«فنا» و «شهود» حاصل قرائت نیابتی از خداوند/ نقلی از قرائت همراه با تأویل بهجت العرفاء(ره)
کد خبر: 3671935
تاریخ انتشار : ۲۸ آذر ۱۳۹۶ - ۰۹:۰۱
راه‌های رسیدن به تلاوت خاشعانه/ حجت الاسلام روحی مطرح کرد:

«فنا» و «شهود» حاصل قرائت نیابتی از خداوند/ نقلی از قرائت همراه با تأویل بهجت العرفاء(ره)

گروه فعالیت‌های قرآنی: عضو هیئت علمی گروه قرآن و حدیث دانشگاه تربیت مدرس در مورد سیر مورد نیاز قاری در رسیدن به تلاوت تأثیرگذار بیان کرد: طبق حالاتی که به امام صادق(ع) هنگام تلاوت آیه پنج سوره حمد دست می‌داد، قاری باید به خداوند توجه کند و به نیابت از خداوند، قرآن را تلاوت کند که نتیجه آن دست دادن حالت «فنا» و «شهود» خواهد بود و این تلاوت در جان‌ها نفوذ می‌کند.

///«فنا» و «شهود» حاصل قرائت نیابتی از خداوند/نقلی از قرائت همراه با تأویل بهجت العرفاء(ره)

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا)، پیرامون تلاوت خاشعانه قرآن و سیری که یک قاری خاشع باید به جهت معنوی و در طهارت طی کند تا تلاوت اثرگذاری داشته باشد با حجت‌الاسلام والمسلمین کاوس روحی برندق، عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس گفت‌وگوهایی که داشتیم که بخش‌های اول و دوم آن با عناوین «تلاوت همراه با خشیت، تلاوتی ناظر به باطن و لایه‌های باطن/ قاری خاشع مشاهداتش را القا می‌کند» و «طهارت ظاهر، باطن و سِرّ؛ سیر حرکتی قاری خاشع» ارائه شد.
بخش سوم این گفت‌‌وگو نیز حائز نکات با اهمیتی است که از نظر می‌گذرد؛

آقای دکتر، یک قاری، باید چه سیری را طی کند تا به این مرحله‌ای برسد که تلاوت او از اثرگذاری بالا برخوردار باشد؟ و اساساً مراحل قرائت قرآن چیست؟


