تشتت آراء در آموزش قرآن/ اولویت در شوق به کلام‌الله و جامعه‌پذیری است
کد خبر: 3735636
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار : ۱۶ مرداد ۱۳۹۷ - ۰۹:۵۷
چرایی و چیستی آموزش قرآن در مقطع ابتدایی/ 25

تشتت آراء در آموزش قرآن/ اولویت در شوق به کلام‌الله و جامعه‌پذیری است

گروه ادب ــ عضو هیئت مدیره انجمن جامعه‌شناسی آموزش و پرورش ایران با بیان اینکه دانش‌آموزان امروزه در شرایط ناهنجار تربیتی مشغول به تحصیل هستند،‌ افزود: یکی از نکاتی که در کتاب قرآن اول دبستان و در کنار ویژگی‌های مثبت آن، مغفول واقع شده،‌ مفهومی کردن آیات این کتاب آسمانی است.

تایید می خاد// دانش‌آموزان در شرایط ناهنجار تربیتی / مفهومی کردن قرآن؛ نکته مغفول کتاب قرآن اول دبستان

به گزارش خبرنگار ایکنا؛ همچنان که در مصاحبه‌های پیش از این درباره موضوع کتاب قرآن پایه اول ابتدایی بحث و تبادل نظر شد،‌ کارشناسان حوزه‌های مختلف روانشناسی،‌ علوم تربیتی،‌ جامعه‌شناسی،‌ علوم قرآنی،‌ آموزش و پرورش و... به بیان مطالب مختلف درباره این اثر پرداختند و نقاط قوت و ضعف این کتاب را که از اصولی‌ترین آثار در تربیت دانش‌آموزان به شمار می‌آیند برشمردند. این اقدام در راستای دست‌یابی به راهکارهای بهتر تربیت دانش‌آموزان انجام شده است تا علاوه بر پیشبرد اهداف قرآنی،‌ بتوان رویکرد بهتری را برای آموزش کودکان و پرهیز از آسیب‌هایی که این حوزه به همراه دارد در پیش گرفت. 

در ادامه بررسی سوژه آموزش قرآن به دانش‌آموزان پایه اول ابتدایی و بهره‌گیری از کتاب قرآنی که به همین منظور در نظر گرفته شده است، به بررسی ضرورت و چگونگی روند آموزش این درس بسیار مهم پرداختیم و از دیدگاه کارشناسان حوزه جامعه‌شناسی و روانشناسی این موضوع را مورد توجه و نقد و بررسی قرار دادیم؛ نقدی که از سَرِ ارتقای کیفیت آموزش و البته اثرگذاری مناسب بر ذهن دانش‌آموزان بوده است.

یکی از موضوعاتی که در این رابطه مطرح می‌شود این است که کودک در این سن توانایی مواجهه با آموزش قرآن را دارد، ولی اگر شیوه آموزش قرآن به خوبی انجام نشود،‌ نتایج به شدت نامطلوب و فاجعه‌آمیز خواهد بود.

همچنین به این موضوع اشاره شد که امکانات آموزشی در ایران به خوبی توزیع نشده است و در آموزش قرآن کریم هم دچار نوعی تشتت آراء هستیم و از سویی به این موضوع اشاره شد که انجمن جامعه‌شناسی آموزش و پرورش ایران کوچکترین فایده‌ای از نظر علمی و تحقیقاتی برای آموزش و پرورش ایران ندارد. وقتی انجمن‌های علمی،‌ وزارت آموزش و پرورش و ... مناسک‌گرایانه با تحقیقات، پژوهش و آموزش و پرورش ایران برخورد کند،‌ نمی‌توان انتظار داشت در چنین شرایطی دیدگاه،‌ نظریه و استراتژی تربیتی منطبق با شرایط جامعه به دست بیاید. بر همین اساس نمی‌توان در آموزش قرآن، تربیت‌پذیری و جامعه‌پذیری دانش‌آموزان موفق بود و به مشکل بر می‌خوریم و آثار آن خود را در آینده شدیدتر نشان می‌دهد.

