مبنای اعتبارسنجی روایات تفسیری و روش استناد به آن
کد خبر: 3898118
تاریخ انتشار : ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۰۰:۰۸
یادداشت /

مبنای اعتبارسنجی روایات تفسیری و روش استناد به آن

مدرس مرکز تخصصی تفسیر مرکز فقهی ائمه اطهار(ع) در یادداشتی به بررسی نقش روایات تفسیری در معناشناسی مفردات قرآن پرداخت و در تبیین حیات طیبه گفت: ظرف تحقق حیات طیبه همین دنیا است؛ با نگاهی جامع‌تر می‌فهمیم حیات طیبه هم در دنیا و هم در آخرت محقق می‌شود. 

بررسی نقش روایات تفسیری در معناشناسی مفرداتحجت‌الاسلام والسلمین محمدعلی مروجی‌طبسی، پژوهشگر مقطع دکتری پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و مدرس تفسیر مرکز فقهی ائمه اطهار(ع) در یادداشتی اختصاصی به بررسی نقش روایات تفسیری در معناشناسی مفردات قرآن پرداخت که متن آن به شرح زیر است:

طرح چند مقدمه:

1. ضرورت مراجعه به روایات تفسیری معصومین: طبق مفاد آیاتی چون 41 نحل، 2 جمعه و همچنین روایاتی همچون ثقلین و حدیث نحن تراجمة وحی‌الله، معصومین، مفسران برگزیده خدا و آگاه به معانی قرآن هستند. «مسند احمد ج3 ص14 به نقل از ابوسید خدری: قال رسول الله انی تارک فیکم الثقلین احدهما اکبر من الآخر. کتاب الله حبل منضود من السماء الی الارض و عترتی اهل بیتی و انهما لن یفترقا حتی یرد علیّ الحوض».
 
از جمله نکاتی که از این حدیث استفاده می‌شود عصمت اهل‌بیت(ع) و جایگاه ویژه آن‌ها در تفسیر قرآن است، چراکه می‌گوید قرآن و اهل بیت تا قیامت از هم جدا نمی‌شوند و این نشانگر دو امر است: یکی اینکه ملازمه اهل بیت با قرآن، نشان‌دهنده عصمت و پاک بودن ایشان از خطا است دو اینکه ایشان از تمامی معانی قرآن آگاه هستند. همراهی کامل این دو با هم تا قیامت است یعنی از تمامی معنای هم آگاه هستند در نتیجه اهل بیت از مفسران واقعی قرآن هستند و به معنای ظاهر و باطن قرآن آگاه هستند.
 
2. تعریف روایات تفسیری: تفسیر به معنای کشف معنا و مراد جدی خدا از الفاظ قرآن است، خواه ظهور در معنا داشته باشند یا خیر. از طرفی دیگر در لسان روایات، تفسیر به بیان معانی باطنی قرآن هم اطلاق شده، لذا روایاتی که به تبیین آیات قرآن می‌پردازند و به طریقی معانی ظاهر و باطن قرآن را بیان می‌کند، در گستره احادیث تفسیری قرار می‌گیرد. لذا احادیث تفسیری معصومین اعم از روایاتی است که بیانگر معانی ظاهری و تاویلی هستند.
 
3. روش تعامل و چگونگی استناد به روایت آحاد تفسیری: در اینکه روایات آحاد نیازمند بررسی هستند، شک نیست. اما مهم روش بررسی روایات آحاد است. برخی هر روایتی که در کتب اربعه آمده را قطعی‌الصدور دانسته و متاسفانه روایاتی که محتوای ضعیفی دارند، وارد عرصه تفسیر کرده‌اند از طرف دیگر برخی با تکذیب روایات، روایت فراوانی را رد می‌کنند که به عقیده استاد این افراط و تفریط است و صحیح نیست. 
 