در حقیقت، این مواردی که می‌بینیم، نمود خارجی است و در واقع باید درون قاری انقلابی به وجود آمده باشد تا بتواند چنین چیزی را القا کند، برای پاسخ به این سؤال نیز مثالی می‌زنم که ابن عربی در کتاب فتوحات مکیه آورده است، این داستان به نقل از علامه طباطبایی(ره) در لبّ اللباب نیز نقل شده است.
داستان از این قرار است که شاگردی برای سیر و سلوک نزد شیخ خود حاضر می‌شود و می‌گوید من روزانه یک دور قرآن را به صورت کامل ختم می‌کنم، استاد به شاگرد می‌گوید این بار که خواستی شروع به قرائت کنی توجه کن که من کنار تو نشسته‌ام و طبیعی است که استاد در مقابل شاگرد از ابهت و عظمت برخوردار است، این شاگرد رفت و هنگامی که برگشت گفت با لحاظ این وضعیت یک جزء بیشتر نتوانستم قرائت کنم. استاد به شاگرد گفت، فردا شب که خواستی قرآن را قرائت کنی تصور کن که رسول خدا(ص) کنار تو نشسته است. فردا که شاگرد مجدد در محضر استاد حاضر شد گفت که با این حال یک صفحه بیشتر نتوانستم بخوانم. استاد برای این که مراتب قرائت را به شاگرد نشان دهد برای سومین بار به شاگرد گفت، این بار که خواستی قرائت کنی توجه کن که گویی خداوند کنار تو است و تو در محضر الهی می‌خواهی قرآن را تلاوت کنی، شاگرد رفت تا به این دستور عمل کند، اما فردای آن روز هر چقدر که استاد منتظر شد خبری از شاگرد نشد و معلوم شد که این فرد از دنیا رفته است!
البته ابن عربی این نکته را متذکر می‌شود که این استاد اشتباه کرده و نباید در عرض سه روز سه مطلب عمیق را از این شاگرد انتظار می‌داشت و باید به تدریج شاگرد را به این مرتبه می‌رساند.
برای حالت سومی که عرض کردیم در آثار شیعی می‌توانیم مطالبی را پیدا کنیم، برای نمونه روایتی است که شیخ بهایی(ره) در تفسیر سوره حمد در کتاب مفتاح الفلاح و نیز سید بن طاووس(ره) به نقل از امام صادق(ع) آورده‌اند، روایت بدین صورت است که وقتی امام(ع) آیه «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ»(1) را قرائت می‌کردند به قدری این آیه را تکرار می‌کردند که حالت مدهوشی به ایشان دست می‌داد، وقتی علت عارض شدن چنین حالتی را از ایشان پرسیدند در پاسخ فرمودند: به قدری آیه را تکرار کردم که «حَتَّى سَمِعْتُهَا مِنْ قَائِلِهَا»(2) از گوینده آن، آیه را شنیدم.
به این معنا که امام(ع) با زبان خداوند قرآن را خوانده و خود را ندیده است، بر همین اساس است که سید بن طاووس(ره) در موارد متعددی می‌گوید قرآن را به نیابت از خداوند بخوانید(نه به نیابت از فردی که از این دنیا رفته است، زیرا اینجا باید قاری خودش را مرده فرض کند)!
ببینید، قرآن را برای اولین خداوند خوانده و بعد هم جبرئیل که به پیامبر(ص) رسیده است و ایشان نیز قرآن را برای ما آورده است، در نتیجه اگر قرآن کلام خدا است، شایسته است با زبان گوینده‌اش آیات این کتاب را بخوانیم.
به عبارت بهتر، به لحاظ اینکه قاری در این شرایط خود را نمی‌بیند این نوع قرائت، به نیابت از خداوند به شمار می‌آید، در حقیقت سید بن طاووس(ره) این قسمت از جمله امام(ع) که فرمود: «حَتَّى سَمِعْتُهَا مِنْ قَائِلِهَا» را اینطور معنا می‌کند، یعنی به قدری قرائت عمیق است که به عنوان کلام خداوند خوانده می‌‌شود و شخص باید اینقدر خودش را به خداوند نزدیک کند تا این قرب به وصال برسد و در واقع خودش را به هیچ وجه نبیند، در اینجا است که حالت مشاهده به او دست می‌دهد؛ چرا که که حالت فنا رخ داده و او خود را به هیچ وجه نمی‌بیند.
اینک بنگرید تفاوت چنین شخصی که به قرائت قرآن بپردازد با کسی که در ظاهر قرآن می‌خواند و باطنش جای دیگری است در چه حدی است، در برخی از روایات داریم که فرمودند: «رُبَّ تَالِ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ يَلْعَنُهُ»(3)، قرآن، برخی قاریان را لعن می‌کند به این معنا که قاری از رحمت الهی دور می‌شود.
البته برخی‌ها هستند که برای اولین بار با قرآن آشنا شده‌اند و نمی‌توانند در ابتدا تلاوت همراه با خشیت ارائه نمایند و همین مقدار ظاهری در توان این قاری است اما آرام آرام این سیر را طی می‌کند تا با قرآن آشنا شود. این افراد مشمول لعن قرآن نمی‌شوند، در مورد نماز نیز روایت داریم که اگر بدون حضور قلب باشد، انسان را از خداوند دور می‌کند، اگر تلاوت قرآن هم بدون تدبر باشد، قاری را از خداوند دور می‌کند. اما نکته مهم اینجا است که این دو روایتی که عرض شد برای همه افراد نیست و هر کسی را شامل نمی‌شود، بلکه برای افرادی صادق است که برایشان مقدور است که قرآن و نماز را با تدبر و حضور قلب بخوانند، اما در عین حال عمدا بی‌توجهی می‌کنند.
در روایت داریم که خداوند صورت باطنی نماز بدون حضور قلب را به صورت حمار تبدیل می‌کند و ما باید از چنین چیزی ترس داشته باشیم، در نتیجه ما در فضایی صحبت می‌کنیم که قاری با این تفکر که ان شاءالله به مراتب عالیه برسد این سیر را آغاز و طی می‌کند و اگر این سیر ادامه داشته باشد نه تنها انسان از رحمت الهی دور نمی‌شود، بلکه به قرائت همراه با خشیت نیز خواهد رسید.
بنابر این، اینکه می‌گویند قرائت قرآن، خاشعانه، همراه با خشیت، همراه با تدبر و حزن و ... باشد ناظر به همین مراتب قرائت قرآن است و می‌خواهد ما را ارتقا دهد که در هنگام قرائت قرآن به معنای آیات نیز توجه داشته باشیم.


