به گزارش ایکنا، رهبر معظم انقلاب در دیدار 4 اسفند 99، با اعضای مجلس خبرگان رهبری، 10 آیه قرآن را به فراخور موضوعات مختلف مطرح شده، مورد استناد قرار دادند که یکی از آنها، آیه 87 سوره انبیاء بود که ایشان با لحن خاصی آن را در خصوص مجموعه مسئولان مطرح کردند و فرمودند:
«از جمله چیزهایی که خیلی ذهن بنده را مشغول میکند به عنوان یک مسئول، خطاب به حضرت یونس (سلام الله علیه) است که ایشان یک حرکتی انجام دادند که ناشی از یأس و خستگی بود یعنی قومشان به ایشان جواب ندادند؛ آن وقت خدای متعال به این پیغمبر که یک عمر هم در [بین] این جمعیت زحمت کشیده بود و خستگی برای او معنا نداشت میفرماید: وَذَا النّونِ اِذ ذَهَبَ مُغاضِبًا فَظَنَّ اَن لَن نَقدِرَ عَلَیه؛ خیال کرد ما به او سخت نخواهیم گرفت؛ نخیر، بر او سخت میگیریم؛ و سخت هم گرفت و آن مجازات کذائی برای جناب یونس به وجود آمد. بنده غالباً وقتی که احساس بیعملی میکنم - چه در خودم، چه در دیگران، چه در مسئولین - به یاد این [آیه] میافتم که «فَظَنَّ اَن لَن نَقدِرَ عَلَیه»؛ خیال میکنیم که این بیتوجهی، بیاهتمامی، بیعملی موجب واکنش تند از طرف حضرت باریتعالی (جل جلاله) نخواهد شد؛ چرا، خواهد شد؛ یعنی این معنا عملیاتی میشود برای ما، عینی میشود و خودش را نشان میدهد.»
و ذوالنون را [ياد كن] آنگاه كه خشمگين رفت و پنداشت كه ما هرگز بر او قدرتى نداريم، تا در [دل] تاريكیها ندا در داد كه معبودى جز تو نيست، منزّهى تو، راستى كه من از ستمكاران بودم.
این آیه در کنار سایر معانی به نوعی بازگوکننده تناسب اصل مسئولیت با موقعیت و جایگاه نیز است که هر چه موقعیت بالاتر باشد، آن فرد مسئولیت سنگینتری در مقابل خداوند و مردم دارد و اینگونه نیست که کوتاهی یا سستی در انجام مسئولیت با پاسخی از سوی خداوند مواجه نشود. لذا در حقیقت این آیه را میتوان معرف اهمیت دوچندان اصل مسئولیتپذیری در حکمرانی الهی و دینی تلقی کرد.
مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر المیزان در این باره بیان میدارد که «كلمه (نون) به معناى ماهى است و ذوالنون (صاحب ماهى) يونس پيغمبر فرزند متى است كه صاحب داستان ماهى است و از طرف پروردگار مبعوث بر اهل نينوى شد و ايشان را دعوت كرد، ولى ايمان نياوردند پس نفرينشان كرد و از خدا خواست تا عذابشان كند، همين كه نشانههاى عذاب نمودار شد، توبه كردند و ايمان آوردند. پس خدا عذاب را از ايشان برداشت و يونس از ميانشان بيرون شد و خداوند صحنهاى به وجود آورد كه در نتيجه يونس به شكم يك ماهى بزرگ فرو رفت و در آنجا زندانى شد تا آنكه خدا آن بليه را از او برداشته دوباره به سوى قومش فرستاد.
ممكن است عبارت إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ در مورد تمثيل وارد شده باشد و معنايش اين باشد كه رفتن او و جدایىاش از قومش مانند رفتن كسى بود كه از مولايش قهر كرده باشد و پنداشته باشد كه مولايش بر او دست نمىيابد و او مىتواند با دور شدن از چنگ وى بگريزد و مولايش نمىتواند، او را سياست كند. اين احتمال از اين نظر قوى نيست كه پيامبرى چون يونس شأنش اجل از اين است كه حقيقتاً و واقعاً از مولايش قهر كند و به راستى بپندارد كه خدا بر او قادر نيست و او مىتواند با سفر كردن از مولايش بگريزد، چون انبياى گرامى خدا ساحتشان منزه از چنين پندارها است و به عصمت خدا معصوم از خطا هستند.
ماجراى يونس پیامبر، به همه رهبران راه حق در محدودههاى مختلف هشدار مىدهد كه هرگز رسالت خود را پايانيافـته تصور نكنند و هر تلاش و كوششى را در اين راه كوچك بشمارند، چرا كه مسئوليتشان بسيار سخت و سنگين است
پس همانطور كه گفتيم آيه شريفه از باب تمثيل است، نه حكايت يك واقعيت خارجى. در جمله (فنادى فى الظلمات...) ايجاز به حذف به كار رفته يعنى جزئياتى كه خواننده خود مىداند چيست از وسط افتاده و تقدير كلام اين است كه (پس خداى تعالى او را گرفتار ماهى كرد و ماهى او را بلعيد پس در شكم ماهى پروردگار خود را بخواند) و ظاهراً مراد از ظلمات - به طورى كه ديگران هم گفتهاند - ظلمت دريا، ظلمت شكم ماهى و ظلمت شب است.