با توجه به اولاً روایات مربوط به اخبار عرض و ثانیاً مفهوم موافقت و مخالفت در این اخبار و همچنین پذیرش این مبنا که دلیل عمده در پذیرش اخبار واحد سیره عقلا هست و ملاک عقلا به عمل به خبر ثقه، از باب اطمینان است (یعنی موضوع حجیت خبر واحد خبر موثوق الصدور است یعنی ربطی به راوی ثقه یا ضعیف ندارد بلکه قرائن است که صحت صدور را مشخص می‌کند)، با توجه به این مطالب، مبنایی شکل می‌گیرد: روایات آحاد تفسیری یا از راویان ثقه نقل شده‌اند یا غیرثقه. در صورت اول لازم نیست موافقت مضمونی با قرآن داشته باشند بلکه عدم مخالف و تعارض با قرآن و سنت قطعی کافی است. (لازم نیست شاهد مضمونی از قرآن یا سنت قطعی داشته باشند) اما در صورت دوم، اگر شاهد مضمونی از قرآن یا سنت قطعی داشته باشند، مورد قبول است. اما اگر شاهد نبود ولی مخالفتی هم با مضمون قرآن و سنت قطعی نداشت، دلیلی بر رد آن نداریم، اما در تفسیر و بیان مراد جدی آیات حجیت و قابلیت استناد ندارند.
 
نمونه‌هایی از روایات تفسیری مربوط به شرح واژگان قرآنی:
1. واژه الابصار در سوره انعام آیه 103: لَا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصَارَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ؛ در روایات متعددی منقول از امام باقر، امام صادق و امام رضا علیهم السلام نقل شده که ابصار به معنای حس بینایی چشم نیست، بلکه به معنای ادراک قلب است. امام رضا(ع) در پاسخ به ابوهاشم جعفری فرمود: أ ما تقرأ القرآن؟ قلت بلی. قال: أ ما تقرأ قوله تعالی لا تدرکه الابصار و هو یدرک الابصار . قلت بلی.  قال فتعرفون الابصار؟ قلت بلی. قال ما هی؟ قلت ابصار العیون. فقال ان اوهام القلوب اکبر من ابصار العیون فهو لا تدرکه الاوهام و هو یدرک الاوهام.
همین مضمون در روایات دیگر ذکر شده. اینکه رؤیت خداوند نه با چشم ممکن است و نه با قلب و اینکه منظور این آیه این است که قلب هم نمی تواند خدا را ببیند چه رسد به چشم. سوال پیش می‌آید که آیا واژه بصر به معنای رویت با قلب و ادراک قلب هم استعمال شده است یا خیر؟؛ در معاجم لغوی، ابصار را جمع بصر دانسته‌اند و اصل معنایی آن در مقاییس، آگاهی یافتن به چیزی است و خود بصر به معنای چشم سر و  بینش قلب است. راغب می‌گوید بصر به معنای چشم و قوه بینایی است و به درک و آگاهی قلب بصر و بصیرت می‌گوید. فخر رازی ذیل آیه من ابصر لنفسه، مراد از ابصار را علم می‌داند. لذا واژه بصر در هر دو معنا به کار رفته است.
 
2. واژه یظنون در آیه: الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلَاقُو رَبِّهِمْ وَأَنَّهُمْ إِلَيْهِ رَاجِعُونَ.
در روایتی از امام علی علیه السلام در کتاب توحید صدوق ص 267 آمده: الذین یظنون ... یعنی یوقنون انهم ... فالظن هنا الیقین خاصة. در ادامه همان روایت آمده: و اما قوله لمنافقین و تظنون بالله الظنونا فالظن ههذا الظن ظن شک و لیس ظن یقین و الظن ظنان ظن شک و ظن یقین. لذا اولاً ظن در دو معنا به کار رفته ثانیاً با توجه به سیاق این آیه ظن در اینجا به معنای یقین است. آیا این معنا برای ظن پشتوانه ادبی هم دارد؟ لغت‌شناسان واژه ظن را از لغات اضداد می‌داند. مثل ابن فارس، راغب، ابن سیده. لذا تفسیر کلمه یظنون به معنای یقین بیان یکی از دو مفهوم عرفی این واژه است و قریه تعیین‌کننده این معنا در این آیه، سیاق آیه و آیه قبل است. چراکه سیاق مدح کسانی است که خاشع هستند و معنا ندارد خداوند از کسانی مدح کند که به قیامت شک و تردید دارند. ثانیاً مقام خشوع ناشی از یقین به روز قیامت است نه شک و تردید.
 
