دلیرمردی که سوختن ارسباران را برنتابید
کد خبر: 3839280
تاریخ انتشار : ۱۱ شهريور ۱۳۹۸ - ۰۸:۴۶

دلیرمردی که سوختن ارسباران را برنتابید

گروه اجتماعی ــ سیروس فلاح، همان دلیرمردی است که با دست خالی اما دلی پرامید با آتش و دود به جدال برمی‌خیزد، تا تن سوخته درختان ارسباران را از آتش برهاند، اما مگر آتش مجال می‌دهد؟ با این حال او پای در میان دود و آتش می‌گذارد تا غیرت و عشق را در تاریخ این سرزمین به یادگار بگذارد.

دلیرمردی که سوختن ارسباران را برنتابید

سیروس فلاح همان دلیرمردی است که با دست خالی اما دلی پرامید با آتش و دود به جدال برمی‌خیزد، تا تن سوخته درختان ارسباران را از آتش برهاند، اما مگر آتش مجال می‌دهد؟ با این حال او پای در میان دود و آتش می‌گذارد تا غیرت و عشق را در تاریخ این سرزمین به یادگار بگذارد.

«ارسباران» در جریان آتش‌سوزی‌های خود دل‌های بسیاری را سوزاند و همپای خود خاکستر کرد، دل‌هایی که تحمل جگرسوخته‌شان را داشتند، اما سوختن جنگل‌های ارسباران را نه! سیروس فلاح یکی از روستاییانی است که داغ جنگل‌های ارسباران را بر دل نشانده و همپای ارسباران، دل سوزاند.

در تصویری که منتشر شده، سیروس فلاح پیراهن خود را درآورده و با همان تکه پارچه مشغول خاموش کردن شعله‌های آتش است، او با دستان خالی و با هرآنچه در توان دارد میان دود و آتش در «ایستی دره» می‌جنگد. این عکس، پیوند دیرین ریشه‌های «ارسباران» به حیات روستاییان آن منطقه را به تصویر می‌کشد.

سیروس فلاح فداکار جنگل‌های ارسباران، جوان 29 ساله‌ای است که ساکن روستای ابراهیم بیگلو(کریم خانلو) خداآفرین بوده و به دامپروری مشغول است.

سعید قاسمی، عکاسی که تصویر را به ثبت رسانده در شرح عکس به ایکنا می‌گوید: فلاح، جوان ساکن روستای ابراهیم بیگلو خداآفرین است، در جریان آتش‌سوزی مناطقی از جنگل‌های ارسباران در اطراف روستای ابراهیم بیگلو برای گروه امدادی آب و... آورده بود، بی‌تاب بود و بی‌‌قراری می‌کرد، گویی که چیزی گم کرده باشد. نمی‌توانست منتظر بالگرد بماند، مدام می‌خواست به محل آتش‌سوزی برود. مسیر را هم می‌شناخت، زمانی که به او گفتم به محل آتش‌سوزی می‌روی؟ بی‌درنگ قبول کرد و راه افتادیم.

وی ادامه می‌دهد: بعد از حدود سه ساعت پیاده‌روی به محل آتش‌سوزی رسیدیم، یکی از درختان به کلی سوخته و شاخ و برگ‌هایش ریخته بود. آنجا چیزی برای خاموش کردن نبود، در این حال فلاح پیراهنش را درآورد و شروع به خاموش کردن آتش کرد، او میان دود غلیظ گم شده بود و من ناگاه متوجه این صحنه شده و تصویر را به ثبت رساندم. فلاح می‌گفت: «اینجا ناموس و غیرت من است، چگونه سوختنش را برتابم؟ اینجا محل رفت و آمد و چرای گوسفندان من است».

زندگی ما به ارسباران پیوند خورده است

سیروس فلاح، جوان فداکار روستای کریم خانلو نیز در این خصوص به ایکنا می‌گوید: ما دامپروری می‌کنیم و طبیعت محل زندگی ماست، مگر می‌توانیم بی‌تفاوت باشیم؟ این جنگل‌ها سرمایه و حیات ما هستند. آتش‌سوزی هم در وهله اول طبیعتمان را می‌گیرد، باید هم با جان و دل می‌شتافتم. اینجا ناموس و شرف ماست.

او به ماجرای رفتنش به محل آتش‌سوزی نیز اشاره می‌کند: با آقای قاسمی (عکاس) و یک نفر از روستاییان عازم شدیم و بعد از طی کردن دو الی سه ساعت مسیر در جنگل، به محل آتش‌سوزی رسیدیم. آتش را که دیدم گویا جگرم آتش گرفته باشد، ابزاری هم برای خاموش کردن نبود و نمی‌توانستم این صحنه‌ها را تحمل کنم. پیراهنم را درآوردم و بر روی شعله‌های آتش کوبیدم.

وی با بیان این‌که جنگل‌های ارسباران ارزش و اهمیت بسیاری برای ما دارد، بیان می‌کند: زندگی ما به این طبیعت زیبا پیوند خورده و ارسباران، سرمایه ارزشمندی برای ماست، علاوه بر آن گردشگران بسیاری نیز از سایر نقاط کشور میهمان این طبیعت زیبا و بکر می‌شوند و در حقیقت اینجا یک منطقه گردشگری و ارزشمند برای ماست که باید مراقب آن باشیم.

و این ماجرا تنها گوشه‌ای از دلیرمردی‌هایی است که در جریان آتش‌سوزی‌های ارسباران خودنمایی می‌کرد.

گزارش از مهری هاشم‌زاده

captcha