عاشورا تداوم راه انبیا بود
کد خبر: 3850713
تاریخ انتشار : ۲۷ مهر ۱۳۹۸ - ۱۰:۰۵

عاشورا تداوم راه انبیا بود

گروه معارف _ حجت‌الاسلام مهدوی‌راد گفت: قیام عاشورا، حرکتی انبیایی بود، زیرا مهم‌ترین کار انبیا آگاهی‌گستری، عدالت‌گستری، هویت‌بخشی و خرافه‌زدایی است.

قیام عاشورا حرکتی انبیایی بود

عاشورا مکتبی انسان‌ساز و آگاهی‌بخش است که با گذشت ۱۴۰۰ سال از آن واقعه عظیم، همچنان در ذهن و ضمیر انسان‌ها جای دارد که در متن خود پیام‌ها و دستاورهای شگرفی را به تاریخ بشریت عرضه کره است. درباره نهضت و قیام امام حسین(ع) مباحث فراوانی مطرح شده است، هرچند که عرصه گسترده‌ای برای تحقیق و مطالعه در این خصوص وجود دارد و با هر بار اندیشیدن در رابطه با نهضت حسینی می‌توان پیام‌ها و درس‌های زیادی از آن فراگرفت که پاسخگوی نیازهای فردی و اجتماعی باشد. خبرنگار ایکنا در اصفهان به همین منظور گفت‌وگویی با حجت‌الاسلام والمسلمین محمدعلی مهدوی‌راد، استاد حوزه و دانشگاه و مفسر قرآن انجام داده که متن آن را در ادامه می‌خوانید:

ایکنا - اگر بخواهیم براساس یک نگاه و رویکردی قرآنی به واقعه عاشوار نظر کنیم، چه تفسیر و تحلیل‌هایی می‌توان از این واقعه مهم ارائه کرد؟

قطعا بستری برای وقوع هر پدیده و حادثه‌ای که در گذر زمان اتفاق می‌افتد وجود دارد و اگر بنا باشد قیام امام حسین(ع) و حماسه عاشورا را به درستی بفهمیم باید بستر تاریخی این حادثه را نیز با دقت کاوش کنیم. آیات قرآن و روایات معصومان (ع) به جایگاه تاریخ در فهم حادثه‌ها تاکید می‌کنند و راز مهم آن نیز همین است. علی (ع) در نامه 31 نهج‌‍البلاغه به امام حسن (ع) فرمودند: «اگر من تو را نصیحت می‌کنم برای این است که در حال و احوال گذشتگان چنان اندیشیده‌ام که گویی من هم یکی از آنان بودم». امروزه تکیه کلام بعضی از متفکران در فهم حوادث تاریخی نیز این است که «اگر کسی قرن‌ها بعد قصد فهم حوادث گذشته را دارد باید چنان در آن حادثه بیاندیشد که گویی بازیگری میکند، نه تماشاگری». اگر بخواهیم به این صورت این حادثه را درک کنیم، ابتدا باید پیشینه تاریخی آن را که در سال 60 هجری در مدینه آغاز شد و در سال 61 هجری در کربلا به پایان رسید، مورد بررسی قرار دهیم.

قرآن و نوع ابلاغ پیامبر(ص) و ائمه(ع) بر دو نکته اساسی تاکید داشته دارد؛ کتاب‌الله و سنت رسول‌الله. کتاب‌الله عملا نقشه راه است و سنت پیامبر تبیین، تفسیر و چگونگی بهره‌گیری از این کتاب‌الله. امام علی (ع) در جمله بسیار عمیقی فرمودند: «قرآن ساکت است، شما باید آن را به زبان آورید». رسولالله (ص) نیز در همین زمینه می‌فرمایند: «روش به زبان درآوردن قرآن در سنت من است و باید به سنت من مراجعه کنید تا این اتفاق بیفتد». امام حسین (ع) در خطبه‌ای بسیار معروف فرمودند: «من شما را به کتاب خدا و سنت پیامبر فرا می‌خوانم، چراکه بدعت دهان باز کرده و گسترده شده و سنت نیز مرده است». در زیارت‌های عمیق که از معارف مهم نیز هستند، امام صادق (ع) در زیارت امام حسین (ع) می‌فرمایند: «اَشهَدُ اَنَّکَ قَد اَقَمتَ الصَّلاةَ وَ آتَیتَ الزَّکاةَ وَ اَمَرتَ بِالمَعروفِ وَ نَهَیتَ عَنِ المُنکَر».

