به گزارش ایکنا، نشست «انسانمحوری واقعی؛ انسانی یا سکولار؟» امروز یکشنبه 20 اسفندماه، از سوی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) برگزار شد.
حجتالاسلام والمسلمین حمزهعلی وحیدیمنش؛ عضو هیئت علمی این مؤسسه، در این نشست به سخنرانی پرداخت و گفت: در دوران مدرن، شاید خدا به طور کلی حذف نشود و حتی کانت میگوید خدا باید باشد اما خدایی که کانت قبول دارد، فعالِ آفریننده نیست بلکه خدایی در راستای رفع نیازهای انسان است چون در صورت نبود چنین خدایی، اخلاقیات، پایه و اساس خود را از دست میدهد بنابراین باید خدایی باشد که در خدمت انسان باشد. این خدا توسط کانت خلق میشود تا نیازهای انسان را تأمین کند بنابراین در اینجا محوریت با انسان است. این نگاه کانت، بعد از وی کنار گذاشته شد و برخی گفتند ما همان خدا را هم قبول نمیکنیم لذا آن خدای بیجان که توسط کانت برای توجیه اخلاقیات ایجاد شده بود توسط افرادی همانند مارکس و امثالهم کنار گذاشته شد.
جایگاه خودشناسی در اسلام
وی با بیان اینکه در نگاه اسلامی، اساساً چنین تصوری از خدا و انسان کاملا غلط است، افزود: ایجاد دوگانه بین انسان و خدا باعث ایجاد مشکل خواهد شد. شکی نیست که در نگاه اسلامی، محوریت با خداوند است اما این به معنای رد انسان نیست ولی محوریت خداوند ذاتی و محوریت انسان، عرضی و اعطایی از جانب خدای متعال است. حال ممکن است سوال شود که چگونه است که هم خدا و هم انسان، محور است. در جواب باید گفت که خود خدای متعال، انسان را محور قرار داده و وی را امر کرده که در خدمت انسانیت خودت باشد چون وی بهترین مخلوق خداوند است. در اسلام همانند مسیحیت، انسان موجودی پست و رانده شده نیست و خدا نگاهی کینهجویانه به انسان ندارد یا همانند یونان باستان نیست که معتقد به جنگ بین خدایان و انسان باشد که در نهایت خدایان پیروز میشوند.
حجتالاسلام وحیدیمنش یادآور شد: در اسلام، خداوند انسان را شرف داده و برای ابدیت خلق کرده و عالم را در خدمت انسان قرار داده است. در روایات متعدد آمده که خودشناسی منجر به خداشناسی میشود و اگر این اتفاق نیفتد یعنی خود شناخته نشود خدا هم شناخته نمیشود بنابراین در اینجا تعارضی وجود ندارد که بگوییم اگر کسی خود را شناخت باید دست از خدا بردارد بنابراین خودشناسی در اسلام مستلزم خداشناسی است. از سوی دیگر کسانی که خدا را فراموش کنند در واقع خود را فراموش میکنند.
وی گفت: نکته دیگر اینکه انسان اشرف مخلوقات است و تعارضی در این زمینه وجود ندارد. خداوند، عقل را به عنوان حجت درونی قرار داده و فرموده است بر اساس این عقل، خدا را بشناس و از این عقل استفاده کن چراکه انسان با عقل، هویت خودش را پیدا میکند. اتفاقا لازمه ورود به دین، استفاده از عقل است. آیات متعددی هم در قرآن کریم در این زمینه وجود دارد از جمله اینکه خدای متعال وقتی انسان را خلق کرد به خودش تبریک گفت و انسان را مسجود ملائکه قرار داد و شیطانی که شش هزار سال عبادت کرده بود به خاطر عدم سجده به انسان مورد غضب خداوند قرار گرفت. بزرگانی همانند
علامه طباطبایی میگویند منظور سجده بر شخص آدم نبود بلکه مراد سجده شیطان بر نوع انسان است. این امر عظمت انسان را نشان میدهد.
جایگاه انسان در نظام سیاسی اسلام
عضو هیئت علمی مؤسسه امام خمینی(ره) گفت: نکته دیگر اینکه خداوند، انسان را محور تکوین قرار داده است و شب و روز و خورشید و ماه و دریاها و ماهها در خدمت انسان قرار گرفتهاند. در قرآن کریم هم آمده است که ای انسان، ما همه چیز را در خدمت تو قرار دادهایم. لذا خداوند برای انسان محوریت قرار داده است و بر اساس اراده تشریعی و تکوینی خداوند، چنین جایگاهی برای وی وجود دارد.
