ما مهدی نیستیم
کد خبر: 4047153
تاریخ انتشار : ۱۷ فروردين ۱۴۰۱ - ۱۳:۰۰
یادداشت

ما مهدی نیستیم

عضو هیئت علمی گروه معرفت‌شناسی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی طی یادداشتی بر فیلم «موقعیت مهدی» گفت: ویژگی‌های خاص شهید باکری او را متناسب با نقد جامعه و مسئولان امروز می‌سازد. چقدر امروزه جای چنین شخصیت‌هایی در اداره نظام خالی است. بله ما مهدی نیستیم و به مهدی‌ها نیاز داریم.

 حجت‌الاسلام والمسلمین علیرضا قائمی‌نیا«فیلم «موقعیت مهدی» یادآور نسل سرداران و فرماندهانی متفاوت است که برای جامعه امروز ما ناآشنا هستند و به عالمی دیگر تعلق دارند. ما هر چند از نظر فاصله زمانی با آنها دور نیستیم و بسیاری از ما آنها را دیده‌اند و درباره رشادت‌های آنها نکاتی می‌دانند که در جایی ثبت نشده، ولی ما و جامعه ما، به عالمی دیگر تعلق دارد که از آرمان‌های آنها بسیار فاصله گرفته است. باکری‌ها نه دنبال امتیاز بودند و نه دنبال شهرت، و نه از کسانی بودند که به فکر غنائم بعد از جنگ باشند. نه راست می‌شناختند و نه چپ، جناحی نبودند. انسان‌های خالصی بودند که به دنبال ادای تکلیف بودند، نسلی متفاوت که حضرت امام(ره) آنها را تربیت کرده بود. اعتقاد راسخ به آرمان‌های اسلام و انقلاب داشتند و در سخت‌ترین شرایط خود را و موقعیت خود را نمی‌دیدند. هر چند دشمنان موقعیت آنها را می‌دیدند. آری، ما در عالمی وارونه زندگی می‌کنیم که در آنها امتیازطلبی‌ها و دیده‌شدن‌ها و خودخواهی‌ها و دنیاطلبی‌ها محوریت یافته‌اند. در چنین فضایی «موقعیت مهدی» به مثابه کورسویی است که خاطرات آن دوران را دوباره در بسیاری از افراد جامعه ما زنده کرد و آنها را به تأمل درباره خودشان فراخواند، بلکه نفحه‌ای از نفحات انقلاب است که گهگاهی همچنان در جامعه ما می‌وزد و دیگران را به بازخوانی آرمان‌ها و شخصیت‌های اصلی فرا می‌خواند. به نظر می‌رسد که امروز ما بیش از هر زمانی به بازخوانی اتفاقات زندگی این سرداران و یافتن پیام‌های آنها برای جامعه خود و کشف دلالت‌های پنهانی آنها برای خود هستیم. نخست از کارگردان و تهیه کننده فیلم تشکر می‌کنم و تقدیر رهبر معظم انقلاب از موقعیت مهدی را بهانه‌ای قرار می‌دهم تا در این باره نکاتی را عرض کنم.

در نشانه‌شناسی بر این نکته تأکید می‌شود که یک متن (مانند یک فیلم) به مثابه کوهی یخی است که فقط بخشی کوچک از آن بر روی آب آشکار است. ولی بخش بزرگی از آن همچنان پنهان از دیده‌ها است. دلالت‌های متن هم بر دو بخش است: بخشی آشکار و بخشی ناپیدا که باید از آنها بحث کرد تا آشکار شوند. موقعیت مهدی هم از این قاعده کلی مستثنا نیست. به نظرم فیلم در باطن خود لحنی انتقادی از وضعیت جامعه و مسئولان ما دارد. این از نکته‌هایی است که در مقایسه گذرای میان مهدی و دیگران در فیلم برجسته می‌شود و همواره در ذهن بینندگان این پرسش را مطرح می‌کنند که مهدی کجا و مسئولان ما کجا؟ شاید بهتر بود خاطراتی ناگفته از دیگر دوران باکری هم مطرح می‌شد.

و هرچند مطالب قابل تأمل فراوانی در آن به چشم می‌خورد، فقط به اختصار به چند نکته در این باره اشاره می‌کنم:

۱- زندگی آن شهید والامقام به چند دوره تقسیم می‌شود: دوره قبل انقلاب، دوره قیام مردم در سال ۵۷ و پیروزی انقلاب، دوره شهرداری ارومیه و دوره فرماندهی و بالاخره شهادت. هر یک از این دوره‌ها برای خود نکات قابل تأمل در بردارد که باید از آثاری که در این زمینه نوشته شده آنها را دنبال کرد. موقعیت مهدی تنها بر بخشی از اتفاقات دوره فرماندهی و شهادت آن شهید پرداخته و حاوی اشاره‌هایی بسیار سریع و گذرا به برخی از دوره‌های قبلی است.