3. واژه ورق در آیه: وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا وَلَا حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ
در روایات اهل بیت دو معنا برای ورقه ذکر شده: یکی برگ درخت (در ج1 ص 514 من لا یحضر روایتی از امام علی) دومی بچه سقط شده (ابو ربیع شامی از امام صادق درباره تفسیر این آیه سوال می‌کند که امام در پاسخ می فرماید: الورقة السقط و الحبة الولد و ظلمات الارض الارحام / هم چنین روایتی از امام کاظم در تفسیر عیاشی با همین مضمون)؛ برای تحلیل این دو روایت باید دید ماده ورق در معاجم لغت به چه معناست؟ ابن فارس دو اصل معنایی بیان کرده: خیر و مال / رنگی از رنگ‌ها. سپس در ادامه معنای اول را برگرفته از برگ درخت می‌داند. راغب در مفردات تنها معنای برگ درخت را بیان کرده. البته معانی دیگری هم چون حیوان زنده، نسل، نوجوان ضعیف، دنیا، کاغذ کتاب، نیکویی قوم، خون بسته شده جدا شده از زخم هم در معاجم دیگر ذکر شده است. در اساس البلاغه زمخشری در ذکر معانی مجازی ورقة، خون دایره شده، حیوان، نوجوان را می‌آورد. در النهایه ابن اثیر نیز حدیثی از پیامبر در وصف عمار آمده که می‌گوید انت طیب الورق. یعنی نسل تو نیکوست که ورق به معنای نسل به کار رفته است در واقع نسل به برگه‌هایی تشبیه شده است.
 
معنای حسی واژه ورق، معنای برگ درخت است. که لغت‌شناسان تصریح کرده‌اند برخی مشتقات ورق در معنای مجازی به کار رفته که با معنای حسی ارتباط و علقه دارد. لذا روایت تفسیری امام علی(ع) که ورقة را به برگ درخت تفسیر کرده بیان معنای عرفی این واژه است. اما روایت تفسیری امام صادق و امام کاظمین، بیان معنای مجازی ورقة است؛ چراکه جنین مثل برگ درخت ضعیف است و سقط جنین به افتادن برگ درخت تشبیه شده است و این هم در زبان عرب کاربرد دارد. البته این معنای مجازی به معنای صرف نظر کردن از معنای حقیقی ورقة نیست. بلکه معنای دوم، معنای باطنی آیه است و چه بسا هر دو معنا اراده شده است.

بررسی واژه حرج در قرآن

4. واژه حرج در آیه: وَمَنْ يُرِدْ أَنْ يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقًا حَرَجًا كَأَنَّمَا يَصَّعَّدُ فِي السَّمَاءِ ...
در روایتی از امام صادق(ع) آمده: قد یکون ضیقا فیکون مخرجا یسمع منه  و یبصر و الحرج هو الملتام الذی لا منفذ له یسمع به و لا یبصر به. معانی الاخبار شیخ صدوق ج 1 ص 145. از این روایت می‌فهمیم میان واژه حرج و ضیق تفاوت وجود دارد. ابن فارس و راغب، اصل معنایی حرج را محل جمع شدن دو چیز و محل تنگ میان آن دو می‌دانند. مکان حرج به معنای مکان تنگ است. البته برخی این دو واژه را مترادف گرفته و معتقدند تفنن در تعبیر شده است. اما به دلیل اینکه ترادف خلاف اصل است، اینکه این دو به دو معنای متفاوت تفسیر شود، صحیح‌تر است.
 
نکته قابل توجه بررسی روش معنایابی معصومین است مثلا استفاده از سیاق، توجه به ظرافت معنایی دو واژه قریب المعنی، بیان معنای باطنی واژه، بیان معنای عرفی واژه. اگرچه با دیدگاه اخباریان مبتنی بر اینکه اگر ذیل آیه‌ای روایت نیامده باشد قابل استفاده نیست، مخالفیم اما نمی‌توانیم بگوییم اگر آیه‌ای از قرآن ظهور در معنا داشت، دیگر نیازی به مراجعه به روایات تفسیری اهل بیت نیست، چراکه اگر مطمئن شدیم به صحت صدور یک روایت تفسیری، نمی‌توانیم بیان خود را بر بیان معصوم مقدم کنیم. چه معنای ظاهری آیه را گفته باشند چه معنای باطنی و مراد آیه، لذا بیان معصوم ذیل آیات، جزء قرائن منفصل محسوب می‌شود. 
 
