در روزهایی که ازدحام شهر نجف به اوج خود رسیده بود، وارد نجف شدیم. ظرفیت همه هتلها و مسافرخانههای اطراف حرم علوی تکمیل شده بود. درحالیکه خسته روبروی حرم نشسته بودیم، فردی آمد با لهجه عربی گفت «مبیت؟» مبیت به زبان فارسی یعنی «محل خواب»، وقتی دید متوجه منظورش نشدم، گفت «بیت؟» تا پرسیدم چه مبلغی و کجا؟ لب گزید و لبخندی زد و گفت «به قول شما ایرانیها رایگان...»
به همراه همراهانم با مصطفی پسر 10 ساله حسن به سمت منزلشان در شارع المدینه که فاصله آن تا حرم حدود 10 دقیقه بود، راهی شدیم، با اینکه از وقت ناهار گذشته بود بساط ناهار را دوباره چیدند و پذیرایی را آغاز کردند، پس از صرف ناهار مسیر حمام را نشان داده و لباسشویی را برای شستن لباسها آماده کردند.
مونا، همسر حسن در گفتوگو با خبرنگار ایکنا از خراسان رضوی، میگوید: متولد بغداد هستم از وقتی که با حسن ازدواج کردم ساکن نجف شدم اما تا 15 ساگی در بغداد بودم. از ابتدای زندگی مشترکمان یعنی وقتی من 15 سال و حسن 20 سال داشت همه ساله میزبان زائران حسینی در ایام اربعین هستیم. خداوند به ما سه فرزند به نام مصطفی، زهرا و ریتاج عطا کرده است. همسرم راننده تاکسی است و در آمد چندانی نداریم و در منزل مادر شوهرم که پس از تولد حسن فوت کرده به همراه پدر شوهرم زندگی میکنیم. از خودمان منزلی نداریم و دعا کنید تا بتوانیم صاحب خانه شویم.
مونا تقریبا به زبان فارسی تسلط دارد. در مدت چهار روزی که مهمان این خانواده هستیم، بسیار با مونا صمیمی شده بودیم، وقتی از او میپرسیدم «چطور زبان فارسی را به راحتی صحبت میکند» میگوید: از آنجا که 10 سالی هست که با زائران ایرانی در ارتباط هستیم، تقریبا فارسی را یاد گرفتهام، دوستان زیادی در قسمتهای مختلف ایران داریم که وقتی به ایران سفر میکنیم ما را به منازل خودشان دعوت میکنند.
وی ادامه میدهد: میزبانی زائران امام حسین(ع) افتخار ماست و ما این کار را برای سیدالشهدا انجام میدهیم. من پدر ندارم و امام علی (ع) را پدر خود میدانم و هر درد و دلی که دارم به امام میگویم و در این روزها خود را خادم زائران پدرم امیر المومنین(ع) و امام حسین(ع) میدانم. زائران با خود برکت به زندگی ما میآورند، ما در میهمان نوازی هیچگاه خسته نمیشویم، به خصوص اگر میهمانان زائران اهلبیت(ع) باشند.
حسن، همسر مونا موکبی در مسیر زائران پیاده با جمعی از دوستان خود برپا کرده است، علاوه بر میزبانی در منزل خود نیز پذیرای زائران پیاده در مسیر نجف به کربلا هستند.
برایمان عجیب بود که هرچه به تعداد زائران در منزل مونا افزوده میشود، اما سفرهشان همچنان بابرکت است و همه بدون هیچ کم و کاستی اطعام میشوند. سبزی و خیار زینت هر وعده سفره این زوج جوان عراقی بود که همراه با غذای اصلی برای پذیرایی زائران استفاده میشد. البته از آنجا که مونا به تنهایی نمیتوانست پذیرای همه زائران اسکان یافته در منزلش باشد، هر روز دو خواهر و مادرش برای کمک به پخت و پز و پذیرایی از میهمانان به منزل مونا میآمدند و گاهی نیز خود زائران مهمان منزل این بانوی مهمان نواز نیز برای کمک به مونا و خانواده او آماده همکاری بودند.
برای شستشوی لباس زائران یک ماشین لباسشویی جداگانه خریداری شده بود که به گفته مونا تنها در ایام اربعین ویژه زائران که میهمان منزلشان هستند، استفاده میشود.
علاقه فرزندان این زوج جوان به زائران تا حدی بود که به محض ورود میهمانان از شادی سر از پای نمی شناختند و در هنگام خداحافظی اشک دیدگانشان بدرقه راه زائران بود.
مونا در جمع بانوان زائر با همان لهجه شیرین شکسته و بسته فارسی و گاهی عربی خاطرات شیرین و تلخ دوران زندگیش را تعریف میکند و آلبوم عکسهای خانوادگی و سفرهایی که به ایران داشتند را به ما نشان میدهد، بیان فرهنگ و رسومات مردم عراق و ایران نیز از دیگر موارد مصاحبت ما با مونا بود.
خوشرویی مونا خصیصه بارز این بانوی میهماننواز عراقی بود، احساس غریبگی در خانه مونا معنایی نداشت وانگار سالیان سال بود که او و خانوادهاش را میشناختیم و گویی به خاطر همین مهماننوازی توام با خوشرویی است که سعادت هر ساله میزبانی از زائران حضرت سیدالشهداء همراه با برکت آن نصیب خانواده مونا میشود.