به گزارش ایکنا از خراسان رضوی، سوسن شریعتی، یکی از فرزندان علی شریعتی روز گذشته، دوم تیرماه در نشست تخصصی «شریعتی و پرسشهای زمانه ما» که در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد و با حضور جمعی از اساتید این دانشگاه برگزار شد، اظهار کرد: اگر پس از 40 سال شریعتی را از خلال بحثهایی که ایجاد کرده و یا نقدهایی که نسبت به او در همه حوزهها از جمله دین، سیاست و... وجود داشته، ارزیابی کنیم، متوجه خواهیم شد که او دماسنج خوبی از نظر ارزیابی وضعیت آن زمان بوده است.
وی بیان کرد: در دستهبندی کتابهای پدرم، اسلامیات به گفته وی برای خودش و مردم بوده، اجتماعیات برای مردم و کبیریات هم برای خودش بوده است و هر یک در زمانهای مشخص مخاطبان خاص خود را داشته و ما اکنون میبینیم که کبیریات هم مخاطبان خود را دارد.
این پژوهشگر افزود: اما اگر آثار پدرم، در زمان خود به 100 هزار تیراژ میرسیده، اکنون عنوانی مانند «کبیرگاه» او سالیانه دو بار تجدید چاپ میشود. به نوعی نشاندهنده این است که در هر زمانهای مردم به چه نوع از آثار او روی میآورند و هر جامعهای به چه نوع آثاری از او نیاز دارد.
شریعتی عنوان کرد: پایان دهه 50 به اینکه دین را به ساحت اجتماعی بودنش تقیل میدهد، متهم میشود و از این رو فربهی دین از او گرفته میشود، بنابراین او به کارکرد اجتماعی دین هم توجه میکند، اما باز هم از او بهعنوان دینداری بدون ساختارهای فلسفی و پایگاه مشخص نظری یاد میشود.
این روزنامهنگار و استاد دانشگاه افزود: از پدرم با عنوان شور و شعور هم یاد میشد، چراکه برخی بر این باور بودند که این دو باید با یکدیگر نقل شود. در واقع نسل دهه 40 و 50 به یاد دارند که با تفکرات او برانگیخته شدند، او هیچگاه وارد سیاست هم نشد و حتی در زمان جنگ نیز او در حسینیه ارشاد مشغول فعالیت فرهنگی بود.
شریعتی؛ متفکر دوران
این روزنامهنگار پدر خود را متفکر دوران دانست و افزود: درک شریعتی از دوران، یکی از خصلتهای ایشان بود که میتوان به آن اشاره کرد. این نوع درک به تعبیر پرودل محصول دیالکتیک بین سه زمان کوتاه حادثه، زمان میان مدت فرهنگی و زمان کند فرهنگی و به اصطلاح پرودل زمان کند تمدنی، است.
فرزند دکتر شریعتی تصریح کرد: در واقع نگاه پدرم این گونه بود که در پایان قرون وسطی و آغاز قرن مدرن قرار داشتیم، به نوعی قرنی که در آن اعاده حیثیت در برابر امر قدسی، اعاده حیثیت از علم و استخراج از منابع فرهنگی و همه آنچه که به عنوان نقد دینداری موجود است.
این پژوهشگر اظهار کرد: شریعتی با اندیشههایی که داشت، با وجود اینکه عضو هیچگونه حزب و فرقهای نبود اما او را متهم به سیاست و... میکردند و بر همین اساس با توجه به نقدهای وارده بر پدرم، او را ضد مدرن و ضد روشنفکر تعریف کردند.
وی ادامه داد: ضد مدرنیته شریعتی به این لحاظ بود که تکبعدی بودن مدرنیته را مورد انتقاد قرار میداد که امروزه یک امر بدیهی است. از این رو پدرم بر این باور بود که مشکل اساسی جامعه ما این است که شبه مدرن، مدرن نیست و شبه سنت هم مذهب نیست.
شریعتی سوژه نقدهایی در خصوص دعوت به خشونت شد
شریعتی گفت: در واقع از روز اولی که دکتر شریعتی در این دانشگاه سخن گفت، نقدهایی نسبت به او شکل گرفت و تا حال حاضر هم این نقدها ادامه دارد. این سیستم اندیشه او باید بررسی شود و دید چگونه است که در برابر این نقدها صحنه را خالی نمیکند و پاسخهای جدید دارد. به نوعی شریعتی سوژه نقدهایی در خصوص دعوت به خشونت شد.