(ان لا اله الا انت سبحانك)؛ در اين جمله يونس(ع) از آنچه كه عملش نمايش مىداد بيزارى مىجوید، چون عمل او كه راه خود را گرفت و قومش را به عذاب خدا سپرد و رفت بدون اينكه از ناحيه خدا دستورى داشته باشد، گر چه او چنين قصدى نداشت، اين معنا را ممثل مىكرد كه غير از خدا مرجع ديگرى هست كه بتوان به او پناه برد و چون عملش بيانگر چنين معنايى بود از اين معنا بيزارى جست و عرضه داشت: (لا اله الا انت؛ جز تو معبودى نيست) و نيز چون اين معنا را ممثل مىكرد كه ممكن است به كارهاى او اعتراض نمايد و بر او خشم گيرد و نيز اين تصور را به وجود مىآورد كه ممكن است كسى از تحت قدرت خدا بيرون شود، لذا براى عذرخواهى از آن گفت: (سبحانك).
(انى كنت من الظالمين)؛ در اين جمله به ظلم خود اعتراف كرد، چون عملى آورده كه ظلم را ممثل مىكرد، هر چند كه فى نفسه ظلم نبود و خود او هم قصد ظلم و معصيت نداشت، چيزى كه هست خداى تعالى در اين پيشامد پيغمبرش را تأديب و تربيت كرد تا با گامى پاك و مبراى از تمثيل ظلم، (تا چه رسد به خود ظلم) شايسته قدم نهادن به بساط قرب گردد.
لذا عمل یونس(ع) به واسطه جایگاه و رتبهاش با چنین واکنشی از سوی پروردگار مواجه شد تا یادآور همین اصل باشد که آنچه برای پیامبران و اولیای الهی خطا محسوب میشود برای افراد عادی و در رتبههای پایینتر متفاوت است.
آیتالله مکارم شیرازی نیز پیرامون این آیه در تفسیر نمونه آورده است که «یونس(ع) گمان میكرد تمام رسالت خويش را در ميان قوم نافرمانش انجام داده است و حتى ترک اولایى در اين زمينه نكرده و اكنون كه آنها را به حال خود رها كرده و بيرون مىرود چيزى بر او نيست، در حالى كه اولى اين بود كه بيش از اين در ميان آنها بماند و صبر و استقامت به خرج دهد و دندان بر جگر بفشارد، شايد بيدار شوند و به سوى خدا آيند. سرانجام بـه خاطر همين ترک اولى او را در فشار قرار داديم، نهنگ عظيمى او را بلعيد و او در آن ظلمتهاى متراكم صدا زد خداوندا جز تو معبودى نيست؛ فنادى فى الظلمات ان لا اله الا انت.
خداوندا پاك و منزهى، من از ستمكاران بودم، سبحانك انى كنت من الظالمين؛ هم بر خويش ستم كردم و هم بر قوم خودم، مىبايست بيش از اين ناملایمات و شدائد و سختیها را پذيرا مىشدم، تن به همه شكنجهها مىدادم، شايد آنها به راه آيند.
یونس چه ترک اولایى انجام داد؟ بدون شك تعبير (مغاضبا) اشاره به خشم و غضب يونس نسبت به قوم بیايمان است و چنين خشم و ناراحتى در چنان شرایطى كه پيامبر دلسوزى سالها براى هدايت قوم گمراهى زحمت بكشد، اما به دعوت خيرخواهانه او هرگز پاسخ مثبت ندهند، كاملاً طبيعى بوده است.
از سوى ديگر از آنجا كه يونس مىدانست به زودى عذاب الهى آنها را فرا خواهد گرفت، ترک گفتن آن شهر و ديار گناهى نبوده، ولى براى پيامبر بزرگى همچون يونس، اولى اين بود كه باز هم تا آخرين لحظه، لحظهاى كه بعد از آن عذاب الهى فرا مىرسد، آنها را ترک نگويد، به همين دليل يونس به خاطر اين عجله، به عنوان يك ترک اولى، از ناحيه خداوند مورد مؤاخذه قرار گرفت. اين همان چيزى است كه در داستان آدم نيز اشاره كردهايم كه گناه مطلق نيست، بلكه گناه نسبى يا به تعبير ديگر مصداق (حسنات الابرار سيئات المقربين) است.
از اينجا روشن مىشود كه يكى از فلسفههاى آفات و بلاها و حوادث ناگوار همان بيدارسازى و تربيت است. ماجراى يونس، ضمناً به همه رهبران راه حق در محدودههاى مختلف هشدار مىدهد كه هرگز رسالت خود را پايانيافـته تصور نكنند و هر تلاش و كوششى را در اين راه كوچك بشمارند، چرا كه مسئوليتشان بسيار سخت و سنگين است.»
رهبر معظم انقلاب در سخنرانی 26 بهمن 1398 در جمع مداحان در خصوص این آیه چنین فرمودند که «اگر مسئولیتی داشتیم و عمل نکردیم، خدای متعال با ما برخورد میکند؛ فَظَنَّ اَن لَن نَقدِرَ عَلَیه، خیال میکند که ما بر او سخت نخواهیم گرفت؛ نه، سخت میگیریم؛ خداوند سخت میگیرد. اگر شاعرید، اگر مداحید، اگر گویندهاید، اگر واعظید، هر چه معرفت شما بالاتر و بیشتر است، هر چه رتبه معنوی شما بالاتر است، در بارگاه عدل الهی و در محضر حق، توقع از شما بیشتر و بالاتر است؛ این را همیشه باید به یاد داشته باشیم؛ از خدا هم باید کمک بخواهیم.»
براین اساس میتوان از این آیه چنین نتیجه گرفت که: