با نزدیک شدن به انتخابات یازدهمین دوره از مجلس شورای و داغ شدن تنور رقابتهای سیاسی، هر از چندگاهی باید شاهد منازعات سیاسی باشیم؛ منازعات که مهمترین تبعه آن، قربانی شدن اخلاق در پای سیاست است. در میان گپوگفتهای سیاسی برخی تقابلها از سطح رقابت حزبی به جدالهای غیراخلاقی میکشد و مرزهای وجدان و انصاف را پشت سر میگذارد و در این بین از هیچ کاری حتی تهمت و افترا دریغ نمیکند.
رئیس مجلس شورای اسلامی در نشست علنی سهشنبه، ۲ مهرماه، مجلس شورای اسلامی در نطق پیش از دستور با بیان اینکه توهین به مجلس خواسته آمریکا و اسرائیل است، گفت: این چه وضعی است که به یک نماینده محترم یا تعدادی از آنان این اتهامات دروغ را میزنند و عدهای از سایتهای خبری آن را منتشر میکنند و بعد روشن میشود آغازگر آن یک سایت ضدانقلاب بوده است. این سایتهای خبری هم از منظر اختلافنظر سیاسی با عجله به نشر آن پرداختند. آیا شما قبول ندارید و در روایات ندیدهاید آبروی مؤمن حرمت کعبه را دارد، چه اندازه این سخن معصوم را رعایت کردید، در پیشگاه خدا چه میگویید. کسی با نقد نمایندهای مخالفت نمیکند، اما توهین و جعل دروغ موضوعاً شأن متفاوتی دارد.
داستان از این قرار بود که چند روز پیش هشتگ «برادرزاده ماساژور» با سرعت بالایی به همراه تصویر یکی از نمایندگان مردم تهران در مجلس شورای اسلامی صفحات توییتر فارسی را درنوردید، در برخی کانالهای خبری شبکههای اجتماعی نیز خبر دستگیری یک باند ماساژ مرتبط با همان نماینده مجلس مطرح شد. در ادامه و پس از تضاعف شدید هجمهها از سوی بسیاری از کاربران، برخی نمایندگان فعلی و پیشین مجلس نیز به این کارزار اضافه شدند و در دفاع یا نقد این نماینده مباحثات سیاسی در صحن علنی فضای مجازی پیگیری کردند.
نکتهای که بیش از هر چیز حاشیهساز شد، مشارکت دو نماینده مجلس در این جدال توئیتری بود که بدون ذکر اسمی از نماینده موردنظر به ارتباط و نسبت فامیلی یکی از منتخبان مردم تهران با باند ماساژ مختلط اشاره کرده بودند. از آنجا که با یک جستوجوی سریع در فضای مجازی این اشاره مبهم مرجع خود را پیدا میکرد، این اقدام به نوعی تأیید رسمی شایعه محسوب میشد، زیرا طبیعی است که نمایندگان با ارتباطات و اختیارات قانونی، برخلاف بسیاری از مردم عادی، میتوانستند صحت و اعتبار این خبر را از مراجع ذیصلاح ارزیابی کنند.
نکته دوم عناصر محوری بود که نمایندگان از آنها استفاده کردند؛ کلیدواژه مشترک دو نماینده مهاجم دختر آبی بود. یکی نوشت: «دختر آبی را مستمسک قراردادند، تا جایی که پسر فوتبالی را فراموش کردند». نماینده دیگر نیز آرزو کرد که «کاش بهجای پرداختن به هجویاتی نظیر دروغ دختر آبی، حواسمان بیشتر به اطرافیانمان باشد.» محور سخنان نمایندگان مدافع نیز بیشتر در نقد دورویی و سقوط اخلاق بود؛ آنها بیشتر از کلیدواژههای «ذبح اخلاق پای رقابتهای سیاسی، لاف دین و اخلاق زدن، نقاب انقلابیگری، عصاره فضایل ملت در وکلای مجلس، بهتان و فسق» استفاده کرده بودند.
تحلیل این کلیدواژهها در کنار داستان دختر آبی، نشان میدهد که هر طیف به نوعی دچار برجستگیسازی خبری و شانتاژ رسانهای مبتنی بر منافع خود است. جالب آنکه هر دو طیف با وجود امکان دسترسی به مراجع ذیصلاح، در تله شایعهپراکنی بدون پشتوانه میافتند و بعضی اظهارت ناسنجیدهای میگویند؛ برای مثال داستان دختر آبی واقعیت تلخی بود که اگرچه به ضعف عملکرد برخی مسئولان اشاره داشت، ولی بدون سابقه صدور حکم، به سرعت تبدیل به موج گسترده رسانهای علیه نظام اسلامی شد که به جنجالسازی و سیاهنمایی از وضعیت داخل ایران دامن زد.
چه توصیف ایران به جایی که «مردانش برای زنان تکلیف تعیین میکنند و ابتداییترین حقوق انسانی از بانوان سلب میشود» از زبان عضو کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی و چه «انتساب ارتباط فامیلی یک باند فساد» به همان نماینده مجلس باید مطابق با واقعیتهای بیرونی و تحقیق کافی باشد. به هر حال هر کدام را که بپذیریم، وجه مشترکشان، تأثیر نگرش سیاسی و پیشفرضهای ذهنی در برداشت و پذیرش واقعیات است.
تاکتیک شایعه در جنگ نرم
امروزه با وجود تعدد ابزارهای شفافیت و اطلاعرسانی و منابع متعدد رسانهای، هنوز یکی از کاربردیترین تاکتیکهای مطرح در عملیات روانی شایعه است که در فضای خلأ خبری به فاز اجرایی گذاشته میشود. ابتدا شایعهای طراحی و از سوی برخی عوامل پخش میشود و سپس مردم عادی یا ذینفعان به آن دامن میزنند تا اینکه نهایتاً به تکذیبیه منتهی شود.
در این مورد اخیر هرچند با انتشار تکذیبیه رسمی، کشمکشها بر سر این انتساب تا حدودی آرام شد، ولی تجربه نشان داده است که این گونه اتهامزنی و شایعهپراکنیها به همین سرعت از خاطرهها دور نمیشوند و اثر خود را تا مدتها خواهند گذاشت، زیرا تکذیبیه دیگر جذابیت و بازخوردی مانند اصل شایعه را ندارد.
استفاده از شایعات یا اخبار جعلی در بسیاری از منازعات سیاسی در جهان سابقه دارد؛ شاید از مهمترین موارد متأخر در این زمینه انتخابات ۲۰۱۶ آمریکا بود. هیلاری کلینتون در یک کنفرانس فناوری اذعان کرد که داستانهای جعلی در فیسبوک از طریق «تأثیر بر اطلاعات قابل استناد مردم» نقش زیادی در شکست انتخاباتی او داشته است. پیروزی ترامپ با استفاده از تاکتیک اخبار جعلی و رسانههای اجتماعی را در حقیقت میتوان شکست جریان اصلی انتخابات در برابر رسانههای اجتماعی تلقی کرد.
برخی از منتشرکنندگان این اخبار جعلی در انتخابات آمریکا محصلانی اهل مقدونیه بودند که با هدف کسب درآمد از آگهیهای گوگل فعالیت میکردند؛ این افراد به دو دلیل این اخبار جعلی را به نفع ترامپ منتشر کردند؛ دلیل نخست جذابیت اخبار مرتبط به ترامپ نسبت به هیلاری و دلیل دوم تأکید او به طرفدارانش مبنی بر اجتناب از دریافت اخبار از رسانههای رسمی بود که باعث شد طرفداران او به سمت رسانههای جایگزین کشیده شوند. بر اساس آمار استاتیسکا، بیش از ۶۴ درصد مردم آمریکا بیان کردند که تحت تأثیر اخبار جعلی سردرگم شدند.
شاید به همین جهت باشد که آکسفورد واژه «پساحقیقت» (post truth) را کلمه سال 2016 خواند؛ این واژه موقعیتی را توصیف میکند که در آن «حقایق عینی تأثیر کمتری از حرفهای تحریککننده دارند». به گفته مؤلفان این دیکشنری، افزایش نجومی استفاده از این واژه «در پس زمینه محتوایی رفراندوم اتحادیه اروپا در بریتانیا و انتخابات ریاست جمهوری در ایالات متحده» بوده است. البته انحصار این معنا به بعد از ترامپ نیز صحیح نیست، زیرا پیش از او نیز با تاکتیکهای رسانهای، تصویری بسیار مردمی و انسانی از اوباما ارائه داده بودند. از جمله تکنیکی همچون نکته کلیدی (talking point) که در فرآیند گفتمانسازی، برای جاانداختن روایت مطلوب از آن بهره گرفته میشود.
