده کردن مردگان به اذن خدا است، باید وسایلی در کار باشد.
ذات باری تعالی در این قسمت آیه، زنده شدن مقتول را به وسیله زدن بعضی از اجزای این گاوی که ذبح شده است، بیان میکند و زنده شدن مرده را محال عقلی نمیداند. مهم این است که در اینجا امکان احیا باشد، این احیا هم احیای حقیقی است و به عبارت بهتر دیگر معجزه است و خرق عادت است. کشتن گاو در تصرفشان بود، اما زنده کردن در اختیارشان نبود. جالب اینجاست که اینجا عنوان «نفسا» به کار برده شده است؛ یعنی شما یک شخصیتی که ارزش ذاتی داشت را کشتید.
کسی که یک نفر را بکشد، گویا همه نفوس را کشته است و یک نفر که نفسی را زنده کند، انگار همه نفوس را زنده کرده است. از اینجا معلوم میشود در اینجا «کذلک یحیی الله الموتی ...» همه اینها بر اساس اراده الهی تحقق پیدا میکند. نکته مهمی که در آیه هست، اثبات بحث معاد است که یک روزی میآید و همه موجودات برانگیخته میشوند.
همچنین از این آیه استفاده میشود بنی اسرائیل انسانهای حسگرا بودند، دنبال مادیات بودند و در محدوده حس حرکت میکردند و ذات باری تعالی با این احیا به وسیله اجزای بدن گاو این مطلب را عقلانی کردند و بحث امکان معاد را اثبات کرد که معاد امکان دارد و به دست پیامبران الاهی تحقق پیدا میکند.
انتهای پیام