به گزارش ایکنا؛ نشست علمی «مطالعات تفسیری در ایران معاصر»، روز گذشته، 8 تیرماه با سخنرانی فروغ پارسا، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به صورت مجازی برگزار شد که مشروح آن را در ادامه میخوانید؛
واژه معاصر در بین مورخان یک استعمال عام و واحد ندارد و هر یک از آنها این عنوان را به دوره خاصی اطلاق کردهاند. برخی به بازه زمانی پس از قاجار، معاصر گفتهاند و برخی پس از مشروطیت را لحاظ کردهاند و بنده در مطالعاتی که داشتم، از آن حیث که حرکت سیدجمال را نقطه عطفی در تاریخ تفسیر میدانم، دوران معاصر را مربوط با آن حرکت دانستم. اما در این کار خاص و در این بحث، منظورم از معاصر، چهار دهه پس از انقلاب اسلامی است و میخواهیم مطالعات تفسیری این سالها را بررسی کنیم.
قرآن کریم به مثابه یک کتاب دینی، همواره منبع و مرجع انواع حرکتهای فکری و فرهنگی و علمی مسلمانان بوده است و شالوده تمدن اسلامی است. در طی سدههای پس از نزول قرآن، مردم مسلمان در صدد فهم و تفسیر قرآن برآمدند و با یک میراث تفسیری ارزشمند در قرون مختف مواجه بودهایم که این میراث در حال حاضر در اختیار ما است. ایدهای که در تحلیل این میراث داشتم، این است که تمایز و تفاوتهایی که در گونهها و رویکردهای تفسیری این میراث تفسیری میبینیم، یک ارتباط ویژهای با شرایط تاریخی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی مفسر دارد.
شرایط تاریخی و فرهنگی مفسر، منجر به پیدایش یک تفسیر خاص میشود که از دیدگاه بسیاری از اندیشمندان مطرح شده است. در هر دوره، این شرایط تاریخی یک جریان فکری را ایجاد میکند و تفاسیر قرآن در همان مکاتب و جریانهای فکری شکل میگیرد. البته این تحلیل مبتنی بر نظریههای هرمنوتیکی مدرن است که برای مفسر و مخاطب متون، ارزشهایی قائل هستند و میگویند شرایط تاریخی، فرهنگی، اجتماعی و ... بر نحوه شناخت و فهم مفسر تأثیر دارد.
انقلاب اسلامی مردم ایران یک انقلاب عظیم و نقطه عطفی در تاریخ ایران است و پس از این انقلاب، تحولات مهمی در خود جغرافیای ایران در منطقه خاورمیانه و کل جهان ایجاد شد و تحولاتی که به دلیل پیچیدگیهای بسیار، هنوز هم مورد تحلیل همهجانبهای قرار نگرفته است. این انقلاب مبتنی بر ایدههایی بود که در نوع خودش کمنظیر بوده است و پیش از آن، جهانیان با این پدیده مواجه نشده بودند. در این انقلاب، اقشار مختلف جامعه و گروهها، سازمانها، انجمنها و نحلههای فکری مختلفی حضور داشتند. این انقلاب با همکاری همه این نهادها شکل گرفت، ولی آن چیزی که قابل انکار نیست، مدیریت و رهبری این انقلاب است که برای یک شخصیت و مرجع عالیقدر تشیع، یعنی حضرت امام خمینی(ره) ثبت شده است.
با پیدایش انقلاب اسلامی، میتوان گفت که بار دیگر یک گفتمان اقتدار تشیع در جهان معاصر شکل گرفت. اما در اینجا میخواهم خودم را از تحلیل انقلاب جدا کنم. چراکه تحلیل انقلاب، مجالی دیگر میطلبد و آن امری که مهم است، نشان دادن چگونگی ارتباط انقلاب اسلامی با ایدههای قرآنی، مطالعات قرآنی و آموزههای قرآنی است.