در این رابطه با حسین حجت‌پناه، جامعه‌شناس و عضو هیئت مدیره انجمن جامعه‌شناسی آموزش و پرورش ایران به گفت‌وگو نشستیم که مشروح این گفت‌وگو از نظرتان می‌گذرد؛

ـ لطفاً درباره فلسفه آموزش قرآن و ضرورت انجام این اقدام از پایه اول ابتدایی برایمان صحبت کنید که تا چه میزان این امر لازم و ضروری است؟

درباره مسائل تربیتی در جامعه‌شناسی بحث بسیاری شده است. امیل دورکیم معتقد است که ما نمی‌توانیم بدون نگاه به بسترها و زمینه‌های تاریخی فرهنگ وارد مقوله‌های تربیتی شویم. آموزش قرآن تا پیش از ایجاد مدارس جدید و آموزش الفبا به شیوه امروزی همزمان با آموزش الفبا در فرهنگ ایران انجام می‌شد.

در کتب تاریخی به خاطره‌نویسی افراد استناد شده است که حتی در زمانی که افراد کمتر از سن کنونی در پایه اول ابتدایی را دارا بودند،‌ به مکتب‌خانه می‌رفتند و همزمان با یادگیری آموزش زبان فارسی،‌ قرآن کریم و حتی متونی که درک آنها برای کودک سخت بود،‌ مثل بوستان و گلستان سعدی و بسیاری از متون ادبی دیگر را آموزش می‌دیدند.

وقتی امروز خاطرات آن افراد را مرور می‌کنم می‌بینم که اکثر آنها معتقد بودند که آموزش قرآن توسط ملاباجی‌ها یا حاجی‌آخوندهایی که مسئول مکتب‌خانه بودند به صورت طوطی‌وار داده شده است. حتی نحوه آموزش را نیز بسیار خوب ارزیابی نمی‌کنند. گاه از تنبیه‌های بدنی و کلمات خشن استفاده می‌شد،‌ به گونه‌ای که کودکان در آن محیط احساس امنیت خاطر نداشتند. این رویکردی است که از نظر تاریخی وجود داشته است.

و اما درباره ضرورت آموزش قرآن در سن شش و هفت سالگی،‌ باید گفت که کودک در این سن احتمالاً توانایی مواجهه با آموزش قرآن را دارد، ولی نکته مهم این است که آموزش در سن کودکی ظرایف خود را داراست. اگر شیوه آموزش قرآن به خوبی انجام نشود،‌ نتایج به شدت نامطلوب و فاجعه‌آمیز خواهد بود.

ـ در گفتوگو با بسیاری از کارشناسان، بر این موضوع تاکید شد که لازم است قرآن کریم با ترفندها و شیوههای خاص به دانشآموزان آموزش داده شود، اما اینکه این رویکرد در آموزش لحاظ شده یا خیر، موضوعی است که میبینیم در جامعه نمود بیرونی ندارد. معلمانی هستند که آموزش لازم برای تدریس قرآن کریم را ندیدهاند و برخی نیز علاقهمند نیستند. مشکلاتی وجود دارد که معلم نمیتواند آموزش را به کودک منتقل کند. حتی درباره کتابی که وجود دارد آگاهی کامل وجود ندارد و در بیان و انتقال مفاهیم به کودکان با مشکل روبرو است.

توجه به این موضوع که انتقال مفاهیم دارای متغیرهای بسیاری است از نکات لازم و ضروری است. یکی از مشکلاتی که در آموزش و پرورش وجود دارد،‌ آن است که جامعه ایران از کشورهای وسیع جهان به لحاظ جغرافیایی است و دارای تنوع قومی، گروهی و جغرافیایی بسیار است.

هر چه از مرکز کشور به سمت اطراف می‌رویم،‌ می‌بینیم که امکانات سخت‌افزاری نیز کمتر می‌شود. امکانات آموزشی در ایران به خوبی توزیع نشده است؛ به این معنی که معلمی که در سیستان و بلوچستان تدریس می‌کند، همان کتابی را درس می‌دهد که معلمی در شمال کشور. باید به این نکات توجه کرد که نبود این توجه از مشکلات این حوزه به شمار می‌آید.