در حال حاضر برای ما بسیار عادی است که بگوییم امام حسین (ع) و یاران ایشان پیرو پیامبر(ص) بودند، ولی باید به آن مرحله تاریخی بازگشته و وضعیت دستگاه حکومتی آن دوران را با وجود ده‌ها محدث، مفسر و سحابی سنجید. هاشم مرقال می‌گوید: «از یکی از یاران معاویه که با حماسه و سخت‌کوشی علیه ما شمشیر می‌زد پرسیدم برای چه اینقدر شدید علیه ما می‌جنگی؟ گفت: برای اینکه رئیس شما، علی ابن بی طالب، نماز نمی‌خواند». یعنی معاویه و دستگاه بنی‌امیه فضا را به گونه‌ای شبیه‌سازی کرده بودند که مردم به همان شایعه تکیه کرده، موضع می‌گرفتند و وارد عمل می‌شدند. در چنین فضایی اگر جمله امام صادق (ع) را - که پیش‌تر به آن اشاره کردم - کنار آیاتی از قرآن بگذاریم، قیام امام حسین (ع) با نگاه قرآنی معنادار می‌شود. قرآن به اقامه نماز تاکید زیادی دارد، در آیه 55 سوره مائده، خداوند می‌فرماید: «...الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ؛ همانان که نماز برپا مىدارند و در حال رکوع زکات مى‌دهند». در ادامه نیز در آیه 55 سوره مریم آمده است: «... فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ...؛ سپس در پی آنها جانشینانی آمدند که نماز را ضایع کردند و از شهوت‌های (نفس) پیروی کردند». اینکه امام (ع) فلسفه قیام خود را اقامه نماز تلقی می‌کند، به معنای اقامه قرآن است.

نکته قابل توجه این است که گاهی بعضی از تعبیرها، جملات و تکیه کلام‌ها برای ما عادی می‌شوند و به آن توجهی نمی‌کنیم، مثل جمله «سلام» که فکر می‌کنیم جمله‌ای عادی است، ولی وقتی به ژرفای آن در روایات و آیات نگاه می‌کنیم به جمله‎ای اثرگذار، نقش‌آفرین و شگفت‌انگیز می‌رسیم که جلال‌آل احمد در مورد آن می‌گوید: «در کدام مکتب با یک جمله این همه صفا، صمیمیت، سلامت و آرامش در جامعه القا می‌شود؟»، در روایتی آمده است «اگر شما به کسی السلام علیک گفتید و در ادامه غیبت کردید عملا نفاق را پراکنده کرده، دروغ گفته و گناه کرده‌اید». اقامه صلاه هم چنین چیزی است و ما خیلی ساده از کنار آن می‌گذریم. از امام رضا(ع) سوال کردند که چرا حتما در نماز باید سوره حمد خوانده شود، در حالی که به جای سوره توحید هر سوره دیگری را می‌توان خواند؟ قاعدتا امام (ع) با توجه به این سوال باید در مورد سوره حمد توضیح می‌دادند، ولی ایشان جواب دادند: «برای اینکه قرآن در ذهن و زبان جامعه اسلامی و مومنین مندرس نشود». یعنی درون‌مایه سوره حمد درون‌مایه قرآن است، حمد بخشی از نماز است و اقامه صلاه یعنی اقامه حمد و اقامه حمد یعنی اقامه قرآن. با اقامه صلاه، اقامه قرآن انجام می‌شود و از طرفی هم با توجه به تعبیر سخن امام صادق(ع)، درون‌مایه قیام امام حسین (ع) اقامه قرآن است، یعنی همه فلسفه وجودی این پیام آن کاری است که پیامبر (ص) به مردم ابلاغ کردند. وقتی «اتباع‌السنن» را هم کنار آن بگذاریم به همه دین می‌رسیم. بعدها این مسئله به تعبیر و راهبردی برای فهم موضع‌‎ها تبدیل می‌شود. ما با دو عبارت «بدعت» و «اتباع‌السنت» روبرو هستیم؛ ایجاد بدعت گاهی با تعبیر «اُحدُثِ» به کار می‌رود. زمانی که افرادی علیه عثمان در مدینه جمع شدند، بعضی از شهروندان طرفدار عثمان از آنها پرسیدند که چرا آنجا جمع شده و علیه عثمان قیام کرده‌اید؟ آنها جواب دادند که بنی‌امیه در اسلام بدعت ایجاد کرده‌اند. امام سجاد (ع) در دعایشان می‌فرمایند «الهم صل علی رسول الله و صل علی ائمه اطهار» که اطلاق دارد و در ادامه می‌فرمایند «و صل علی اصحابهه الذین التبعوا» که اطلاق ندارد، یعنی منظور کسانی است که اتباع نیکو کردند و پیرو پیامبر بودند.