این استاد دانشگاه عنوان کرد: پدرم آن زمان با رشد بنیادگرایی روبهرو نبوده و از دین خفته صحبت میکرده، اما امروز ما از دین بیدار میترسیم که بنیادگرایی نوعی دین بیدار بهشمار میرود، با این وجود همیشه از سوی متولیان، نقدهایی بر دکتر شریعتی وارد شده که در نهایت منجر به این امر شد که مسیر شغلی خود را به مثابه استادی بودن رها کرده و به فعالیت فرهنگی در حسینیه ارشاد روی آورد. به نوعی او با اتفاقاتی که در پیش رویش قرار گرفت، دستخوش عوامزدگی شد.
وی اظهار کرد: پیرو اتفاقاتی که برای او رخ داد، باعث شد تا او مورد نقد و سوژه برخی از جامعهشناسان، تحت این عنوان که برخی از آنها دکتر شریعتی را با وجود اینکه میدانستند یک استاد ادبیات است بهعنوان یک جامعهشناس میشناختند، قرار بگیرد، همچنین علاوه بر جامعهشناسان، اساتید تاریخ نیز او را بهعنوان استاد تاریخ نیز قبول داشتند، اما او هیچگاه یک استاد مورخ و تاریخنگار نبود البته که درسهایی از تاریخ را در دانشگاه تدریس میکرد.
این روزنامهنگار با اشاره به اینکه این سؤال پیش میآید که چرا چنین فردی باید سوژه بسیاری از افراد شود، گفت: در واقع شریعتی سوژه میشود نه به این عنوان که نوستالژی داشته باشیم؛ چراکه هنوز زنده است و تاریخی نیست. باید گفت که چه خصلتی در اندیشه شریعتی وجود دارد. پدرم در زمان خود متفکری در اقلیت مانده بوده است و تفکر او حتی در اوج انقلاب ایران هم در اقلیت بود.
شریعتی عنوان کرد: با توجه به فعالیتهای فرهنگی و با وجود نقدهای وارد شده برخی بر این باور هستند که او اگر چه با ساواک همکاری نداشته، اما با او همسو بوده است، به همین دلیل بود که ناگهان او که مشغول کار فرهنگی بود، به رادیکال خشونت تبدیل شد.
این استاد دانشگاه بیان کرد: در واقع او حتی سوژه فتواهای بسیاری نیز قرار گرفت، در این خصوص برخی از افراد او را تلفیقی از سوسیالیسم دانستند و به نوعی منابع معرفتی دینی او را نیز ضعیف برشمردند، این در حالی است که دکتر شریعتی توانست با اقدامات خود از جمله خلق سوژههای انقلابی و دینی در دهه 50 دین ما را نجات دهد.
فرزند دکتر شریعتی اظهار کرد: او سوژه بسیاری از افراد از این لحاظ که دینداری شریعتی مشکوک است و حد تلفیقی با سوسیالیسم و منابع معرفتی او نیز ضعیف است، قرار گرفت. بنابراین این پارادوکس اوست که از او سوژه دینی و انقلابی خلق میکند.
این پژوهشگر بیان کرد: به نوعی ما شریعتی را هر بار شبیه خود میکنیم و این نشان میدهد که ما هرگز از او دور نشدهایم و او نیز پا به پای انسان معاصر ایرانی همراه بوده است. از سوی دکتر شریعتی هیچ بازگشتی صورت نگرفته و ما نیز از او دور نشدهایم. به نوعی شریعتی شبیهترین فرد به انسان ایرانی است، او بود که در همه بحثها پا به پای ما آمده و بر همین اساس سوژه نقد و بررسی بسیاری شده است.
وی با بیان اینکه یکی از نقدهایی که بر او وارد شده بود، رویکرد اسطورهای او بود، عنوان کرد: در واقع باید گفت که شریعتی پارادوکسی در پرونده خود نداشت، اما این در حالی است که پس از بازگشت از اروپا به ایران، با وجود اینکه هیچگونه فعالیت سیاسی در نظام شاهنشاهی نداشته اما برخی از افراد او را به دلیل اندیشههایش، متفکر ضد قدرت دانستند و همین امر او را به یک فرد سیاسی تبدیل کرد و همین امر باعث شد تا امروز در نشستهایی که در خصوص او برگزار میشود از او بهعنوان فردی سیاسی یاد شود.
انتهای پیام