نکته‌ای که از همه نکات مهمتر است،‌ اینکه نگاه وسیعی به آموزش و پرورش نداریم. منظورم آموزش و پرورش رسمی نیست،‌ بلکه مجموعه آموزش و پرورش رسمی و غیررسمی است. هنگامی که کودک وارد مدرسه می‌شود،‌ آموزش از سن شش سالگی آغاز می‌شود و به دوران نوجوانی می‌رسد. در این دوران،‌ کودک در مکانی ایستاده است که گروه نخستین خود و خانواده را ترک می‌کند و وارد مدرسه می‌شود و در سن نوجوانی نیز در مکانی است که گروه مرجع او،‌ گروه همسن و سالان هستند؛ به عنوان یکی از گروه‌هایی که کودک الگوی خود را از آنها اخذ می‌کند.

نگاه جامعی در آموزش و پرورش ایران وجود ندارد. در آموزش قرآن کریم هم دچار نوعی تشتت آراء هستیم. برای مثال نمی‌دانیم که باید سند 2030 را بپذیریم یا خیر؟ و اینکه این سند با جامعه ما چه نسبتی دارد؟

یکی از کارشناسانی که پیش از این درباره این سوژه صحبت کرده،‌ گفته بود که این مسئله در تخصص حوزویان است. این صحبت بر چه مبنا و اساسی است؟ آیا صرف اینکه کلمات قرآن چون کلمات عربی هستند و آن هم با رسم‌الخطی که شبیه رسم‌الخط فارسی است، در تخصص حوزویان قرار می‌گیرد؟ یا باید نگاه چند رشته‌ای به این حوزه داشته باشیم؟ کودک امروز ایرانی در شرایط آنومیک و ناهنجار تربیتی است.

الزاماً نمی‌توان همه موضوعات را به معلم، کتاب و ... تقلیل داد. باید در این رابطه نگاهی جامع داشته باشیم. برای این منظور باید طرح نظری داشته باشیم و این طرح باید بر اساس دیدگاه‌های معرفتی و برآمده از تحقیقات تجربی باشد. ضعف این تحقیقات در آموزش و پرورش ایران به شدت مشهود است.

ـ انجمن جامعهشناسی آموزش و پرورش ایران در این باره چه فعالیتهایی داشته است؟

من به‌عنوان عضو هیئت مدیره انجمن جامعه‌شناسی آموزش و پرورش ایران، اذعان می‌کنم که این انجمن کوچکترین فایده‌ای از نظر علمی و تحقیقاتی برای آموزش و پرورش ایران ندارد. این سخن از آنجا نشئت می‌گیرد که انجمن بر پایه رویکرد مناسک‌گرایانه تشکیل شده است که برخی فرم‌ها رعایت شود.

این انجمن فعالیتی در راستای نقاط قوت،‌ ضعف،‌ فرصت‌ها و تهدیدهای آموزش در ایران انجام نداده است؛ در حالی که از انجمن‌هایی است که باید در حد وسعش این مسئولیت را بپذیرد. وقتی انجمن‌های علمی،‌ وزارت آموزش و پرورش و ... مناسک‌گرایانه با تحقیقات، پژوهش و آموزش و پرورش ایران برخورد کند،‌ نمی‌توان انتظار داشت در چنین شرایطی دیدگاه،‌ نظریه و استراتژی تربیتی منطبق با شرایط جامعه به دست بیاید. بر همین اساس نمی‌توان در آموزش قرآن، تربیت‌پذیری و جامعه‌پذیری دانش‌آموزان موفق بود و به مشکل بر می‌خوریم و آثار آن خود را در آینده شدیدتر نشان می‌دهد.

 ـ اینکه نمیتوان در آموزش قرآن، تربیتپذیری و جامعهپذیری دانشآموزان را شاهد بود و این رویکرد سبب بروز مشکلاتی در آینده می‌شود و آثار خود را بروز می‌دهد توضیح بفرمایید.