زمزمه ورود به عصر پساحقیقت بیشتر به خاطر گردوخاکی است که از اوجگیری پوپولیسم در صحنه سیاست داخلی و خارجی ایجاد شده است. در دورانی که فضای مجازی جزء جداییناپذیر زندگی و منبع تهیه تمامی اخبار و اطلاعات میشود، فضاسازی رسانهای و جریانسازی خبری در شبکههای اجتماعی مانند آلودهسازی چشمه آگاهی جامعه است که به تعبیر دیگر میتوان آن را به تیر خوردن چشمان اسفندیار تشبیه کرد.
در دنیایی که حقیقت دچار وارونگی میشود، برخی میخواهند با تزریق تردید در اندیشه و انتخاب مردم، به نوعی چشمان دموکراسی را در جامعه نشانه بگیرند. البته داستان نبرد با دموکراسی به اینجا ختم نمیشود و این شایعهسازی لطمات و محدودیتهایی را به آزادی بیان و حریم خصوصی وارد میکند.
چگونه شایعه شانه به حقیقت میزند
از منظر روانشناختی شایعه یک موضوع خاص گمانی بدون وجود ملاکهای اطمینانبخش است. سؤال اینجاست که چگونه مردم بدون اطمینانآوری شایعه از آن استقبال میکند؟ شایعه هنگامی رواج مییابد که مردم مشتاق شنیدن خبر باشند، ولی راهی برای دریافت آن از منابع موثق پیدا نکنند؛ برای مثال موضوعاتی همچون تصمیمگیریهای کلان حکومت شامل قیمت سوخت و ارز و مباحثی چون انتخابات، انتصابات فامیلی، مفاسد اقتصادی در کشور میتواند طعمهای برای شایعهسازی باشد.
در علم ارتباطات، شایعه گفتمانهای غیررسمی و نامعتبری است که در نتیجه اطلاعات وارسینشده در چند مرحله در چارچوب نظام ارتباطی پرورانده شده است. «اهمیت خبر» و «ابهام» دو مؤلفهای است که شایعه را در جامعه ترویج میدهد؛ به بیان دیگر میزان ترویج شایعه حاصلضرب اهمیت در ابهام خبر است. هرچه دروغ بزرگتر، میزان ابهام بیشتر و منبع موثق در دسترس کمتر باشد، شایعه باورپذیرتر میشود.
این تصور که ذات رسانههای اجتماعی بیشتر مهیای تکثیر شایعه است، تصور صحیحی نیست، رسانهها تنها به عنوان شتابدهنده، سرعت و دامنه تکثیر را بالا میبرند. البته همان گونه که فوکویاما مطرح میکند، حضور کمتر نخبگان در رسانههای اجتماعی و نبود دروازهبانی این فضا را برای شایعه مساعدتر میکند. همچنین هویت نامعلوم در فضای مجازی مسئولیتپذیری را کاهش میدهد. به هر حال شبکههای اجتماعی فضایی هستند که بازیگران مهم آن سلبریتیها یا چهرههای مشهور هستند که به خاطر جذابیت، ثروت و... اثرگذاری بالایی در آن دارند و ممکن است با هوشمندی کمتری همراه شود.
شایعهپراکنی مسئولان
نقش مسئولان در ترویج یا جلوگیری از ترویج شایعه از چند نظر قابل بررسی است؛ نخست آنکه بر اساس نتایج برخی تحقیقات در غرب، کیفیت صحبتهای مقامات سیاسی عامل مهمی بر ترویج شایعات است؛ صحبتهای رازگونه، تحلیلهای دوپهلو و تمام اظهار نظرات برخاسته از منازعات سیاسی پنهان و حتی برخی ژستهای سیاسی در فضای عمومی جامعه میتواند موجب تشویش اذهان شود و فرصت را برای گمانهزنی و شایعات فراهم کند. نکته دوم میزان شفافیت و صداقت در نتایج و عملکرد دستگاههای حکومتی است. نکته سوم نقش مسئولان در تصویب قوانین یا اجرای سیاستهای بازدارنده در ایجاد و ترویج شایعه است.
اما مهمترین و اولین منظر عملکرد خود مسئولان در ایجاد شایعه است؛ همان گونه که در قاعده «الناس علی دین ملوکهم» آمده است، هنگامی که حاکمان در جامعه الگوی رفتاری و سلوکی را برمیگزینند، در جامعه نیز ثأثیر دارد. رسول اکرم(ص) در روایتی فرمودند که اگر دو گروه فقها و حاکمان صالح باشند امت من نیز سالم و اگر فاسد شوند امت نیز فاسد میشوند(خصال، ج1/36). امام علی(ع) تأکید میکند، هر كه خود را در مقام پيشوايى مردم قرار میدهد بايد پيش از تعليم ديگران، به تعليم خود بپردازد و قبل از سخن به عمل بپردازد(حکمت 73) و اساساً كار رعيت بجز به شايستگى و درستكارى حكمرانان سامان نمىيابد(خطبه 216).
