به گزارش ایکنا از اصفهان، در حکمت شماره 53 نهجالبلاغه آمده است: «السَّخَاءُ مَا كَانَ ابْتِدَاءً فَأَمَّا مَا كَانَ عَنْ مَسْأَلَةٍ فَحَيَاءٌ وَ تَذَمُّمٌ؛ سخاوت آن است كه تو آغازگرش باشی، اما بخشش پس از درخواست، برای رهایی از شرمندگی و نکوهش است.
سخاوت: در کتابهای اخلاق، معمولاً جود و سخا به یک معنی یا در معنای نزدیک به هم به کار رفتهاند. به نظر ارسطو، گشاده دستی (جود و سخا) یکی از فضائل است و آن رعایت اعتدال و حد وسط در صرف کردن و بخشیدن ثروت است و اسراف و خسّت (بخل) افراط و تفریط در بخشش ثروت است. از میان صاحبان فضائل، گشادهدستان محبوبتر از همه هستند، زیرا به دیگران سود میرسانند و سودرسانی ایشان به این علت است که آماده بخشیدن هستند. بخشش به اشخاص درست (سزاوار)، به اندازه درست و به هنگام درست و مانند اینها از خصوصیات جود و سخاوت درست است.
غزالی و خواجه نصیرالدین طوسی هم سخاوت را از جمله امهات فضائل و آن را، برخلاف نظر ارسطو، تحت جنس فضیلت خویشتنداری (عفت) دانستهاند.
ملامحمد مهدی نراقی، جود را بخشش بدون غرض و با طیب خاطر و به همین دلیل آن را مختص خدا دانسته است. در عین حال او جود و سخا به معنای بخشش به قصد ثواب اخروی و کسب فضیلت جود و احتراز از رذیله بخل، را در مورد انسان بهکار برده است.
تَذَمّم: به معنی فرار از مذمت و سرزنش است، مانند تاثّم که فرار از گناه و اثم است یا تحرّج که فرار از حرج و تنگناست.
شرح:
سخاوت، این صفت اخلاقی واجتماعی در جامعه زمان علی(ع) چه جایگاهی داشته و بر چه بستر محیطی و اقلیمی شکل گرفته و از چه زمینه و متن جامعه شناختیای برخوردار بوده است؟ تعبیر به کار رفته در این سخن (تذمّم)، چه روشنگریای میتواند بر این موضوع داشته باشد؟ چرا امام(ع) برصفت سخاوتمندی انگشت نهاده است؟ و چه رویکردهایی را در این سخن اتخاذ کرده است؟
در پهنای گسترده و بدون مانع، صحرا و دردل بیابانهای بازوبی انتها و از تلاقی بی آبی وعطش و گرما با آسمان بی مرز و بیکران و در زیربارش همه شمول و حیات بخش باران و در چشمانداز پر رمز و راز ستارگان بیشمار با دارایی ارتفاع و زیبایی و قدربلندشان، در بالای خویش، روح انسان با بزرگی و رفعت و بخشندگی مانوس میشود و دستها و دلهایش باز میشوند و سخاوت معنایش را در این دست و دل بازی پیدا میکند و قدر و ارج مییابد و بر صدر مینشیند آن چنان که قدر بلندش ریشه در ارتفاع ستارگان مییابد و زیبایی و حیات آفرینیاش نیز همراه سکوت و گستردگیش قدر و جایگاهی معما گونه و قدسی مییابد و چون بیابان، بی پیرایه؛ و چون صحرا، ساده و تخت میشود و.... و سخاوت نامی میشود بر این حس عمیق و ساده و تخت، سازگار؛ و بر بستر این نیاز شدید و حیاتی و سخت، ماندگار، و این چنین، سخاوت ارزش میشود و سخاوتمندان ارزشمند و در هالهای از احترام و برخورداراز آوازه صیت و جایگاه و شان.
پیدایش اسلام بر بستر حکومت قبایلی در جزیره العرب شکل گرفته است، سازمان اجتماعی قبیله فرهنگ و آداب و رسوم و ارزشهای خود را بر جامعه و در قلب و ذهن مردمان حاکم کرده است. حضرت محمد(ص) و سپس امام علی(ع) بر تغییر این سازمان بدوی و ایجاد تمدن شهرنشینی به جای قبیله و تغییر ارزشهای جاهلی آن به نحوی که پذیرای پیام الهی برای انسان جدید و تا آینده بشر باشد، همت گماردهاند. در این راستا به همراه تغییرات اساسی و ساختاری در شیوه زیست اجتماعی مردم (تغییر مدینه به جای یثرب)، باید هم زمان نسبت به تغییر ارزشهای رسوب کرده نظام قبل تصمیم گرفت و دست به اقدام زد. برخی ارزشها باید ریشه کن شوند و برخی دیگر تغییر محتوا یابند و برخی جهتشان عوض شود.