در زمان علی (ع) جنگ‌های جمل، صفین و نهروان اتفاق افتاد و شاگرد جلیل‌القدر ایشان یعنی عبیدالله بن ابی رافع کتابی به عنوان اولین کتاب تاریخ اسلام با نام «تسمیة من شهد مع امیرالمؤمنین الجمل و صفّین و النهروان من الصحابه» را نوشت که در آن عناوین و اسامی کسانی که با علی(ع) در جنگ‌های جمل، صفین و نهروان شرکت کرده‌اند را تحت عنوان صحابه و مهاجران آورده است. حال شاید کسی بگوید طلحه و زبیر و معاویه هم خودشان صحابه بودند، پس این کتاب چه ویژگی خاصی دارد؟ جواب این سوال جمله «الذین التبعواهم باحسان» است؛ یعنی صحابه و مهاجرانی که با علی (ع) بودند، از او اتباع داشته و پیرو باحسان ایشان بودند.

بنابراین قیام امام (ع) اساسا برای احیای معارف قرآن و زدودن تحریف از چهره این کتاب آسمانی با تامل و تاکید بر سنت بود. در خطبه مهمی امام (ع) فرمودند «خدایا تو خود می‌دانی قیام ما برای سلطه‌جویی نیست، قیام ما برای این است که معارف از دست رفته را به جایگاه اصلی‌اش بازگردانده و تحریف‌زدایی کنیم». ایشان در روز عاشورا گفت‌وگوهایی دارند که به چند آیه قرآن اشاره دارد. اگر کسی از ابتدای حرکت امام (ع) و آیه 21 سوره قصص که می‌فرماید: «فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً يَتَرَقَّبُ...؛ پس (موسی) با حال بیم و ترس، در حالی که (حوادثی را هم) انتظار می‌کشید از شهر بیرون آمد» و امام(ع) آن را قرائت فرمودند، تا آخرین خطبه ایشان که به آن اشاره کردم، مورد توجه و بررسی قرار دهد، متوجه این حقیقت می‌شود که معارف قرآن وارونه و سنت دگرگون شده و مهم‌ترین کار و هدف این قیام، بازگشت به قرآن و سنت بود.

