به گزارش ایکنا؛ مراسم سخنرانی حجتالاسلام شیخ حسین انصاریان، شب گذشته، 21 مهرماه، در مهدیه اعظم شهر سمنان برگزار شد.
حجتالاسلام حسین انصاریان، با بیان اینکه کتاب خدا میزان الهی است تا عاشقان سلامت زندگی و آبادی آخرت قلب و نفس و اعضا و جوارح خود را با این میزان ارزیابی کنند، اظهار کرد: با این میزان روشن میشود که چقدر این سه ناحیه وجود صحیح است و آیا انحرافی در آنها نیست؟ اگر درست باشد راهشان به بهشت آسان است، ولی اگر انحرافی وجود دارد تا از دنیا نرفتهاند و فرصت دارند باید در مقام علاج انحراف برآیند. تا انسان زنده است راه علاج و درمان به رویش باز است. روایات عرشی اهل بیت(ع) هم مانند قرآن مجید میزان است.
راست گفتن در همه موارد اخلاقی نیست
وی افزود: در جلسات قبل روایتی از رسول خدا مطرح کردم. در آن روایت پیامبر(ص) شش واقعیت را بیان فرمودند و به مردم اعلام کردند این شش واقعیت را از من قبول کنید و به اجرا بگذارید تا من با به اجرا گذاشته شدن این شش واقعیت، بهشت را برای شما ضمانت میکنم. طبق ترتیبی که خودشان فرمودند، اولین مورد این بود که زبانتان را در گفتار به دروغ باز نکنید و راست بگویید. قول صدق قول باارزشی است. کلام صدق کلام خداست. کلام صدق کلام انبیا است. کلام صدق کلام اولیا است. اگر سخنی که من میگویم به آبروی کسی لطمه میزند نباید آن حرف را بزنم. اگر من دیدم کسی معصیتی انجام داده است، پخش کردن آن حرام است. دروغ حرام است، ولی راست گفتن در همه موارد واجب و اخلاقی نیست.
مفسر قرآن کریم تصریح کرد: در بخش دیگر روایت حضرت فرمودند اگر وعده دادید و پیمانی را امضا کردید، خلاف نکنید و وعدهتان را نشکنید. عمل به وعده طبق فرموده قرآن واجب است: «أَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كَانَ مَسْئُولًا؛ به پيمان [خود] وفا كنيد زيرا كه از پيمان پرسش خواهد شد»(اسرا/34). این آیه واجب بودن عمل به پیمان را بیان میکند. امروز که من آیات قرآن و روایات را میدیدم متوجه شدم سه نوع عهد و پیمان وجود دارد. یک پیمان، پیمان مردم با مردم است.
ماجرای میرزا خلیل تهرانی
وی ادامه داد: میرزا خلیل تهرانی یکی از دانشمندان بزرگ شیعه و عالمان برجسته بود که در کربلا زندگی میکرد. ایشان در بین رشتههای علمی که خوانده بود رشته پزشکی را هم خوانده بود. چون در رشته پزشکی پخته شده بود در کربلا یک مطبی باز کرد و بیماران را معالجه میکرد. از نظر تقوا و دینداری هم رده اول بود. مادر ایشان تهران زندگی میکرد. یک شب این مرد بزرگ، مادرش را خواب دید. مادرش به او میگوید که من مردهام و الآن جنازه مرا به سمت تو میآورند. چند روز بعد یک مسافر یک نامه آورد که نوشته بود طبیب بزرگوار مادرتان تهران از دنیا رفته و من جنازه ایشان را به سمت عراق فرستادم.
وی افزود: ایشان منتظر بود که جنازه مادر برسد. وقتی جنازه را تحویل گرفت، جنازه را به حرم قمر بنی هاشم(ع) برد و به حضرت عرض کرد: مادر من نماز و روزهاش صحیح نبود، شما ایشان را شفاعت کنید تا به خاطر نماز و روزه در برزخ گرفتار نشود. من هم به نیابت از مادرم 50 سال نماز و روزه میخرم. این یک قرارداد و تعهد است، ولی تعهد مردم با مردم است. مادر را دفن کرد ولی به تعهدی که کرده بود بیتوجهی کرد. یک شب در اتاق خواب بود، در عالم رؤیا دید بیرون در حیاط داد و فریاد است. وقتی رفت بیرون، دید مادرش را گرفتهاند و او را میزنند. وقتی اعتراض کرد که چرا او را میزنید، پاسخ دادند مادر شما به قمر بنی هاشم بدهکار است. فردا صبح به محضر مرحوم صاحب ریاض رسید و بابت 50 سال نماز و روزه پول پرداخت. این وجوب عمل به عهد و پیمان است.
انتهای پیام