آیا می‌توان با تقسیم‌بندی دقیق جایگاه قاری قرآن و انواع توجه‌ها هنگام قرائت قرآن را تقسیم‌بندی نمود؟


بله، در اینجا یک تقسیم‌بندی دیگری را از مراتب قرآن ارائه کنم، گاهی اوقات قاری قرآن را قرائت می‌کند، اما فقط به واژگان و مباحث صوت و لحنی که امروزه مطرح است توجه می‌کند که متأسفانه بیشتر هَم و غَم قاری نیز روی این مسائل گذاشته می‌شود که در این قسمت چقدر مد آیه را بکشم یا بالاتر از این برای این بخش از آیه که معنای تعجبی یا سؤالی دارد چه لحنی را انتخاب کند تا معنا منتقل شود.
البته نمی‌خواهم بگویم که اینها بد هستند، بلکه اگر به عنوان ابزاری برای انتقال معنا استفاده شوند، بسیار مطلوب است، بلکه خود قرآن نیز اگر می‌خواست، صرفا به محتوا بپردازد اینقدر به اعجاز لفظی نمی‌پرداخت، اینکه خداوند این واژگان را به این صورت و با این ریتم نازل نموده است، این یک نوع هنر است و ما را نیز دعوت می‌کند تا قرآن را هنرمندانه عرضه کنیم، اما در اینجا سخن بر سر این است که این مسائل مربوط به هنر باید آخرین هَم و غَم ما نباشد، لذا این گونه قرائت در مرتبه توجه به واژگان و صوت و لحن قرار می‌گیرد و نازل‌ترین نوع قرائت قرآن است.
اما مرتبه بالاتر از این توجه به معنای آیات است و منظور از معنا نیز توجه به ترجمه تا تفسیر را شامل می‌شود و هر کسی به توان خودش یک واژه را که می‌بیند بداند معنای آن چیست، در اینجا باید دقت شود که یک معنا داریم و یک معنایِ معنا، برای سهولت فهم این مراحل مثال می‌زنم که گاهی یک واژه را نام می‌بریم و می‌گوییم مثلا خودکار، یک بار مفهوم این واژه را از جهت توصیفی و ادبیاتی به کار می‌بریم و یکبار معنای آن را که در خارج است منظور می‌کنیم. مقصود ما در اینجا از معنا، معنای نخست است. عموما می‌گویند در هنگام قرائت قرآن به معنا توجه کنید، یعنی ببینید ترجمه و تفسیر آیات چیست؟
اما سؤالی که در این جا مطرح می‌شود این است که با این حال آیا از آن معنایِ معنا و معنای واقعی و خارجی دور نمی‌شویم؟ در پاسخ باید بگوییم که مرحله توجه به معنا و تفسیر قرآن نیز مرتبه خوبی از قرائت قرآن است و در واقع بالاتر از مرتبه توجه به الفاظ و واژگان قرار دارد اما مطلب مهم این است که اینطور توجه کردن به قرآن همان توجه مدرسه‌ای و نظری به قرآن است و گویی که قاری قرآن را مطالعه می‌کند. یک مطلب هم از آقای بهجت(ره) نقل می‌کنم، ایشان این مطلب را می‌فرمودند و خیلی هم تکرار می‌کردند که «هرکس سوره یوسف(ع) را بخواند و یوسف(ع) را نبیند بی‌زحمت دوباره بخواند»، ایشان کسی بود که در مورد خود حرفی نمی‌زد، اما حرف‌های این چنینی را با شوق و شعف عجیبی نقل می‌کرد که معلوم می‌شد این حالت برای خود ایشان اتفاق افتاده است، علامه طباطبایی(ره) از این حالت به تأویل قرآن تعبیر می‌کنند. برخی از مستشرقان که اصلا به قرآن اعتقادی ندارند، اینطور مطالعه را از ما بهتر انجام می‌دهند، بنابر این، این که گفته‌اند قرآن را با خشوع یا همراه با خشیت بخوانید، آیا منظور این است؟ پاسخ این است که خیر، منظور این نیست، این مرحله نیز مقدمه است، در واقع آشنایی با الفاظ مقدمه اول بود و این مورد نیز مقدمه دوم است.