۲- به نظر حقیر، هر یک از دوره‌های‌ زندگی این شهید پیام‌هایی برای جامعه ما دارد. اما چرا موقعیت مهدی به دو دوره تمرکز کرده و اشاراتی گذرا به برخی از اتفاقات دوره‌های قبلی دارد؟ ویژگی این فیلم این است که آنچه گفته شده نسبت به آنچه گفته نشده بسیار اندک است. آنچه هم که گفته نشده دو بخش است: قسمی که نمی‌توان گفت و قسمتی که می‌توان گفت. فیلم اشارات ضمنی به آنچه نمی‌توان گفت در بر دارد و محورهای مهم دو دوره را برجسته کرده است. اما فهم آنچه را که در دوره فعلی نمی‌توان گفت به عهده مخاطب می‌گذارد و بلکه، «موقعیت مهدی» با احتیاط و سریع از کنار برخی ماجراها گذرا می‌گذرد و فهم بیشتر را به عهده مخاطبان می‌گذارد.

۳- شهید باکری در دوره مبارزه علیه رژیم سابق فعالیت‌های مخفیانه خاصی داشت و این فعالیت‌ها در منطقه مشهور بود. شرکت در تشکل‌های مردمی علیه رژیم و شرکت در تظاهرات و بسیج مردم که هر یک جای تحقیق دارد. اما در دوره انقلاب در کنار انقلابیون در بهمن سال ۵۷ و در تسخیر شهربانی و غیره هم جزو فعالیت‌های اوست.

۴- دوران شهرداری او آکنده از خدمت به مردم بود. شهید «مهدی باکری» به مدت ۹ ماه شهردار شهر ارومیه بود، از خاطراتی که از همین چند ماه کوتاه ثبت شده، می‌شود فهمید چه خدمات خالصانه‌ای را در این مدت ارائه داده است.

در یکی از جالب‌ترین خاطراتی که از شهید باکری در دوران شهردار بودنش به جا مانده آمده است این است که باران شدیدی در شهر باریده بود و جوی‌ها را لبریز از آب کرده بود. وقتی شهید باکری این وضعیت را می‌بیند، تلفن را برمی‌دارد و گروه‌های امدادی را خبر می‌کند. گروه‌های امداد به سرپرستی مهدی باکری به سمت محلات مستضعف‌نشین که گرفتار سیل شده بودند، راه می‌افتند.‌ حجم آب لحظه به لحظه بیشتر می‌شد و مردم سراسیمه از خانه‌هایشان بیرون می‌آمدند. بعضی از خانه‌ها ویران شده بود و تیرک‌هایشان بیرون زده بود. گروه‌های امدادی به خاطر حجم زیاد آب و گل و لای به سختی کارشان را پیش می‌بردند. شهید باکری متوجه خانه‌ای شد که آب آن را فراگرفته بود. در حیاط خانه پیرزنی فریاد می‌کشید و کمک می‌خواست. مهدی باکری در را هل داد و باز کرد. آب تا بالای زانو رسیده بود. از پیرزن پرسید که آیا کسی زیر آوار مانده یا نه؟ پیرزن بر سر و صورت‌زنان گفت که وسایل خانه و کل زندگی‌اش زیر آوار مانده و آب به زیرزمین رفته است. گویا جهیزیه دخترش که با سختی آن را جمع کرده بود در زیرزمین جامانده و خیس شده بود. آقا مهدی به کمک دوستانش جلوی در، سد خاکی درست کردند تا آب بیشتری داخل خانه نیاید. شهید باکری به کوچه دوید و وانت آتش‌نشانی را پیدا کرد و به خانه پیرزن آورد. چند لحظه بعد شیلنگ پمپ در زیرزمین فرو رفت و آب مکیده شد. پمپ کار می‌کرد و آب زیرزمین لحظه به لحظه کم می‌شد. مهدی غرق گل و لای شده بود. پس از دقایقی پمپ همه آب زیرزمین را خالی کرد. پیرزن که حالش بهتر شده بود، شروع کرد به دعا کردن مهدی باکری. گفت: خدا خیرت بدهد پسرم. آن شهردار فلان فلان شده کجاست تا کمی از غیرت تو یاد بگیرد. تا لحظه‌ای که شهید باکری وسایل را جمع کند و از خانه بیرون برود، پیرزن مشغول دعا کردن مهدی و نفرین شهردار ارومیه بود! (به نقل از پایگاه خبری تابناک جوان، ۶ فرودین ۹۸)