استفاده از شایعه برای پیشبرد اهداف سیاسی
هدف هرچه باشد نباید از ابزار و شیوه غیرانسانى، غیراخلاقى و غیرشرعى بهره برد. امیرمؤمنان(ع) فرمودند: «به خدا قسم، معاویه از من زیرکتر نیست؛ اما فریبکارى، خیانت و معصیت مىکند و اگر مکر و فریب ناپسند نبود، من از زیرکترین مردمان بودم؛ ولى هر بىوفایى گناه است و هر گناه ناسپاسى و براى هر فریبکارى پرچمى است که با آن در روز قیامت شناخته مىشود»(خطبه 200).
حضرت در خطبه دیگری میفرمایند که آیا میخواهید با ستم بر رعیت پیروزی خود را تأمین کنم؟ هرگز چنین نخواهم کرد(خطبه 126). منفعت هرچقدر بزرگ باشد، باز ابزار را توجیه نمیکند، حضرت(ع) در شورای انتخاب خلیفه سوم حتی برای گرفتن حق الهی خلافت حاضر نمیشود، شرط عبدالرحمن بن عوف را بپذیرد. بنابراین هیچ جریان سیاسی نباید وسیله را در راستای هدف توجیه کند و برای رسیدن اهداف خود الزاماً باید از ابزار و روشهای مباح، شرعی و قانونی استفاده کند.
تعبیر امام(ره) در دیدار نمایندگان دور اول مجلس شورای اسلامی که «مجلس عصاره فضایل ملت است» در همین راستا قابل تفسیر است. در اندیشه سیاسی بنیانگذار انقلاب اخلاق و سیاست به یکدیگر میپیوندند و ایشان بر پایه تفسیر الهیاتی از اخلاق، فقه، حقوق انسانی و فطرت الهی بشر به تعریف جامعه و حکومت اخلاقی میپردازند و مهمترین هدف از تشکیل حکومت را ایجاد محیط اخلاقی ذکر میکنند.
اخلاق صرفاً در آرمانها و شعارهای امام(ره) حضور ندارد، بلکه در یکایک تصمیمسازیها و اقدامات سیاسی امام(ره) پس از پیروزی انقلاب، چه در عرصه سیاست داخلی و چه در روابط دیپلماتیک اخلاقمحوری ظهور مستمر و حیاتی دارد. ظهور انقلاب اسلامی نیز در واقع پاسخی به بحران اخلاق و سیاست و گسست میان این دو در جامعه بود؛ در واقع انقلاب امام(ره)، انقلاب اخلاق و دین بر ضد بیعدالتی و بیاخلاقی بود و شخصیت مذهبی و روحیات اخلاقی امام(ره) در پیشبرد اهداف انقلاب نقش بسزایی داشت. ثمره مشارکت فعالانه امام(ره) در صحنههای سیاسی، نظامی، اجتماعی و فرهنگی کشور نیز در راستای اخلاقیسازی سیاست بود.
راهکار قرآنی مبارزه با شایعات
قرآن کریم در این زمینه ابتدا تلقی سبکانگاری جرم و گناه شایعه را تصحیح میکند و سپس راهکارهای عملیاتی ارائه میکند. در گام نخست با تأکید بر مسئولیت گوش، چشم و ذهن انسان و طرح قاعده «از آنچه به آن آگاهى ندارى، پیروى مكن»(اسراء/36) امکان هرگونه پیروی از شایعات را منتفی میکند. همچنین این تصور که بیان و تأیید بدون علم شایعات بر سر زبان کار کوچکی است، را میشکند و میفرماید که تهمت به دیگران، بهتان و گناه آشكار است(نساء/112) که در نزد خداوند عظیم است: «وَ تَحْسَبُونَهُ هَیِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظیمٌ»(نور/15)؛ زیرا به فرمایش امام صادق(ع) تهمت زدن به برادر دینی همان گونه که نمک در آب حل میشود، ایمان را از بین میبرد.
همچنین دستور میدهد تا مؤمنان از بسیارى از گمانهای بد بپرهیزید، و هرگز در كار دیگری تجسّس و غیبت نكند(حجرات/12). این بیان شریف به نوعی ترتّب غیبت بر تجسس و تجسس بر سوءظن را مطرح میکند. وقتی سابقه ذهنی به کسی داریم، اخبار مرتبط به او در فضای مجازی برای ما جذاب و موجه میشود، سپس بر اساس شایعات تأییدنشده بر علیه او حکم صادر میکنیم. البته به فرمایش امام صادق(ع)، غیبت ذکر واقعیت مخفی و بهتان ذکر خلاف واقع است. قرآن کریم به عنوان یک راهکار تأکید میکند که در هنگام شنیدن تهمت، مؤمنان باید نسبت به خود (و كسى كه همچون خود آنهاست) گمان خیر ببرند و حتی در زبان آن را انکار کنند(نور/12).
آنچه در ادبیات دینی به عنوان مهمترین بازدارنده درونی برای مسئولان مطرح میشود، تحت عنوان تقوای سیاسی قابل ارزیابی است. امیرمؤمنان(ع) پس از بیعت مردم مدینه میفرمایند: «آنچه میگویم، ضمانتش را میپذیرم. کسی که از حوادث تلخ و نشیب و فرازها پند آموزد و عبرت از روزگار دستمایه او شود، تقوا او را از فرورفتن در گرداب شبههها بازمىدارد»(خطبه 16).
اما نقش دولت
اگرچه مسائلی مانند پیچیده شدن روابط انسانی، تحولات عرصه دیپلماسی، سایه تحریم و مشکلات معیشتی، پیشرفت فناوری، کثرت رسانهها و انگیزههای سیاسی بیگانگان باعث تضاعف اخبار جعلی و شایعات شده است، اما همچنان نقش دولت در این زمینه بسیار حائز اهمیت است. نقش دولت در این زمینه ایجاد فیلترینگ نیست، بلکه میتواند اقدامات زیرساختی نظیر شناسایی سایتهای منتشرکننده اخبار جعلی، تصویب و اجرای قوانین بازدارند از نشر شایعه و جلب مشارکت و همکاری نهادهای مردمی داشته باشد. امروزه روشهای راستیآزمایی خلاقانهتر شدهاند و دولت در مواردی که امنیت ملی را به خطر میاندازد میتواند از ظرفیت شرکتهای دانشبنیان برای ارائه امکان راستیآزمایی اخبار برای مردم کمک بگیرد.
در زمینه نرمافزاری باید سرمایهگذاری سنگینی در زمینه آموزش و فرهنگسازی انجام دهد که معمولاً در زمینه فرهنگسازی ضعف بسیاری داریم. اقدام نخست در فرهنگسازی ارتقای سواد رسانه است. این سواد رسانههای ابتدا باید در مسئولان کشور تثبیت شود؛ در مرحله دوم سلبریتیها و افراد اثرگذار(Influencer) و در مرحله سوم اصحاب رسانه و مرحله آخر عموم مردم را باید دربرگیرد، زیرا اول باید سیاستمداران سخنان و رفتاری نداشته باشند که بستر رویش شایعه شود و سپس سلبریتیها به این شایعات دامن نزنند و دست آخر رسانههای عمومی جریان شکل گرفته را به سمت حقیقت هدایت کنند و مردم نیز در برابر هجمهها روشن شوند.
برای مثال به مردم آموزش دهند تا در هنگام مواجه با خبر شش پرسش از آن بپرسند: چه کسی این خبر را تولید کرده، چگونه خبر تولید شده، چرا این خبر تولید شده، چه زمانی این خبر تولید شده، این خبر چه کاستیهایی دارد، پس از اطلاع از این خبر چه باید کرد. نکتهای که در راهنمای تشخیص اخبار جعلی انجمن سواد رسانهای کانادا به مردم آموزش داده میشود.
البته دست آخر گرایشهای سیاسی و تعصبات ایدئولوژیک است که میتواند نقش سواد رسانهای را کمرنگتر کند. همچنین رسانهها به هر حال به دنبال سیاستها و استراتژیهای خود هستند و این مخاطب است که باید به تفکر انتقادی مجهز باشد تا با تردید به اخبار رسانههای اجتماعی بپردازد. مردم باید شبکههای اجتماعی را جدی بگیرند و بدانند که این فضا تنها برای سرگرمی و تفریح نیست و میتواند بر زندگی روزمره و حیات اجتماعی آن اثرگذار باشد.
همچنین ضرورت دارد طبق قانوان با افرادی که اقدام به شایعهپراکنی در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی میکنند، در هر مقام و رده و مسئولیت که باشند، مطابق با مواد ۷۴۴، ۷۴۵ و ۷۴۶ قانون مجازات اسلامی برخورد شود.
نویسنده محمد پارسائیان
انتهای پیام