پدیده مهدهای قرآن یکی دیگر از موضوعات در کشورمان است. مهدهای کودک نیز وجود دارند که در کنار این مهدها به فعالیت مشغول هستند. به این معنی که کودک در خانواده ایرانی با چند گونه آموزش مواجه است. از سویی این رویکرد نیز مشخص نیست که کدام یک از این آموزش‌ها بر دیگری برتری دارد.

موضوعی که درباره مهدهای قرآن به شدت درباره آنها هراس دارم آن است که این نهادها سبب ایجاد نوعی خستگی ذهن و دلزدگی از قرآن کریم می‌شوند که ممکن است در آینده نیز همین دانش‌آموزان در مهدهای قرآن شرکت کنند و با این روند آموزشی به افرادی بدل شوند که از قرآن دلزده شده‌اند که نمونه‌های نیز اندک نیست.

ـ کتاب قرآن پایه اول ابتدایی از دیدگاه شما دارای چه نقاط قوت و ضعفی است؟

من این کتاب را مطالعه کردم. مادر من یک مدرسه غیردولتی دارد و به همین واسطه توانستم در چند مدرسه به تحقیق و پژوهش در این رابطه بپردازم و از نحوه آموزش، برخورد و مواجهه دانش‌آموزان و خانواده آنها در این رابطه اطلاع پیدا کنم که چه واکنشی نسبت به قرآن کریم وجود دارد.

یکی از اشتباهاتی که طی چهار دهه اخیر صورت گرفته این بوده است که قرآن کریم را به روخوانی و قرائت تقلیل داده‌ایم که این اقدام را می‌توان از سیاست‌های اشتباه آموزش و پرورش برشمرد. درباره کودک و نوجوانی که وارد مدرسه می‌شود باید تلاش بیشتری صورت گیرد که به تربیت‌پذیری و مفهومی کردن قرآن کریم بپردازیم. متاسفانه این موضوعی است کمتر در این کتاب به آن توجه و اشاره شده است.

این کتاب رویکرد قصه‌گویی و داستان‌سرایی دارد. در کنار این موضوع که بتوانیم به مفاهیم بپردازیم، می‌توان رویکرد قصه‌گویی را قوی‌تر کرد. در عین حال باید به نکات مثبت هم اشاره کرد. اینکه چه انتظاری باید از کتاب قرآن داشت نیز حائز اهمیت است. ما از این کتاب انتظار داریم که شوق به قرآن را در افراد افزایش دهد. این کتاب صفحات رنگی و مناسبی دارد. حدود 7، 8 سوره قرآن در این کتاب آورده شده است.

آن گونه که از مدارس پرسیدم،‌ حفظ این سوره‌ها اجباری نیست و این موضوع خود، نکته جالبی است. اتفاقی که در عمل رخ داده این است که دانش‌آموز در پایان سال از سوره‌هایی که در این کتاب ارائه شده است،‌ به صورت خواسته یا ناخواسته چند سوره را از حفظ می‌شود.

از سویی حفظ سوره قدر برای کودکان دشوار است و این موضوع،‌ قابل تحقیق است و شاید دلیل آن این باشد که این فعالیت از نظر کودکان سخت‌تر است. معمولاً در مراسم‌هایی که در خانواده‌ها برگزار می‌‌شود، سوره حمد و توحید بیش از دیگر سوره‌ها خوانده می‌شود.

نکات مثبت این کتاب را می‌توان این گونه برشمرد که با آموزش مطلوبی شروع شده است. اما بحث دیگری که باید در این باره طرح شود این است که در مجموع باید آموزش دین و قرآن را در یک پروسه دید و نه فقط در یک کتاب. باید به جامعه‌پذیری افراد و درونی شدن مفاهیم قرآن فکر و درباره آن تامل کرد. اگر مطالب این کتاب و پایه دوم و سوم و آنچه در کل نظام آموزشی وجود دارد را بسنجیم،‌ می‌توان دید و نگاه جامع‌تری نسبت به این موضوع داشت.