در اینجا باز هم داستانی را نقل می‌کنم، وقتی آقای حداد به تهران آمدند، شهید مطهری درخواست کرد که با ایشان ملاقات داشته باشد و در آن ملاقات گفته بود که حضور قلب من در نماز بدین صورت است که به معنای نماز توجه می‌کنم، یعنی همین معنای دومی که عرض کردیم. قصد بی‌احترامی به آقای مطهری را نداریم، زیرا بنا به فرمایش برخی از بزرگان سیر و سلوک شهید مطهری(ره) با شهادت کامل شد، اما در آن موقیعت به آقای حداد اینطور گفته بودند که من به معنای نماز توجه می‌کنم و آقای حداد هم گفته بودند «پس کی به خداوند توجه می‌کنی»؟ این موردی که آقای حداد می‌گویند یعنی همان معنای سوم که می‌شود توجه به معنایِ معنا در روایات نیز آمده که وقتی آیات بهشتی را می‌خوانید طوری بخوانید که گویی داخل بهشت را می‌بینید و آن را شهود کنید.
البته خود این هم دارای دو مرحله است، یک مرحله توجه است که دست ما است و مرحله آخر شهود است که دست ما نیست، اینکه امام صادق(ع) می‌فرمایند آیه «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ» را چند بار تکرار کردم، این مرحله توجه است و آنجا که می‌فرمایند: «حَتَّى سَمِعْتُهَا مِنْ قَائِلِهَا» تا اینکه از گوینده‌اش شنیدم این مرحله شهود است.
لذا گفته‌اند وقتی آیات مربوط به عذاب را می‌خوانید طوری بخوانید که گویی جهنم را می‌بینید و از عذاب جهنم به خداوند پناه ببرید و هنگامی که آیات بهشت را می‌خوانید، این نعمت را از خداوند طلب کنید، روشن است این حالت منحصر در این دوسته از آیات نیست، بلکه انسان باید کل قرآن را به این صورت بخواند و به معنایِ معنا توجه داشته باشد.
در واقع قاری در اینجا موارد صوت و لحنی را درست ادا می‌کند، معنای تفسیری را نیز می‌فهمد، اما بالاتر از همه اینها این است که به حقیقت مفهوم و معنایِ معنا توجه می‌کند، در واقع اگر اینطور نباشد به توجه هم نمی‌رسد تا چه رسد که بخواهد شهود کند.
اگر قاری قرآن به این شکل قرآن را قرائت کند، قرائت او خاشعانه است و در اعضا و جوارح او نیز اثر می‌گذارد و طبیعی است که وقتی به آیات مربوط به توصیف مؤمنان یا بهشت می‌رسد در آن فضا قرار می‌گیرد.
با این وضعیت، معنای قرائت محزون نیز مشخص می‌شود، البته اینگونه نیست که قرائت با صوت محزون تمام آیات قرآن را در بگیرد، هر چند مؤمن همواره به دلیل نرسیدن به کمال حزن دائم دارد و زمانی که آیات عذاب را می‌خواند نیز محزون می‌شود، اما هنگامی که آیات دربردارنده رحمت الهی را قرائت می‌کند، شوق و شعف دارد و حالات متناسب با آن معنا و یا معنایِ معنا را انتقال می‌دهد.