از میان خصوصیات بارز جوامع قبیلهای مانند تعصب و حمیت و تبرّج و خرافه و لذتجویی و خشونت و پیروی رمه وار از شیخ و رییس و وفاداری و پایبندی به عهد و پیمان و پاکدامنی و عفت و شجاعت و ... ، سخاوت ویژگی برجسته و نقش و کارکرد منحصر به فردی در تثبیت نظام ریاست قبیله و بقا و توسعه آن داشته است. به نحوی که به منزله چسب نگاهداری آن به شمار میآمده و مرهم نظام طبقاتی در آن بوده است. نظامی که مبتنی بر نسب(خلوص) و حسب (تفاخرات تاریخی) و عصب (چسب و علقه به قبیله) بوده ودر ساختار آن وجود سه طبقه اصیل (فرزندان اصلی قبیله) و بندگان و بردگان محروم از هرگونه امتیازات اجتماعی و موالیانی که از طریق پیمان یا همسایگی به قبیله میپیوستند، وجود داشته است و گوسفند و شتر چرانی و تربیت اسب و شکار و هجوم و غارت و جنگ ارکان مهم نظام اقتصادی آنها بهشمار میآمده است.
خصوصا در زمان صلح و آرامش عرب به بخشندگی و جوانمردی خود را میستوده و در بخشش مبالغه میکرده است و در این راه مال و ثروت را خوار و بیاعتبار شمرده و بخشش و کرم را یکی از مظاهر سیادت و سروری میدانست. حتی گفته شده است که در اوج سختی بر سر شتر و گوسفند قمار میکردند و آنکه میبرد گوشت قربانی را بین نیازمندان و فقرای قبیله تقسیم میکرد و گاه در شبهای سرد با روشن کردن آتش بقیه را به سوی خود دعوت میکردند و به این امور مباهات و تفاخر مینمودند.
آری، وضعیت اجتماعی دوران پیش از اسلام، زیست قبیلهای است و جنگ بین قبایل و توسعه یا تحدید قلمرو ویژگی آن روزگار است. ارزش شجاعت در بین مردان قبیله سکه رایج و ابزار حفظ و برتری و جنگ است و در این بین سخاوت ابزار رییس قبیله است، در اثبات سیادت و بزرگی خودش از طریق گردهمآوردن و نگاهداری و گسترش قبیلهاش و حل تعارضات طبقاتی و فقر موجود در بین تهیدستانی که باید هم بجنگند و هم بار سخت زندگی سختشان را بر دوش بکشند و هم نه در بین صاحبان شور و مشورت قرار داشته باشند و نه صاحبان زمین و شتر و گوسفند باشند و نه... .
آری بر این بستر تاریخی و جامعهشناختی و در این نظام ارزشهای به جا مانده و دوباره سربرآورده جاهلی، علی(ع) میخواهد ارزشها را بازآفرینی کند و درآنها روح جدید اسلام را بدمد. واژه تذمم به خوبی از بستر اجتماعی فوق حکایت میکند. سخاوت دارای چنان بار کارکردی در نظام قبایلی عرب بوده است و چنان به سیادت و سروری صاحب نسبان ایل و قبیله وابسته بوده که تعبیری بهتر از فرار از نکوهش دیگران در صورت عدم انجام آن نمیتوان داشت. آنقدر این نظام محکم و جایگاه سخاوت به منزله ابزار و نه اخلاق در آن محکم بوده که از اتصاف به ضد آن فرار میکردهاند، چون خطری که همه شیخوخیت و سروری و آوازه بزرگیشان در قوم و قبیلهشان را تهدید میکرده است.
اما سخاوتی که علی در پی پیافکنی و شالوده ریزی آن هست، صفتی انسانی است و ارزشش را از اختیار انسان میگیرد، نه از جبر شرم و فرار در از دست دادن موقعیت؛ علی(ع) سخاوت را در قامت یک ارزش اختیاری برای انسان مینشاند و به آن وجهی ارادی و اختیاری میدهد و بدین سان در صدد بازآفرینی و معنابخشی مجدد به ارزشهای موجود اقدام میکند. علی(ع) همچنان نظام ارزشی قبیلگی حاکم را بر ملا و نقد کرده و از سویی صفات اخلاقی را از تیول اشراف خارج کرده و به آنها جنبهای عام و بشری داده است.
یادداشت از داریوش اسماعیلی/ معاون فرهنگی جهاد دانشگاهی واحد اصفهان
انتهای پیام