به اعتقاد بنده، قرآن کریم در انقلاب اسلامی نیز نقش محوری و تمدنسازی داشته است. یعنی نقش تمدنسازی که گفتیم قرآن برای جهان اسلام داشته، در حوزه تحلیل انقلاب اسلامی نیز صادق است و بنیاد و شالوده انقلاب را نیز باید آموزههای قرآنی بدانیم. راهبرد اصیل انقلاب، برپایی جامعهای بر اساس قسط و عدالت اجتماعی بوده است و تقوا و مسائل اینچنینی، همگی در شمار راهبردهای انقلاب و آرمانهای انقلاب بودند. در طول دوران انقلاب، بسیاری از مردم و رهبران انقلاب و به صورت خاص رهبر انقلاب یعنی امام خمینی، همواره بر بحثهای قرآنی تأکید داشتند و در طول انقلاب، همه نظریهپردازان انقلاب، بحثهای خودشان را که مردم را به مبارزه علیه نظام شاه تشویق میکردند، مبتنی بر قرآن بوده است و حکایت از ارتباط وثیق قرآن و انقلاب اسلامی دارد.
آرمانشهر مردم ایران در انقلاب نیز پیدایی جامعهای مبتنی بر آموزههای اسلامی بوده است. برپایی عدالت اجتماعی و استقلال ملی در شمار مسائلی بود که رهبران دینی برای آن تأکید میکردند و در دوران انقلاب، این آرمانشهر را برای مردم ترسیم کرده بودند. بعد از انقلاب و برقراری جمهوری اسلامی نیز با این مسئله مواجه هستیم که مدیریت کلان کشور در قوای مختلف مانند قوه مقننه در صدد اجرایی کردن اهداف انقلاب بودند و میخواستند آموزههای انسانساز قرآن را به فعلیت برسانند. به همین دلیل است که ما با این امر مواجه هستیم که در این سالها، شمار قابل توجهی از آثار قرآنی تولید شده است و شمار این کتب و مقالات با هیچ دورانی از تاریخ ایران قابل مقایسه نیست.
این توسعه از سویی نشان از دلبستگی مردم ایران به تدبر در قرآن دارد و از سویی نیز نشان میدهد نظام ایران از فعالیتهای قرآنی حمایت کرده است و حمایت میکند و این شمار آثار قرآنی، نشانگر حمایت نظام از این فعالیتهای قرآنی است. الآن اگر بخواهیم این مجموعه آثاری که در تفسیر آیات در بازه زمانی چهل ساله انجام شده، بررسی کنیم، کار بسیار دشواری است. مجموع این آثار، در طیفهای ادبی، هنری، سیاسی، عرفانی، عقلی و حکمی تألیف و تدوین شدهاند و برخی از اینها در قالب کتاب و مقاله بودهاند و برخی در قالب یک اثر هنری عرضه شدهاند.
به طور خاص در مطالعات تفسیری متمرکز شدم که جنبه مکتوب داشته است و در قالب یک کتاب ارائه شده است و همانطور که عرض کردم، مطالعات تفسیری را به گونههایی طبقهبندی میکنم. به اعتقاد بنده طبقهبندی و تحلیل این مطالعات تفسیری باید در چارچوب شرایط تاریخی، سیاسی و اجتماعی دوران مفسر باشد و به نظر بنده، امر تفسیر و فهم قرآن در هر دوران در قالب یک جریان و یک مکتب فکری شکل گرفته است.
اگر بخواهیم مطالعات تفسیری چهل سال را در قالب جریانهایی طبقهبندی کنیم، از دو جریان این مطالعات تفسیری خارج نیستند. البته در اینجا باید ابتدا معنای جریان را تبیین کنم که به لحاظ لغوی، جریان یک مصدر عربی از «جری»، «یجری» به معنای حرکت منظم و دقیق در طول مکان است و خلاف سکون محسوب میشود، اما به لحاظ اصطلاحی به امری که در حال شکلگریری است، جریان میگویند و به روند شکلگیری یک نظر و سیر تطور تاریخی آن، با در نظر گرفتن فراز و فرودهای آن، جریان میگویند.
جریان باید متکی و مربوط به یک مبنای فکری و یک گفتمان فکری باشد. یعنی باید حتماً دارای پشتوانه و مبنای فکری مشخصی باشد و به این لحاظ، جریان تفسیری، عبارت از طیف گستردهای از مفسران قرآن است که مبانی فکری و اندیشهگی یکسانی دارند و در گفتمان واحدی به امر فهم و تفسیر مبادرت کردهاند.
در مورد طبقهبندی که بنده از جریانات کردهام باید بگویم که در حوزه تفسیری در این حوزه، با دو جریان مواجه هستیم؛ جریان اول جریان قرائت رسمی دینی یا خوانش رسمی از دین است. این جریان متکی به گفتمان اینهمانی دیانت و سیاست است. هر جریانی باید مبتنی بر یک گفتمان فکری و مبانی فکری باشد. این مبانی فکری، در جریان قرائت رسمی از دین به اعتقاد بنده گفتمان اینهمانی دیانت و سیاست است.
جریان قرائت رسمی دینی با پشتوانه نهادهای اجرایی و در جهت تأیید دیدگاههای سنتی از قرآن ایجاد شده است. در همین جریان میشود گفت که برخیها شدیداً به این گفتمان اینهمانی دیانت و سیاست اعتقاد دارند و برخی با شدت کمتری در این حوزه برخورد میکنند. در این جریان قرائت رسمی، با رویکردهای مختلفی مواجه هستیم. برخی با رویکردهای واعظانه و یا عقلی، کلامی، عرفانی و اخلاقی کارهای تفسیری را انجام دادند که در قالب کتاب و مقاله انجام شده است.
جریانهای دیگر، عبارت از جریانهایی است که قرائت غیررسمی از دین دارند. این جریان نیز به نوبه خودش طیفهای مختلفی دارد. این جریان مربوط به مفسرانی است که به گفتمان اینهمانی دیانت و سیاست باور ندارند یا در اعتقاد نسبت به آن، «لا بشرط» هستند. در این جریان قرائت غیررسمی دینی، طیفهای مختلفی داریم. افرادی که به شدت سنتی هستند یا مفسرانی که منتقد سنت محسوب میشوند. رویکردهای سلفی را در این جریان داریم و در کنار آن، قرآنبسندگی هم وجود دارد. شاید بشود گفت مهمترین طیف در این جریان، جریان مطالعات تفسیری نواندیشان دینی است که همه در این جریان قرار دارند و در این جریان باید تحلیل شوند.
اما در توضیح گفتمان اینهمانی دیانت و سیاست، باید گفت مطالعات تفسیری از شرایط سیاسی و اجتماعی مفسر تأثیر پذیرفته است و گفتمان اینهمانی دین و سیاست دقیقاً شرایط سیاسی و اجتماعی این دوران چهل ساله را تعریف میکند و توضیح میدهد. این گفتمان، گفتمان غالب در حوزه مطالعات تفسیری است و گفتمانهای دیگری که در جریان قرائت غیررسمی از دین وجود دارند، گفتمانهای حاشیهای و غیرغالب محسوب میشوند. این گفتمان در عرصه اندیشه دینی حرکتی را به وجود آورده که به آن قرائت رسمی از دین میگوییم.