علامه سامی بدری، از علمای بزرگ و جلیل‌القدر عراقی است که سال‌ها در ایران زندگی کرده و در حال حاضر به عراق بازگشته است، او کتابی دارد با عنوان «الحسین فی مواجه الضلال الاموی» که یکی از مهم‌ترین کتاب‌هایی است که نشان می‌دهد امام حسین (ع) در احیای سنت چه کارهایی انجام داده و چه نقشی داشته و سنت به کدام سمت حرکت کرده بود که ایشان این کار را انجام دادند. خطبه‌های امام سجاد (ع) و حضرت زینب (س) نیز همین است. من مقاله‌‎ای نوشته‌ام با عنوان «نگاهی تاریخی به خطبه معجزه‌گون حضرت زینب (س)» که در آن نشان دادم چرا ایشان آیه‌هایی مانند آیه 10 سوره روم که می‌فرماید: «ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذينَ أَساؤُا السُّواي‏ أَنْ کَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ...؛ سپس عاقبت کسانی که کارهای زشت انجام دادند این شد که آیات خدا را تکذیب کردند» را در خطبه خود به کار گرفتند. همه این‌ها نشان دهنده این است که آنچه که از سال 11 هجری به بعد، ابتدا آرام آرام و پس از روی کار آمدن امویان با شتابی کشنده بر سر معارف اسلام آمده چیست و امام(ع) در سال 61 هجری کجا ایستاده است. امام حسین (ع) می‌فرمایند: «اگر این قیام اتفاق نمی‌افتاد فاتحه اسلام خوانده شده بود». در بحثی که شب عاشورا از تلویزیون پخش شد کتابی را معرفی کردم که یکی از فضلای سوری شیعی، به نام انور هیفا، درباره امام حسین (ع) نوشته و کتابی بسیار خواندنی و تکان دهنده است و انعکاس قیام امام(ع) را در زبان و قلم و بیان متفکران اعم از شیعه، سنی، مسیحی و دیگر گرایش‌ها مانند بودایی را بررسی می‌کند. عجیب است که این‌ها تقریبا همگی با این تحلیل شروع می‌کنند که امویان یک جا با دین هیچ کاری نداشتند و اگر این قیام اتفاق نمی‌افتاد اسلام کاملا از بین می‌رفت. اسد رستم از نویسندگان بزرگ اهل سنت و یا ثامن نشار، نیز در کتاب مهم خود که در دانشگاه‌های اهل سنت تدریس می‌شود، معتقد است از زمان عثمان دو دین به وجود آمده و دو قرائت از اسلام اتفاق افتاد؛ یکی با تکیه بر آموزه‌ها و معارف دینی برای دنیا و سلطه و بهره‌گیری ابزاری برای حاکمیت و تحکم و زورگویی، و دیگری برای اجرای حق، عدالت، انسانیت، کرامت و همانی که پیامبر(ص) مد نظر داشت؛ اسلام اولی اموی و اسلام دومی علوی است و این مسئله همچنان ادامه پیدا کرده است.

بنده در مقاله‌ای به نام «اسلام اموی، آموزه‌ها و بنیادها»، نوشته‌ام که هم عالمان اهل‌سنت و هم عالمان شیعه با تامل باید هم صدا بگویند آنچه در قالب امویت اتفاق افتاده است ربطی به اسلام ندارد، وهابیت و داعش که زاییده آن است نیز همینگونه است. در صحیح مسلم آمده است: در جهان اسلام سه جریان وجود دارد؛ یک جریان این است که اهل بیت را معصوم و منصوص و از ناحیه خداوند دانسته، حب آنها را بر خود واجب و بغض آنها را حرام میدانند که اینها شیعه هستند. عده‌ای دیگر ایشان را منصوص و امام از ناحیه خدا نمی‌دانند، ولی اعلم زمان و انسان‌هایی بسیار بزرگ به حساب آورده، حبشان را واجب، بغضشان را حرام و آنها را مرجع دینی می‌دانند و اینها اهل سنت هستند. اما دسته سوم از ابتدا با آنها مخالفت کردند و حتی آنها را کشتند که این افراد «اموی» هستند. اگر اکنون قیامت بر پا شود و پیامبر از آنها سوال کند که چرا با خانوادهاش اینگونه رفتار کردند، اینها چه جوابی برای گفتن دارند؟ یعنی جریان امویت از اساس برای ریشه‌کن کردن قرآن و سنت رسول الله بود و قیام امام حسین (ع) در این میان، درون‌مایه‌ای کاملا قرآنی داشت.