گاه ممکن است آیه‌ای ظهور اولیه در معنایی خاص داشته باشد و مفسران همین ظهور را پذیرفته باشند اما پس از فحص از قرائن منفصل و روایات تفسیری معنایی دیگر و معنایی غیرظاهر اولیه پیدا کنیم، حال اگر صدور آن روایت احراز شود، دلیلی برای طرح آن نداریم و باید مقدم شود. یا اینکه آیه‌ای دارای چند معنا باشد، و دنبال تعیین معنا هستیم، در اینجا نیز لازم است دنبال فحص از قرائن منفصل و روایات باشیم، چراکه علم اجمالی داریم بخشی از روایات تفسیری قطعی الصدور است در واقع در مواردی که با ظهور متعدد مواجه هستیم برای تعیین ظهور باید فحص کاملی از قرائن منفصل بشود. از طرف دیگر، آیات قرآن سطوح و لایه‌های معنایی مختلفی دارند، بخشی آسان فهم و بخشی ظریف است، بخشی محکم و بخشی متشابه، بخشی ظاهر و بخشی باطن در هر صورت همه این معانی متعلق اراده خداست  و برای کشف مراد خدا نیازمند مراجعه به مبینان و معلمان قرآن هستیم.
 
بیان دیگر برای ضرورت مراجعه به روایات تفسیری: گاهی به آیاتی برمی‌خوریم که قبل و بعد از مراجعه به روایات ظهور متفاوتی از آن فهمیده می‌شود. مثل آیه «وَإِذَا ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلَاةِ إِنْ خِفْتُمْ ...» ظهور اولیه این آیه است که قصر نماز در سفر برای مسلمانان جایز است، اما با مراجعه به روایات تفسیری، ظهور دیگری را می‌فهمیم. مانند روایتی که از امام باقر(ع) ذیل این آیه نقل شده است. مویدی از علامه طباطبایی ذیل تفسیر آیه «... وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ»: برخی معتقدند بیان پیامبر مختص معنای باطنی آیات و همچنین مختص آیاتی است که نص نیستند و متشابه است. این سخن صحیح نیست و قابل اعتنا نیست؛ با توجه به حدیث ثقلین، بیان اهل بیت در ذیل آیات به بیان رسول خدا منضم می‌شود.
 
جمع‌بندی: لازم است در تفسیر آیات از روایات تفحص و جستجو شود و روایات موثوق الصدور چه در بیان واژگان چه در بیان معنای آیات، مورد استفاده قرار گیرد. روایاتی که به تفسیر مفردات قرآن پرداخته‌اند، گونه‌های متفاوتی دارند: 1. دسته‌ای از روایات، به جای بیان معنای لغوی واژه، لازمه معنایی واژه را بیان کرده‌اند. روشی که مخاطب از کوتاه‌ترین راه مقصود آیه را می‌فهمد. معنای واژه در این روش بهتر فهمیده می‌شود. مثلا در حکمت 221 نهج‌البلاغه آمده: از اما درباره معنای حیات طیبه در آیه «فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً» سوال شده که فرمودند قناعت است. در روایتی دیگر از امام هادی، امام جواد(ع) و ... همین معنا نقل شده است. طق مفاد این روایات، اهل بیت حیات طیبه را به قناعت تفسیر کرده‌اند. برای تحلیل صحیح این رواایت باید دید کلمه طیب در معاجم به چه معناست. راغب طیب را متضاد خبیث می‌داند و اصل معنایی آن را چیزی که برای نفس انسان لذتبخش است، می‌داند. ایشان خبث را هر چیزی که به خاطر خباثتش مکروه و ناخوشایند است، می‌داند. سپس انسان طیب را انسانی می‌داند که از آلودگی جهل و کذب و... پاک باشد.
 
سوالی که مطرح می‌شود این است که قناعت چه ربطی به حیات طیبه دارد. قناعت معنای لغوی حیات طیبه نیست، اما طیب و قناعت و رضایت رابطه مفهومی نزدیکی با هم دارند. قناعت در لغت به معنای رضایت و خرسندی از اندک است. لذا قناعت زندگی انسان را رضایتمند می‌کند. در واقع لازمه حیات طیبه و زندگی دلپذیر، قناعت است. با قناعت می‌توان به حیات طیبه رسید. با توجه به بحث مطرح شده نتیجه می‌گیریم ظرف تحقق حیات طیبه همین دنیا است. با نگاهی جامع‌تر می‌فهمیم حیات طیبه هم در دنیا و هم در آخرت محقق می‌شود. 
انتهای پیام
captcha