وی تصریح کرد: علامه طباطبایی میفرمایند ملائکه هم صرفا مامور سجده به انسان نبودند بلکه باید در خدمت انسان هم باشند. حتی انسان مامور خدمت به انسان شده است به همین خاطر انسانها رسالتهایی در راستای خدمت به انسان دارند که از جمله آنها امر به معروف و نهی از منکر است. حتی نظام سیاسی اسلامی هم در خدمت انسان است. وقتی میگوییم عالم تشریع و تکوین در خدمت انسان هستند پس معنا ندارد نظام سیاسی اسلامی در خدمت انسان نباشد. اساساً فلسفه نظام سیاسی اسلام همین است.
حجتالاسلام وحیدیمنش تصریح کرد: به عنوان نتیجه بحث باید بگویم نوعی انسانمحوری که ماهیت سکولار دارد از یونان باستان شروع شده و در دوران مسیحیت ادامه و در عصر مدرنیته اوج گرفته است. انسانمحوری دیگر، الهی است که در اینجا هیچ تعارضی بین انسان و خدا وجود ندارد و اراده خداوند بر این قرار گرفته که عالم تکوین و تشریع و ابر و باد و مه و خورشید را در خدمت انسان قرار دهد تا این انسان به سعادت و کمال برسد.
مقابله سقراط با سوفیستها
در ادامه این نشست حجتالاسلام والمسلمین مهدی سیدیان، عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) در سخنانی گفت: بحث از مبانی، بحثی بنیادی برای سایر مباحث در علوم انسانی است لذا بایستی به ابعاد و بازتاب انسانشناسی در عرصههای مختلف از جمله هنر و سیاست و ... توجه کنیم. اما این بحث فاقد یک روش شناسی منسجم و واحد است لذا باید مشخص کنیم که انسانشناسی یا انسانگرایی را با چه روشی دنبال میکنیم. انسان شناسی میتواند رویکرد فلسفی، فرهنگی، اجتماعی یا سیاسی یا پدیدارشناختی داشته باشد بنابراین باید در تحقیقات خودمان مشخص کنیم که مراد ما دقیقا چیست؟
وی افزود: نکته دیگر اینکه از ده قرن قبل از میلاد مسیح در یونان باستان، شاهد تلاشی از سوی سوفیستها بر اساس اندیشه التقاطی انسان محوری هستیم. شکلگیری این مکتب منجر به شکلگیری هرج و مرج و آشوب در علم و معرفت شد لذا فلاسفهای همانند سقراط، یک لنگر ثابت را در مقابل آن مکتب ایجاد کردند. بنابراین لازم است آنچه توسط سقراط و شاگردش یعنی افلاطون در پیش گرفته شده را به عنوان نقطهای مثبت در پیش بگیریم چون اساس دیدگاههای آنها در تضاد با هرج و مرجهایی بود که سوفیستها ایجاد کرده بودند.
لزوم توجه به پیامدهای انسان محوری
حجتالاسلام والمسلمین هادی شجاعی؛ عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) نیز گفت: آنچه از عصر روشنگری مطرح شده قاعدتاً تضادی اساسی با دیدگاه اسلامی در مورد انسان و خدا دارد اما یکی از مسائل برای بنده خود عنوان بحث است که مراد از انسانمحوری واقعی چیست؟ آیا منظور این است که آنچه در غرب وجود دارد اومانسیم واقعی نیست. در حالیکه همه حوزههای جهان غرب بر این اساس پایهریزی شده است لذا باید دقیقتر برای مخاطب توضیح دهیم چون وقتی از افول غرب سخن میگوییم منظور ما افول غرب از همین منظر یعنی نگاه اومانیستی به انسان است نه اینکه مثلاً از لحاظ نظامی یا اقتصادی دچار افول شده باشد.
وی گفت: غربیها، دهها مکتب ذیل مکتب اومانسیم تعریف کردهاند که از جمله آنها مارکسیسم و لیبرالیسم است بنابراین اینها واقعی هستند اما مطلوبیت ندارند و به همین دلیل است که در جهان غرب هم توجه به معنویتگرایی بیشتر شده است. نکته دیگر اینکه بزرگان ما از جمله ملاصدرا و امام خمینی(ره)، تعبیر انسان الهی را درباره فیلسوفان سهگانه یونان باستان به کار بردهاند بنابراین گفتن اینکه همه مطالب آنها از جمله فیلسوف - شاه افلاطونی در تضاد با اندیشه الهی است جای تردید دارد.
شجاعی تصریح کرد: به نظرم در این حوزه چالش چندانی نداشته باشیم چون نگاه ما به انسان با نگاه غربی کاملا متفاوت است بلکه مسئله نتایج آن است. اگر انسان محوری در فلسفه سیاسی اسلامی مطرح شود باید ببینیم نتایج آن در اقتصاد، سیاست و فرهنگ چیست و این اتفاق چه آثاری در نظامهای غرب داشته است که منجر به افول آنها شده است لذا باید مشخص کنیم که ما امروزه در مقابل چنین نگاههایی باید چه روندی را در پیش بگیریم.
انتهای پیام