امام حسین (ع) می‌فرمایند «من برای بر پا کردن سیره پیامبر قیام کردم». خوب سیره پیامبر چیست؟ این سخن امام حسین (ع) را کنار آیه‌ای بگذارید که خداوند خطاب به پیامبر اکرم (ص) در آیه 9 سوره احقاف فرمود: «قُلْ مَا كُنْتُ بِدْعًا مِنَ الرُّسُلِ...؛ بگو: من از بین رسولان، اولین پیغمبر نیستم (که تازه در جهان آوازه رسالت بلند کرده باشم تا تعجب و انکار کنید)». حال وقتی امام حسین (ع) می‌فرماید قیام من، برای احیای سیره جدم است، یعنی حرکت من مانند حرکت انبیا است، چون قیام من قیامی موسایی یا عیسایی است. یکی از فضلای عراقی کتاب‌هایی دارد که در هر کدام قیام امام حسین (ع) را با یکی از پیامبران مقایسه می‌کند. یعنی نشان می‌دهد که بر اساس آیات قرآن درون‌مایه قیام امام حسین همان قیام انبیا است. مثلا به عنوان نمونه یکی از آیات مربوط به نبوت حضرت نوح (ع) و یا حضرت موسی (ع) را امام حسین(ع) چندین بار در قیام‌شان قرائت کردند. در واقع جامعه‌ای که نوح در آن مبعوث شد دو هویت اصلی داشت؛ یکی جهل حاکم بر جامعه و دیگری گم شدن هویت انسانی و شرافت. شما از یک طرف در تاریخ می‌خوانید که معاویه در نهایت پررویی به علی (ع) نوشت که بدان من با گروهی به جنگ تو می‌آیم که فرق میان شتر نر و ماده را نمی‌فهمند و از طرفی در زیارت اربعین می‌خوانیم که امام(ع) قیام کرده‌اند که بندگان خدا را از جهل و گمراهی نجات دهند. بنابراین با توجه به آیات قرآن، سخنان امام (ع) و درون‌مایه‌های زیارت و روایات امامان اینها هر کدام حقیقتی از قیام امام حسین را برای ما روشن می‌کند و از آن وقت می‌فهمیم که این قیام کاملا قرآنی و برای احیای سنت رسول الله است.

ایکنا - امروزه چه درس‌ها و پیام‌هایی از واقعه عاشورا می‌توان استنباط کرد تا بتواند پاسخگوی نیازهای بشر در دنیای امروز باشد، آن هم در جامعه امروز که با بحران اخلاق، بحران هویت و بحران معنویت و ... مواجه است؟

از سیره حضرت ابوالفضل(ع) به خاطر قرارگیری در کنار برادرشان و به خاطر عظمت برادرشان کلام زیادی به میان نمی‌آید و پرداختن به ایشان در حد خواندن روضه ایشان است، من از زیارت امام صادق (ع) برای عمویشان استنباطی قرآنی کرده‌ام که خلاصه آن، پیوند زدن آن زیارت با آیه 69 سوره نسا است که می‌فرماید: «وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحينَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفيقاً؛ کسانى که از خدا و پیامبر اطاعت کنند، با کسانى خواهند بود که خداوند آنان را از نعمت ولایت خویش برخوردار ساخته است. آنان پیامبران و راستى پیشگان و گواهان اعمال و شایستگان مقام ولایت الهى‌اند و نیکو رفیقانى خواهند بود». از این آیه اینگونه استنباط کرده‌ام که حضرت عباس(ع) مصداق روشن «منعم علیه» است، همانگونه که در آیات 6 و 7 سوره حمد خداوند می‌فرماید: «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ، صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ...؛ ما را به راه راست هدايت فرما، راه آنان كه گرامى‏‌شان داشته‌اى...». اشتباه بسیار بزرگی که در ترجمه‌های قرآن اتفاق افتاده این است که همه این را به صورت «راه کسانی که به آنها نعمت داده‌ای» ترجمه می‌کنند، خداوند به ابوجهل و ابوسفیان هم نعمت داده و حتی آنها را از بزرگ‌ترین نعمت که نعمت رهبری است نیز برخوردار کرده است! نعمت امامت نیز در دل نبوت است و خداوند سبحان تنها چیزی که بابت آن بربشر صریحا منت گذاشته، این است که پیامبرانی را برای آنان فرستاده، یعنی این همه کوه و دریا و دیگر نعمت‌ها از نظر خداوند منت نیست، اما در آیه 164 سوره آلعمران خداوند می‌فرماید: «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَي الْمُؤْمِنينَ إِذْ بَعَثَ فيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ...؛ به یقین خداوند بر مؤمنان منّت نهاد آنگاه که در میان آنها فرستاده‌ای از خودشان (نه از فرشته و نه از جن) برانگیخت». عدهای از این نعمت‌ها بهره گرفتند و عدهای نه تنها از آن بهرهای نگرفتند، بلکه با آن سر ستیز داشتند.

