به گزارش ایکنا؛ با توجه به مشکلاتی که امروزه گریبان کشورمان را در حوزههای مختلف گرفته و بخشی از آنها ریشه در خارج و بخشی دیگر ریشه در داخل دارند، جایگاه اندیشه و اندیشهورزی برای حل و فصل آنها بیش از پیش اهمیت مییابد. بنابراین در چنین شرایطی اندیشهورزان دلسوز هستند که باید رسالت خود را برای دور نگاه داشتن جامعه و کشور از گزند رفتارهای پلید دشمنان ایفا کنند اما از آنجا که سرزمین عزیزمان در زمره کشورهای توسعه یافته قرار نمیگیرد، گاهی اوقات سیاستهایی در قامت کشورهای در حال توسعه نمایان میشوند که به کل نقش اندیشهورزی و مشارکت فعالانه نخبگان را کمرنگ و گاهی به حاشیه میراند که در این خصوص عوامل مختلفی دخیل هستند. در این باره با شریف لکزایی، عضو هیئت علمی پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی به گفتوگو پرداختیم که متن آن به شرح ذیل است.
ایکنا: آقای دکتر لکزایی با وجود اینکه همواره نخبگان دانشگاهی و غیر دانشگاهی اعم از نخبگان سیاسی، علمی و اقتصادی و فرهنگی در تحرک و پویایی جامعه نقش داشتهاند و حتی در جوامع توسعه یافته امروز این نخبگان هدایتگران مسیر توسعه هستند، اما در جوامع در حال توسعه از نخبگان به خوبی استفاده نمیشود و فقط نقش آنها در تولید علم و نظریهپردازی به محدوده دانشگاه و یا بیرون دانشگاه محدود شده و تحلیلها و پیشنهادات و یا نظریات ارائه شده جنبه عملیاتی به خود نگرفتهاند، به نظر شما چهکاری باید صورت بگیرد تا نظریات و تحلیلهای اندیشمندان حوزههای مختلف برای حل مشکلات جنبه عملیاتی به خود بگیرند؟
ضمن تأیید آنچه گفته شد، یک بخش از مسئله به حضور نخبگان غیرعلوم انسانی در مصدر امور و تصمیمگیری باز میگردد که متأسفانه در دوره معاصر اتفاق افتاده و نگاههای اثباتگرایی و تجربهگرایی را بر صدر نشانده و دانشآموختگان علوم انسانی را به کناری نهاده است. از این رو باید دانشآموختگان علومانسانی، جایگاه شایسته خود را بازیابند و در سیاستها تاثیرگذار باشند. همچنین این مسئله ناشی از پاسخگو نبودن دولتها در ایران است که باعث شده مسیر متفاوت در تعامل با نخبگان طی شود.
ایکنا: به مفهوم و نقش دولت اشاره کردید، معمولاً دولتها در کشورهای در حال توسعه خود را نهادی فراتر از مردم میدانند در حالیکه در کشورهای توسعه یافته دولت برخاسته از مردم است، چه عاملی باعث شده تا در ایران مفهوم دولت با مفهوم اصلی آن تفاوت داشته باشد؟
مشکل عمده دولت در ایران و یا در سایر کشورهایی که مشابه وضعیت ما را دارند، رانتیر بودن آن است؛ یعنی دولت در شمار دولتهای رانتیر بوده و پاسخگو نبوده است و خودش را بینیاز از تعامل با نخبگان میداند. این مسئله باعث شده که نهادهای غیر دولتی روز به روز ضعیفتر و نحیفتر شوند. بنابراین بینیازی مالی دولت به جامعه در آن واحد باعث شده که دولت در اداره جامعه، خودش را از نخبگان بینیاز ببیند و حتی در صدد تولید نخبگان مورد خواست خود برآید و از سویی تضعیف نهادهای با قدمت و نخبگان مستقل و عدم وابسته را از سوی دیگر سبب شود. همین نگاه موجب گسست عمیقی میان نهادهای آموزشی، صنعتی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی شده است؛ جدایی حوزه نظر از عمل و دانشگاهها از مراکز صنعتی از این رو است.