در برخی از روایات آمده که امام کاظم(ع) هنگام قرائت قرآن اشک می‌ریخت، منظور از این روایات چیست و آیات قاری رد حین تلاوت به اشک هم می‌ر‌سد؟


روشن است که گاهی این تلاوت خاشعانه به اشک هم می‌رسد، اما نکته قابل توجه این است که قاری نباید به صورت تصنعی خود را به این حال بزند، بلکه باید مقدماتش را فراهم کند تا آن حال به خودیِ خود ایجاد شود، در برخی از روایات داریم که برخی این کارهای تصنعی را انجام می‌دادند یا اینکه هنگام قرائت قرآن حالت غش کردن به آنها دست می‌داد که مورد مذمت اهل بیت(ع) قرار گرفته‌اند، بنابر این نباید به سمت این بازی‌هایی برویم که جهله صوفیه و مریدانی که به حقیقت نرسیده‌اند آن را انجام می‌دانند و حضرات معصومان(ع) از آنها پرهیز داده‌اند.


روایتی نیز آمده است که رسول خدا(ص) از این که کسی قرآن را می‌خواند اما پیر نمی‌شود تعجب می‌کنند، نظر شما در این مورد چیست؟


این اتفاق نیز گاهی اوقات می‌افتد اما سؤالی که پیش می‌آید اینکه چه زمانی این اتفاق به وقوع می‌پیوندد، برخی اوقات برای یک عارف به تمام معنا که به توجه و شهود بسیار قوی رسیده است چنان اثری می‌گذارد که او را پیر می‌کند. نه اینکه عمدا کاری انجام دهیم که موجب پیری شود، البته گاهی اوقات تأثیر آن حالت بر اعضای بدن طوری است که حالت پیر شدن دست می‌دهد و یا اینکه پیر شدن کنایه از تأثیر مضاعف روی اعضای بدن است. نظیر این روایت، حدیثی است که زرد شدن رنگ صورت را از ویژگی‌های شیعیان واقعی بر می‌شمارد. این بدان معنا نیست که کاری کنیم تا چهره‌مان زرد شود، بلکه به اثر طبیعی زهد اشاره دارد و یا تعبیر کنایی از تأثیر مضاعف عبادت و زهد در چهره است. آقای بهجت(ه) نقل می‌کردند که در یکی از حملات نظامی به ناموس فردی تجاوز می‌شود و می‌گفتند که همین مسأله موجب شد تا این شخص در یک شب پیر و تمام موهایش سفید شود. بنابر این گاهی اوقات حوادث بزرگ موجب پیر شدن انسان می‌شود. امام علی(ع) نیز وقتی صفات متقین را برای همام نقل می‌کنند، همام در لحظه جان خود را از دست می‌دهد، البته امام(ع) در ابتدا خواست تا همام را از این سؤال منصرف کند، در هر حال حضرت در ابتدا در مورد توحید خداوند سخنانی را فرموده که در نهج البلاغه نقل نشده است و بعد از آن به توصیف صفات متقین پرداخته است.
بنابر این، اثرگذاری قرآن به قدری است که گاهی اوقات برخی‌ها به شدت تحت تأثیر قرار گرفته‌اند و کتابی نیز با عنوان «قَتَلَة القرآن» داریم که در آن شرح حال افرادی که در هنگام قرائت قرآن از دنیا رفته‌اند نقل شده است.
علاوه بر این در این بحث می‌توانیم به آیه 16 سوره حدید: «أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ»(4) اشاره کنیم، برخی از عارفان در اینجا داستانی را نقل کرده‌اند که دزدی از دیوار خانه یک نفر بالا رفته بود قصد داشت پایین بپرد و دزدی کند، در همین لحظه شنید که صاحب خانه مشغول قرائت همین آیه است که آیا زمان آن نرسیده که مؤمنان دلهایشان نسبت به یاد خداوند خاشع شود؟ این دزد همانجا گفت، بله، وقت آن رسیده است، در نتیجه اثرگذاری در این حد را شاهد هستیم که این فرد را از دزدی کردن منصرف می‌کند، پس از آن نیز این فرد از اولیاء الهی می‌شود.
این موارد نادر است اما اتفاق می‌افتد و برای کسانی که برای اولین بار چنین حالتی به آنها دست می‌دهد حالت سنگینی را تحمل می‌کنند اما کسانی که مقدمات لازم را فراهم کرده باشند می‌توانند راحت‌تر این سنگینی را تحمل کنند.


در پایان اگر نکته‌ای باقی مانده به عنوان کلام پایانی بفرمایید.


کلام آخر این که از شما تشکر می‌کنم و امیدارم به سخنانی که گفتیم عمل کنیم تا از کسانی نباشیم که قرآن از آنها شکایت می‌کند. و صلّی الله علی محمد و آله الطاهرین.

مرتضی اوحدی


پی نوشت‌ها
1) سوره حمد، آیه 5
2) مفتاح الفلاح في عمل اليوم و الليلة من الواجبات و المستحبات‏، ص 372
3) بحار الأنوار، ج‏89، ص 184
4) سوره حدید، آیه 16

captcha