روح عدالت و انصاف، زندگی مردم را اصلاح می‌کند
کد خبر: 3956533
تاریخ انتشار : ۰۹ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۷:۰۰

روح عدالت و انصاف، زندگی مردم را اصلاح می‌کند

حشمت‌الله قنبری با تأکید بر اهمیت عدل و قسط در جامعه بیان کرد: اگر روح عدالت و انصاف بر مردم حاکم باشد، اتفاق‌های مهمی در جهت اصلاح امور مردم می‌افتد و یکی از آنها اینکه در محکمه هیچ قاضی فاسدی، جرئت مطالبه رشوه را پیدا نمی‌کند، چون زمینه مطالبه رشوه زمانی به وجود می‌آید که افرادی انگیزه پرداخت رشوه به منظور ابطال حق و اقامه باطل را داشته باشند.

به گزارش ایکنا؛ حشمت‌الله قنبری، پژوهشگر تاریخ اسلام، شب گذشته، 8 اسفندماه، در برنامه تلویزیونی «هدی» که از شبکه قرآن و معارف سیما پخش شد، به شرح فقراتی از نهج‌البلاغه پرداخت که متن آن را در ادامه می‌خوانید؛

گفت‌وگو به طبقه سوم از طبقات هفتگانه امام علی(ع) رسید. پس از جنود و سپاهیان و کُتاب عام و خاص به قضات عدل رسیدیم و به اینجا رسیدیم که اصولاً برپایی عدالت و اقامه عدالت، یک وظیفه همگانی است و آحاد جامعه باید هم مفهوم عدالت را درک کنند و هم قائم به عدل باشند و یکی از مختصات جامعه ایمانی این است که هرکدام از افراد و طبقات اجتماعی، منطبق با جایگاهی که از آن برخوردار هستند، هم عمل عادلانه داشته باشند و هم عامل عدالت‌گستری باشند. چون مفهوم جامع و تمامِ دادگستری به صدور کیفرخواست و ... نیست و خداوند نیز در آیه 135 سوره نساء، اهل ایمان را مخاطب قرار داده و فرموده: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَى أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ»، شما همین ظاهر کلمات الهیه را که می‌بینید، به اهل ایمان دستور داده شده که به دو امر قیام کنند؛ یکی قیام به قسط و عدالت و دوم قیام برای شهادت به خدا.

کاربرد قسط در حوزه اقتصاد تعریف می‌شود که رعایت عدالت صورت گیرد و نقطه مقابل آن نیز تبعیض است، اما وقتی که در سایه کلام بعدی قرار می‌گیرید، موضوع شهادت دادن به خدا عمق افزون‌تری به برداشت متداول از قسط و عدالت را می‌رساند. یعنی ممکن است قسط در همه حوزه‌های زندگی انسان معنا پیدا کند و فقط مربوط به مال نیست، چون هم قسط و هم جلب رضایت الهی عمل مومنانه است و یکی از مختصات دعواداران زندگی ایمانی این است که این دو در زندگی‌شان قابل رصد و فهم باشد و این در صورتی حاصل می‌شود که عمل وجود داشته باشد و مردم ببینند.

قسط در زندگی سیاسی و در حوزه سیاست این است که انتخاب اصلح انجام شود، چون اگر انتخاب اصلح را از روح انتخاب بگیریم، باندبازی و مماشات خواهد شد. اگر مثلاً بنده علم دارم که فردی که گزینه من برای انتخاب است، فرد اصلح نیست و او را برگزینم، عمل خلاف عدالت را برگزیده‌ام، چون حقی که مربوط به اصلح است را به صالح داده‌ام. اما اگر روح قسط و میل به عدالت در زندگی سیاسی و اجتماعی وجود داشته باشد، فرصتی برای خدمت فرد اصلح از بین نمی‌رود و وقتی او بر مسند امور قرار گرفت، یکی از ویژگی‌های او این است که آدم‌های صالح را انتخاب می‌کند و مهم ارائه خدمت و انجام وظیفه خواهد بود و بقیه مسائل به حاشیه می‌رود.

لذا مومن حق ندارد برای اقامه حق و عدالت، تنبل و بی‌حال باشد و چشم خود را ببندد تا کسی بیاید و حق او را بگیرد. مومن باید بانشاط باشد و هم عدل را بشناسد و هم عامل به عدالت باشد، ولو اینکه علیه او باشد. لذا همه باید برای اقامه قسط و عدل قیام داشته باشند و عدالت اجتماعی را به عنوان حق مسلم خود و جامعه بر تمام شئون دیگر خود حاکم کنند. چون اگر تمام صنوف و طبقات بر پایه قسط و عدالت تکالیف خود را عمل کردند، آن جامعه به شرایطی می‌رسد که تحت تأثیر روح عدالت، بالندگی یافته است. کاسب و راننده و مجری و کارشناس این جامعه همه عادل هستند. پیامبر(ص) نیز عده‌ای از اصحاب را به حبشه فرستاد و چون این ویژگی‌ها در آن جامعه محقق شده بود، فرمود وقتی به آنجا رفتید، آنجا سرزمین پاکی و درستی است.