ایکنا: اشارهای به ضعف عملکردی نهادهای علمی و اندیشهورزی مثل دانشگاه و کمرنگ شدن نقش آنها داشتید که شواهد نشان میدهد سلسله تصمیمات و یا سیاستهایی باعث شدهاند تا وضعیت دانشگاه بدینگونه شود، کمی در این باره توضیح دهید؟
البته یکی از مشکلاتی که محیطهای دانشگاهی و علمی ما به آن دچار هستند و مانع مشارکت فعالانه دانشگاه در رفع مشکلات جاری شده و تا حدودی از اهمیت دانشگاه در نزد اذهان عمومی کاسته، پذیرش بیقاعده و بیحساب و کتاب دانشجویان است و از سوی دیگر معلوم نیست که برای برطرف کردن چه نیازی از کشور این همه دانشجو در رشتههای مختلف پرورش داده میشوند. این مسئله ضمن این که سن بیکاری را به تأخیر میاندازد از سویی عمر و هزینه و نیروی فعال جوانان را هم پوچ میسازد. بنابراین به نظر میرسد یکی از راه حلها این باشد که از یک سو سیاستهای آموزشی اصلاح شوند و جوانان در رشتههای مورد نیاز جامعه آموزش ببینند. از سوی دیگر در نحوه کشورداری و حکمرانی تغییراتی ایجاد شود و از دیگر سوی نیروی انسانی جوان و شایسته و دانشآموخته علومانسانی در مناصب عالی تصمیمگیری به کار گرفته شوند تا خلأ تصمیمگیریهای شجاعانه و مدیریت جهادی و انقلابی برطرف شود. افزون بر این با ارتباط و تعامل دانشگاهها و نخبگان با مجامع مربوط سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی، فضای مطلوبی شکل بگیرد و از نیروهای نخبه بهرهبرداری لازم صورت گیرد. البته حضور جدی بخش خصوصی در حوزه اقتصاد و تقویت نهادهای سیاسی غیردولتی و قطع وابستگی دولت به نفت میتواند موثر باشد.
ایکنا: بر اساس آمارهایی که توسط مراکز افکار سنجی معتبر کشور منتشر شده تقریباً ۷۵ درصد مردم هیچگونه گرایش سیاسی به جریانات اصلاح طلبی و اصول گرایی ندارند و فقط دغدغه آنها موضوع معیشت است که در تمامی انتخابات با این هدف به این جریانات رای دادهاند که متأسفانه هیچکدام از این جریانات سیاسی در برآورده کردن مطالبات اقتصادی مردم موفق نبودهاند و به نوعی این ناکامی منجر به تزریق یأس و ناامیدی در جامعه شده و حتی نخبگان و دلسوزانی که خواهان رفع این بحرانها هستند و میخواهند به دولت کمک کنند اما بر اساس برخی شرایط مثل ترس از مورد اتهام قرار گرفتن، ترجیح میدهند خنثی باشند و خیلی مشارکت نکنند، به نظر شما دولت باید چگونه این نگاه را از بین ببرد و نخبگان را قانع به مشارکت کند؟
مسیری که دولت باید طی کند روشن است. بسیاری از مناصب عمده اداره جامعه زیر نظر دولت است و دولت مسئول اصلی اجرایی در سرتاسر کشور است و اجرای سیاستها و قوانین در کشور برعهده دولت است. از اینرو گام نخست تعیین افراد دارای صلاحیت و شایسته در مناصبی است که میتواند با شناسایی ظرفیتها و اتخاذ تصمیمهای مقتضی به معیشت مردم کمک کند. از سوی دیگر بهرهبرداری از فکر نخبگان در مراکز علمی و مشاوره گرفتن از آنها میتواند پیشرونده باشد. در بیشتر موارد با انتخاب صاحب منصبان شایسته برای مناصب، بخش زیادی از مشکلات حل خواهند شد و به تبع آن ارتباط و تعامل با نخبگان هم اتفاق میافتد. افزون بر این تقویت احزاب و تشکلهای سیاسی و صنفی و به خصوص امنیتی نکردن مسائل صنفی و خواستههای اجتماعی میتواند به این موضوع کمک کند. البته موضوع نظارت نیز بسیار حائز اهمیت است و نقش مهمی دارد که معمولاً مغفول واقع میشود.
ایکنا: به عنوان آخرین پرسش با توجه به شکافی که میان مردم و جریانات سیاسی به وجود آمده آیا نخبگان سیاسی، علمی، اقتصادی میتوانند این شکاف را از بین ببرند؟
به نظر اگر به جایگاه شایسته خود بازگردند طبیعتاً این امکان وجود دارد. باید فضای تخریب در جامعه به فضای مهرورزی و محبت تبدیل شود و افراد فارغ از حب و بغضهای نادرست در فضای اجتماعی مشارکت کنند. طبعاً منافع گروهی و جناحی و حتی در یک نگاه عمیقتر مباحث تئوریک تأثیرگذار هستند. باید یک بازگشت به ارزشهای اساسی انقلاب اسلامی که خواست عمومی بوده انجام گیرد. بهویژه اینکه حرکت بر مبنای صداقت و محبت در تعاملات جریانها با یکدیگر باید محور قرار گیرد.
گفتوگو از سعید امینی
انتهای پیام/