اما اگر بخواهیم در این زمینه بیشتر صحبت کنیم، باید بگوییم که این گفتمان نزد عالمان شیعی پیشینه بلندی داشته است، اما از حوالی سده چهارده هجری، این گفتمان مهمتر شده است. بیش از همه در بیانات امام خمینی این را میبینیم که این گفتمان اهمیت یافته است. امام خمینی و حلقه نزدیک یاران ایشان در حوزههای علمیه قم و نجف، در دو دهه، گفتمان اینهمانی دین و سیاست را تبلیغ کردند و این گفتمان به نوعی تبدیل به نظریه سیاسی انقلاب اسلامی شد. حوزههای علمیه شیعی در خط مقدم قیام حرکت میکردند و این گفتمان را تبلیغ نمودند. در حقیقت این گفتمان همان بیانات و مسائلی بود که امام از شروع نهضت 15 خرداد در حوالی سال 42 در بیانیهها و ... به آن تأکید داشتند، اما به این تأکید داشتند که سیاست ما عین دیانت ما است و در طول انقلاب نیز این شعار تکرار میشد و ایده جدایی دین از سیاست را توطئه ضدانقلاب میدانستند.
گفتمان اینهمانی دین و سیاست، گفتمانی است که از اوایل انقلاب تا امروز در همه حوزههای فرهنگی و مطالعات تفسیری به گونه رسمی ترویج شده و با این ترویج، توانسته که جریان ویژهای را ایجاد کند و اگر به تاریخ تفسیر قرآن کریم در ایران خودمان نگاه کنیم، با این مسئله مواجه میشویم که از ابتدای سده چهارم، سید جمال با شعار بازگشت به قرآن تلاش کرد که تحول و دگرگونی در حوزه اندیشههای دینی ایجاد کند و در اواخر این سده، این گفتمانِ بازگشت به قرآنِ سید جمال، تبدیل به گفتمان اینهمانی دیانت و سیاست شد. گفتمان وی منجر به تحولی در اندیشههای دینی شد و در نهایت منجر به انقلاب اسلامی شد.
به نوعی یک قرائت ویژه از تشیع را نیز در خودش دارد و ما در آستانه سده 10 هجری، با حضور و پیدایی صفویان در تاریخ سیاسی ایران مواجه هستیم که موفق شدند مذهب تشیع را در ایران رسمیت دهند و با تلاشهای مختلفی که داشتند، بالاخره مذهب رسمی ایران، شیعه اثنیعشری شد، ولی در انقلاب 57، ما با یک خوانش و قرائت ویژهای از تشیع مواجه هستیم و گفتمان اینهمانی دیانت و سیاست قرائت ویژهای از تشیع را رسمیت داده است.
گفتمان اینهمانی دیانت و سیاست به معنای سیاسی شدن دین و دینی شدن سیاست است و یک رابطه مستقیم و متقابلی بین دیانت و سیاست ایجاد کرده است. این گفتمان منجر به دخالت سیاست در اموری است که با دین ارتباط دارد. یعنی همه امور، سیاسی و دینی است. سید جمال با شعار بازگشت به قرآن و عصریسازی فهم قرآن، تلاش کرد همه امور را اجتماعی جلوه دهد و سعی کند آموزههای قرآن به همه مسائل مردم و مسائل زندگی مردم ارتباط داشته باشد، در حالی که امام خمینی به عنوان رهبر انقلاب، از این مرحله عبور کرد، یعنی از مرحله اجتماعی دانستن امور عبور کرد و همه آموزههای اسلامی را سیاسی دانست. امام میگویند اسلام تمامش سیاست است.
امام میخواست نشان دهد که اسلام همه امورش سیاسی است. از نظر امام، سیاست چیزی جز هدایت افراد و جامعه به سوی صلاح نیست و ایشان میگویند این شعار که سیاست از دین جدا است، از تبلیغات استعماری است و میخواهند ملت مسلمان را از دخالت در سرنوشت خود محروم کنند. لذا به نظر ایشان آنجا که دعوتهای الهی منحصر به روابط شخصی افراد است نیز معنایی اجتماعی و سیاسی دارد.
پس از امام، مقام معظم رهبری نیز به همین ترتیب این دیدگاهها را مطرح میکنند و مفسرانی که در این جریان فکری به تفسیر قرآن مبادرت کردند نیز به این دیدگاهها معتقد هستند. این گفتمان اینهمانی دیانت و سیاست یک مؤلفههایی دارد که اینها خود گفتمان را میسازند و تقویت میکنند. اولین مولفه، نظریه ولایت فقیه است. امام بر اساس گفتمان اینهمانی دیانت و سیاست، بنیاد حکومت دینی را وظیفه فقیه عادل و جامعالشرایط میدانست و همه اختیارات پیامبر(ص) در امر حکومت را برای فقیه قائل بودند.
برخی معتقدند که ولایت فقیه در اندیشه امام، با اصل ولایت الهی پیوند خورده است و به این دلیل که ایشان به انسان کامل اعتقاد دارند، فقیه را به مثابه انسان کامل جانشین نبی و معصوم میدانند و دارای ولایت تکوینی نیز میدانند. البته در این بحث، محققان اتفاق نظر ندارند و حتی نصی از امام هست که برای فقها به عنوان جانشینان پیامبر(ص) و امام معصوم، ولایت تکوینی قائل نیستند.
مولفه دیگر این گفتمان، بحث نظریه دین حداکثری است. نظریهپردازان این گفتان، برای فقیه اختیاراتی همسان و همسنگ با پیامبر(ص) قائل هستند و میگویند مصلحت اسلام و مسلمانان حفظ نظام اسلامی است که از اهمیت محوری برخوردار است.
در این گفتمان، هر امری سیاسی تلقی میشود و به مثابه امر سیاسی در حیطه اختیارات ولایت فقیه هستند و با توجه به شاخصه حفظ نظام، این امور ارزیایی میشوند. نگاه حداکثری به دین، قلمرو دین را محدود نمیداند، بلکه همه عرصههای مادی و معنوی انسان را در بر میگیرد. این ویژگی دین که همه امور از مادی و معنوی در قلمرو دین هستند، نزد برخی از اسلامپژوهان به جامعیت هم تعبیر شده است. وقتی به این جامعیت معتقد شویم، به این معتقد میشویم که آموزههای قرآنی شامل همه امور خواهند شد.
بنابراین بحث این است که مطالعات تفسیری در چهار دهه پس از انقلاب را در دو جریان طبقهبندی شد، جریان قرائت رسمی از دین و جریان قرائت غیررسمی. جریان قرائت رسمی مبتنی بر گفتمان اینهمانی دیانت و سیاست است که دو مولفه مهم دارد؛ یکی بحث ولایت فقیه و دیگری بحث اعتقاد به حداکثری بودن قلمرو دین است.
با این طبقهبندی و تحلیل مطالعات تفسیری در چهار دهه پس از انقلاب، سعی کردم کارهای تفسیری را بررسی کنم. مهمترین کارها در این دوره که در همین جریان قرائت رسمی از دین قرار دارند، مربوط به آثار تفسیری آیتالله جوادیآملی، آیتالله محمدتقی مصباح یا آیتالله معرفت هستند. اینها در همین جریان قرائت رسمی از دین هستند. همچنین تفسیری که به نام راهنما معروف است که سرآغاز آن را مرحوم اکبر هاشمی رفسنجانی انجام دادند و در طی بیست سال پس از انقلاب، این کار تقویت شد یا کارهای تبلیغی و ترویجی آقای محسن قرائتی که هم به طور مستمر از سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش میشود و هم جنبه مکتوب پیدا کرده است و به صورت کتاب منتشر شده است، در همین راستا هستند.
این جریان قرائت رسمی از دین مبتنی بر گفتمان اینهمانی دیانت و سیاست است و میخواهد اقتدار اندیشه تشیع را در جهان نشان دهد. اما بحث عمده این است که اندیشه سنتی تشیع را تبلیغ و ترویج کند.
انتهای پیام