به گزارش ایکنا؛ نشست «ظرفیت الگویی یاران قیام در آمادگی ظهور منجی با تأکید بر سیره و عملکرد شهید حاج قاسم سلیمانی»، امروز چهارشنبه، 2 تیرماه برگزار شد. حجتالاسلام بهروزیلک روایت «عَنْ عَلِیِّ بْنِ عِیسَی عَنْ أَیُّوبَ بْنِ یَحْیَی الْجَنْدَلِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الْأَوَّلِ (ع) قَالَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ قُمَّ یَدْعُو النَّاسَ إِلَی الْحَقِّ یَجْتَمِعُ مَعَهُ قَوْمٌ کَزُبَرِ الْحَدِیدِ لَا تُزِلُّهُمُ الرِّیَاحُ الْعَوَاصِفُ وَ لَا یَمَلُّونَ مِنَ الْحَرَبِ وَ لَا یَجْبُنُونَ وَ عَلَی اللَّهِ یَتَوَکَّلُونَ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِین» را صحیح میداند و در صدد مصداقیابی برای آن است، حال آنکه این نظر با نقدهایی مواجه است و در ادامه نقدهای حجتالاسلام والمسلمین حسین الهینژاد را میخوانید؛
در اصل این قضیه که به صورت کلی ایرانیان در پایان تاریخ بشریت نقش اساسی دارند و در آینده بشریت نقش آنها بسیار پررنگ است و این پررنگی نقش بر اساس احادیث است، شکی نیست. بالاخص فرمایشات رسول خدا(ص) که در این زمینه به خوبی قابل استناد است. در روایتی از رسول خدا داریم که فرمودند: بیشترین نفعی که اسلام میبرد، از ایرانیان است که در کتاب کنزالعمال آمده است. از این نوع روایات، فراوان در منابع حدیثی داریم. به طور کلی اگر روایات را جستوجو کنیم، سه قیام را در آستانه ظهور میبینیم که از مشرق، یمن و عراق است. اولین و پُررنگترین نقش را در این قیامهای آستانه ظهور، مشرق دارد که قیام مشرق، فارس یا طالقان آمده است که تداعیگر این مطلب است که ائمه(ع) به ایران اشاره دارند.
اصل این قضیه ثابت است و ایرانیان و مشرقیون در سه مقطع مهم نهضت امام زمان(عج) نقش اصلی ایفا میکنند؛ یکی در آستانه ظهور، یکی پس از ظهور که در آستانه قیام است و یکی هم پس از قیام که تشکیل حکومت جهانی است که نقش ایرانیان بسیار قابل توجه است و این نقش مستند به روایات است.
در روایتی نیز داریم که همه یاران امام زمان(عج) عجم هستند که البته باید مورد بررسی قرار بگیرد. اما نکته دیگر اینکه شاخصه یاران امام(ع) و شاخصه یاران امامین انقلاب قابل توجه است و وقتی این شاخصهها را با روایتی که خاستگاه قیام را مطرح میکند، بررسی میکنیم، در این صورت میبینیم که این شاخصههای روایات با شرایط انقلاب ایران بسیار نزدیک است. برای نمونه شهید سلیمانی را داریم و وقتی روایات را انطباق میدهیم، میبینیم این صفات حسنه به ایشان خیلی نزدیک است که از جمله شجاعت و خداترسی است. ولایتمداری، حقطلبی، استکبارستیزی و عدالتخواهی نیز قابل توجه است و اینها شاخصهایی است که در روایات اشاره شده و میتوان با شهید سلیمانی و شهدای مدافعان حرم این صفات را انطباق داد.
اما باید توجه کنیم که آقای بهروزیلک، دو روایت را مطرح کردهاند؛ یک روایت از رسول خدا(ص) و یکی هم روایتی از امام کاظم(ع). روایت نخست که از رسول خدا(ص) است، همه مذمت است و چیزی به عنوان شاخصه خوب ندارد؛ یعنی پیامبر شاخصههای منفی و وصفالحال منفی و غیردینی آخرالزمان را برمیشمرد و نمیشود در این بحث به آن استناد کرد؛ به این معنا که پیامبر(ص) در این روایت، احوال خوب مردم آخرالزمان را نگفته است. بنابراین این روایت باید کنار رود. روایت دوم نیز برای امام کاظم(ع) است. ما اولین منبع این روایت، تاریخ قم برای قرن چهارم است. صاحب کتاب تاریخ قم، همعصر شیخ صدوق بوده است و این روایت در تاریخ قم آمده است، اما هیچ کدام از بزرگان این روایت را نقل نکردهاند.