یکی از بهره‌های ما از حادثه عاشورا با توجه به نحوه مواضع امام(ع) و یاران ایشان، بهره‌وری از این نعمت‌ها است. من بارها گفته‌ام که ما دو رویکرد و قرائت را از سیره ائمه داریم؛ قرائت انسانی و قرائت تمدنی که امروزه به شدت نیاز داریم این دو قرائت را از سیره انبیا و ائمه در جهان بگسترانیم. ما در حادثه کربلا انسانیت، روابط انسانی، تلاش برای آگاهی، آزادی، اختیار و عدالت‌گسترانی را در اوج خود می‌بینیم. اکنون چه کسی دیگر پیدا می‌شود که در محاصره دشمن باشد و از آن طرف به عدهای که همراهش هستند بگوید از اینجا بروید و خودتان را فدای دشمنی اینها با من نکنید؟ این یعنی انسان خودش باید انتخاب کند و موضع بگیرد. اگر انسان زمانی در موقعیتی قرار گرفت که کسی به او گفت باید مرید من باشی و به حرف من گوش بدهی، باید بداند که این انسان، ضد خدا است، حتی خداوند هم می‌گوید «عبادالرحمن» کسانی هستند که وقتی آیات خدا را می‌شنوند با بیداری و آگاهی آن را می‌پذیرند، نه با چشم و گوش بسته. خداوند از اینکه کسی در کلام او تفکر کند، هراسی ندارد. این‌ها ابعاد انسانی عجیب حادثه عاشورا است. روایتی وجود دارد که در آن اموالی از بیت‌المال را به دمشق می‌بردند و امام حسین (ع) آنها را متوقف کردند و به آنها احترام گذاشتند و گفتند اگر با ما همراه شوید ما همراهان خوبی برای شما خواهیم بود و اگر بخواهید بروید هم راهتان باز است. امام(ع) در اوج عظمت زمانی که هرکدام از یارانشان به زمین می‌افتاد به بالینش می‌رفت، حتی کسانی که به اصطلاح آن روز برده بودند. کجا این همه انسانیت، کرامت و ارتباط عاطفی می‌بینید؟ در دنیای امروز حتی برادر به برادر نگاهی کینه‌توزانه دارد. این مسائل نکات بسیار مهمی هستند. خداوند سبحان کتاب‌الله را در قرآن 72 بار ذکر می‌کند. این کتاب، کتاب آگاهی است. حال قیام عاشورا و خطبه‌های امام حسین (ع) را از دو سال قبل از وقوع این حادثه و سخنرانی امام در منا در نظر بگیرید؛ همه تاکید بر آگاهی و بیداری دارد. این حرکت حرکتی انبیایی است و مهمترین کار انبیا آگاهی‌گستری، عدالت‌گستری، هویت بخشی و خرافه‌زدایی است.

انتهای پیام
captcha