این سرزمین پاکی و درستی را اینطور تبیین کردند که در آنجا به کسی ستم نمی‌شود. پیامبر(ص) دارد نظام الگویی که میل به عدالت در آنها وجود دارد را ترسیم می‌کند. اگر این عدالت بر کرامت انسانی و شئون سیاسی او احاطه پیدا کرد، دیگر جامعه گرفتار گزینش عشیره‌ای نمی‌شود و انتخاب سیاسی نمی‌کند، بلکه انتخاب اصلح می‌کند. وقتی در همه صنوف کار به دست اهلش افتاد، جامعه گرفتار 15 میلیون پرونده قضایی نیست. اینکه می‌گوییم در قوه قضائیه چند میلیون پرونده باز شده، این علامت خوبی نیست. قوه قضائیه باید به تکالیف خود عمل کند، اما چرا این پرونده باز می‌شود و چرا کار مردم به این تعداد از مردم می‌رسد؟ برای اینکه میل به عدالت در رفتار اجتماعی کمتر وجود دارد.

لذا اگر روح عدالت و انصاف بر مردم حاکم باشد، اتفاق‌های مهمی در جهت اصلاح امور مردم می‌افتد و یکی از آنها اینکه در محکمه هیچ قاضی فاسدی جرات مطالبه رشوه را پیدا نمی‌کند، چون زمینه مطالبه رشوه زمانی به وجود می‌آید که افرادی انگیزه پرداخت رشوه به منظور ابطال حق و اقامه باطل را داشته باشند. کسی که بخواهد به مطامع نامشروع خود برسد، سرمایه‌گذاری می‌کند و چون عادل نیست، گرفتار ظلم می‌شود و وقتی گرفتار ظلم شد، هر عملی را برای رسیدن به مطامع خود مباح می‌داند که یکی از آنها آلوده کردن سیستم قضایی و یا آلوده کردن یک مقام قضائی است. لذا تمام همت و تلاش همه انبیای الهی بیان حقیقت و ارائه میزان و نشان دادن مبانی عدالت برای این است که خود مردم عدالت‌گرا بشوند و مردم با وظایف خود آشنا شوند.

اولین دلیل هم این است که هم منزلت خود را بشناسند و هم حقوق خود را که این حقوق فرع بر منزلت انسانی است، بدانند؛ یعنی اگر جامعه، توانمندی اخلاقی و تربیتی پیدا کند، اساس تعاملات اجتماعی و سیاسی و ... بر پایه دفاع از حق نیست و دوم این است که همه جامعه برای اقامه حق و ابطال باطل قیام به قسط و عدل می‌کنند، لذا خیلی از پرونده‌ها قبل از اینکه در محاکم قضایی رسیدگی شود، در مبدأ خودش به سامان می‌رسد و نگرانی مضاعف هم به جامعه منتقل نمی‌شود. سوم اینکه، میزان و معیار برای رسیدن به حق، برای مردم روشن می‌شود. اشکال اساسی ما این است که میزان را نمی‌شناسیم و در این‌صورت گاهی خود ما میزان می‌شویم و هرکسی که خود را میزان دانست، همه را میزان می‌داند.

لذا «لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ»، یعنی مردم به صورت خودجوش قیام به عدل کنند. پیامبران برای تربیت مردم آمدند که زمینه قیام به عدل را فراهم می‌کند. مطلب دیگر این است که در هر جامعه‌ای اعم از دینی و ایمانی به اقتضای ویژگی‌هایی که برای بشر هست، عناصر سرکش و مزاحم معمولاً پیدا می‌شوند. خداوند نیز در اینجا یک بخش نرم دارد که دعوت نرم او است و انبیا(ع) را با کتاب و میزان می‌فرستد تا مردم برای اقامه قسط قیام کنند، اما اگر عدل و قسط از بین رفت، می‌فرماید «وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ». در قرآن انزال کتاب داریم و ارسال رسل نیز داریم، اما اینجا که پای عدالت به میان می‌آید، آهن نیز مقام نازله پیدا می‌کند. ما آهن را جزو دفائن زمینی می‌دانیم و این استخراج کردن، مفهعوم انزال حدید را نمی‌رساند، اما چرا قرآن چنین گفته است؟ در حقیقت، روحی که گاهی اوقات آدم‌های عادل به این آهن می‌دمند تا هرکجا ظلمی روا داشته شد، به قدرت حدید آن را برطرف کند، مطرح است که اینجا مقدس می‌شود.

البته آهن سخت هم هست، اما منافعی دارد و گاهی اوقات سختی قلب انسان‌ها از آهن بیشتر می‌شود و نرمی و نوازش برنمی‌دارد و اگر برایشان فرصت به وجود آید، تمام موجودیت انسان و دیگران را به بازی می‌گیرند و به نابودی می‌کشند تا خودشان باشند که ظلم اتفاق می‌افتد. لذا این حدید را در اختیار قوه دادگستری قرار می‌دهد و سازمان دیوانی فراهم می‌شود تا نسبت به ظلم شدت به خرج داده شود. اگر قانون و مقررات عادله تنظیم شود و در قدم بعد به اجرا برسد، در این صورت زمینه ظلم به وجود نمی‌آید. لذا عدالت در حوزه اقتصاد، تعلیم و تربیت و ... ضرورت نیاز به حدید را کم کرده و جامعه را به سمتی می‌برد که جامعه تربیت یافته، قاضی را به حسب مشکلی که به وجود آمده به قضاوت دعوت می‌کند.

انتهای پیام
captcha