۵- جامعه آذربایجان در دوران پس از انقلاب همواره جولانگاه منافقان و شایعه‌پردازان بوده است؛ آنها بسیار تلاش کردند شخصیت چهره‌های اصلی انقلاب و سرداران برجسته را تخریب کنند. البته این وضعیت در کل ایران یکی از برنامه‌های مهم دشمنان انقلاب بوده است. اما در آذربایجان این مسئله شکل بسیار جدی و متفاوتی داشته است. به یاد دارم که در تشیع جنازه شهدای دارلک که با تیر و تبر و چاقوهای دموکراتها مُثله شدند، چگونه منافقان شعار مرگ بر امینی؛ یعنی همرزم باکری را سردادند تا از این فضای اندوهناک هم بهره‌ای ببرند. کنار شهید امینی بودم و کسی چندان او را نمی‌شناخت. او گریه می‌کرد و از خدا شهادت می‌خواست. همچنین، به یاد دارم که در روز شهادت شهید بهشتی چگونه منافقان در خیابانهای ارومیه با قهقهه می‌خندیدند و کشته شدن یک سرمایه‌دار! را اعلام می‌کردند. شهید باکری هم در دوران شهرداری ارومیه آماج تهمت‌ها قرار گرفت و کار تا جایی پیش‌رفت که برخی از نیروهای انقلاب هم علیه ایشان سخن می‌گفتند. او همچنان سکوت می‌کرد و وظیفه خود را انجام می‌داد. آری شهدای ما در جامعه خود هم مظلوم بودند.

۶- در سپاه ارومیه هم امتی‌ها و کسانی که با خط امام فاصله داشتند نفوذ کرده بودند که بعدا شهید محلاتی (پیرو نامه‌ای که به حضرت امام در خصوص مبارزه با گروه‌گرایی در سپاه نوشتند و امام هم ایشان را مأمور انجام این کار دانستند/صحیفه امام ره، ج۱۹، ص ۲۹۵) آنها را کنار گذاشت. به یاد دارم که آنها هم از شهادت بهشتی بسیار خرسند بودند و در تقابل به وجود آمده حضرت امام را قبول نداشتند و به شدت از آیت‌الله منتظری دفاع می‌کردند و چندان روحانیت را قبول نداشتند. وقتی به سپاه برای دیدن برخی از آنها رفتم دیدم که از خوشحالی چشمان آنها برق می‌زد. آری، در چنین شرایطی مهدی باکری راه خود را از دیگران در سپاه جدا ساخت و با پیروی از حضرت امام ره تکلیف خود را ادا کرد. او نه تعلق خاطری به امتی‌ها داشت و نه از رهبری جدا شد و همین امر هم بر مظلومیت او در آن دوران می‌افزود. او با جناح‌بازی‌ها پیوندی نداشت و جز رهبر و انقلاب و خدمت به اسلام و ایران چیزی نمی‌دید و شیفته خدمت بود.

۷- چنان که پیشتر اشاره کردم، سرگذشت این سرداران را نباید صرفاً به عنوان خاطره بازخوانی کرد، بلکه باید در پرتو بازخوانی آنها به نقد وضعیت موجود و رفتارهای مسئولان پرداخت. خاطرات آنان، از این جهت که خواسته‌های حضرت امام(ره) را منعکس می‌سازند، معیار و محک خوبی برای تفکیک سره از ناسره است. آنچه در فیلم درباره باکری می‌بینیم: ساده‌زیستی و بی‌اعتنایی به دنیا و همواره در خط مقدم بودن، دنبال امتیاز و مقام نبودن و خود را پایین‌تر از دیگران دانستن و پیرو ولایت بودن و  و بی‌اعتنایی به تهمت‌ها در راه خدمت و ده‌ها ارزش اسلامی انقلابی دیگر است که باید در جامعه ما به طور جدی مورد توجه مسئولان و مدیران قرار گیرد. این سیره‌ای است که ما در شهید سلیمانی و شهید باقری و شهید کاظمی و دیگر شهدای برجسته نیز می‌یابیم؛ بر خواسته‌های امام و ولایت تمرکز کردن و از خدمت به خلق غافل نشدن. آنها هم در صحنه مبارزه با نفس پیشرو بودند و هم در صحنه مبارزه با دشمنان؛ هم در جهاد اکبر پیشتاز بودند و هم در جهاد اصغر. از خداوند متعال برای همه آنان علو درجات را می‌طلبیم.

۸- به نظرم هر یک از سرداران و شهیدان ما، علی‌رغم اشتراکشان در مبانی اسلام و انقلاب، ویژگی‌های خاصی دارند که آنها را از دیگران متمایز می‌سازد. ویژگی‌های خاص شهید باکری او را متناسب با نقد جامعه و مسئولان امروز می‌سازد. چقدر امروزه جای چنین شخصیت‌هایی در اداره نظام خالی می‌نماید. بله ما مهدی نیستیم و به مهدی‌ها نیاز داریم.

یادداشت از حجت‌الاسلام والمسلمین علیرضا قائمی‌نیا

انتهای پیام
captcha