در فرایند نقل روایات، در منابع حدیثی شیعه این روایت را نداریم و فقط در کتاب تاریخ قم آمده که حدیثی هم نیست. در قرن چهارم صاحب کتاب تاریخ قم این روایت را نقل میکند و این روایت در سال 1110 قمری یعنی نهصد سال بعد، در بحارالانوار میآید و هیچ کجا نقل نشده است. ما روایت زیاد داریم، اما چرا میخواهیم روی واژه قم تکیه کنیم؟ واژه مشرق، خراسان یا طالقان بیانگر نقش ایرانیان است. البته واژه قم در اینجا یک منطقه خاصی نیست. مردم اهل ری خدمت امام صادق(ع) رسیدند و گفتند از ری آمدهایم و امام اهل قم را تمجید میکند؛ یعنی در یک نگاه کلی همه قم است.
اما پرسش اصلی این است که چرا باید روی یک روایت ضعیف استناد کنیم؟ این روایت از حیث منبع مشکل دارد و در سند روایت، یک نفر به نام ایوب را داریم که نام این فرد در هیچ کتاب رجالی نیامده است؛ اعم از کتب رجالی دسته اول، دسته دوم یا دسته سوم.
بنابراین، فردی روایت را نقل کرده که هیچ شناسهای از او در کتب رجالی شیعه نیامده است. البته با نگاه کلی نقش ایرانیان و مشرقیون در قیام ثابت است، اما وقتی یک روایت را محوریت میدهیم باید توجه کنیم که این روایت باید از حیث سند و محتوا قابل خدشه نباشد و رد نشود، و الا نقش ایرانیان پُررنگ است. پس روایتی مورد استناد است که راوی آن ناشناخته است و متن آن نیز منبع درستی ندارد و منبع غیرحدیثی تاریخ قم آن را نقل کرده است. منبع آن نیز محدود است و در ابتدا در قرن چهارم آمده و منبع دسته دوم آن نیز بحار الانوار است.
ادعا این بود که میخواهیم از حدیث استفاده کنیم نه بررسی. اما این نکته خیلی جالب نیست. استفاده، فرع بر بررسی است و نمیتوان از هر روایت استفاده برد و اول باید از حیث سند و محتوا بررسی شود و بعد مورد استفاده قرار گیرد. مقالهای که مورد استناد قرار گرفته نیز اشکالات عدیدهای دارد و من نمیدانم چطور چاپ شده است. این مقاله میخواهد روایت را بهنحوی درست کند و خودش نیز اذعان میکند روایت در هیج منبعی نیامده است. توجیهاتی که از آقای جواهری در این مقاله داریم قابل قبول نیست. وی میگوید روایت قابل اعتماد است؛ چون فردی به نام علی بن عیسی از ایوب نقل کرده است. اما چطور این طور استدلال کرده است؟ این سند باید به صورت رجالی بررسی شود نه اینکه به این صورت حکم صادر کنیم.
نکته دوم که نویسنده مقاله میگوید این است که چون روایت در تاریخ قم نقل شده، قابل اعتبار است. اما چطور این درست است؟ این کتاب که حدیثی نیست و اگر یک حدیث مهم باشد که باید در کتب دیگر نیز نقل شود. حال آنکه، تاریخ قم در عصر شیخ صدوق است اما چطور این کتب این روایت را نقل نکردهاند؟ نویسنده مقاله در ادامه میگوید از همه گذشته ما با هر نگاهی جلو برویم تسامح در ادله سنن باید در احادیث تاریخ نیز جاری شود. اما این تسامح در باب روایات مستحب است و در روایات مهدویت که سنن جاری نمیشود و تسامح اصلا مطرح نیست. در نهایت نیز با قاعده تسامح در ادله سنن کار را تمام میکنند که صحیح نیست.
بنابراین، به طور کلی، ما قبول داریم که روایات در مورد ایرانیان زیاد است و نیاز نیست به این روایت ضعیف استناد کنیم و با محوریت این روایت بحث را دنبال کنیم.
انتهای پیام