ـ در جامعه ما افرادی همچون محمدحسین طباطبایی هستند که در سن کودکی در حوزه قرآن کریم به افراد شاخصی بدل شدند. آیا می‌توان با استفاده از وجود چنین الگوهایی به تعمیم به سایر دانش‌آموزان بپردازیم؟

وقتی گفته می‌شود که باید این موضوع را تاریخی ببینیم به همین دلیل است. در تاریخ آموزش و پرورش ما،‌ آموزش قرآن وجود داشته است. چهره‌هایی مانند ابن سینا نیز در این راستا وجود داشتند که وی نیز در سن پنج سالگی قرآن را از حفظ بود. این موارد استثناست که ستاره‌ای در عصری درخشیدن گرفته است.

اگر ما به صورت صحیح به زندگی این افراد و نحوه آموزش قرآن آنان نگاه کنیم،‌ می‌بینیم که قرآن را از کلاس قرآن و مکتب نیاموخته‌اند، بلکه ابن سینا پدر فاضلی داشته است که انگیزه‌هایی به او می‌داد و در وجود وی یک شوق و علاقه نسبت به علم و قرآن ایجاد شد.

در این رابطه بحثی وجود دارد و آن اینکه من در دانشگاه‌ها نیز دیده‌ام افرادی را که در سن 6، 7 سالگی یا نوجوانی از قاریان مطرح قرآن در کشور بودند و اکنون از قرآن دلزده شده اند؛ این رویکرد نشان می‌دهد که باید از چنین روندی پرهیز کرد. از نظر علمی و تجربی نیز اثبات شده است که حفظ کردن بسیار سبب خستگی زیاد می‌شود.

ـ در این راستا شما چه توصیه‌ای دارید؟

نگاه ما به قرآن باید از صرف روخوانی،‌ روان‌خوانی و قرائت تغییر پیدا کند و اولویت ما در دو موضوع اختصاص یابد؛ شوق به قرآن کریم و مسئله جامعه‌پذیر کردن مفاهیم قرآن. در کتاب اول ابتدایی، گاه کلمات ثقیل و سنگین به کار برده شده است که حتی برای بزرگسالان نیز دشوار هستند. باید متن‌های ساده از آیات و کلمات قرآن را برای دانش‌آموزان قرار داد. 

کتاب 90 صفحه است که برای کودک پایه اول ابتدایی بسیار پرحجم است. در مدارس از لوح‌ها برای آموزش استفاده می‌شود و با این لوح‌ها افراد به پیش برده می‌شوند. ده دقیقه اول صبح را با قرآن شروع می‌کنند و این روند در ابتدا بسیار خوب است و دانش‌آموز بسیار شاد و سرزنده است و معلمان و اولیاء نیز راضی هستند.

اما درباره شخصیت محمدحسین طباطبایی باید گفت که بهره‌گیری و تعمیم از آموزش کودکان از دوران کودکی اقدامی بسیار اشتباه استراتژیکی است. باید بپذیریم که افراد با استعدادهای مختلف به جهان می‌آیند. استعدادهای افراد در زمینه‌های مختلف ظهور و بروز پیدا می‌کند. با نگاه یک سویه به یک جنبه از استعداد،‌ عملاً استعدادهای دیگر را از میان می‌بریم.

ـ درباره جامعه‌پذیری مفاهیم قرآن سخنان بسیاری را مطرح کردید. مفاهیم چگونه باید مطرح شوند؟

باید به این موضوع توجه داشت که در آموزش و پرورش برپا کردن کلاس‌ها به صورت خشک و خالی از هر گونه شور و هیجان فایده‌ای به همراه ندارد. کودک باید با استفاده از بازی کردن و ورزش که نوع این ورزش در سن کودکی با بزرگسالی متفاوت است آموزش داده شود. کودکان باید در شاید به آموزش قرآن بپردازند. بسیاری از کلاس‌های قرآن با این موضوع که کودک باید نشاط داشته باشد سازگاری ندارد. در کلاس‌های قرآن گاه دیده شده است که کودکان روی فرش نشانده می‌شوند و زمان زیادی در این حالت باقی می‌مانند. کودک قدرت چانه‌زنی و اعتراض ندارد و این رویکرد تحمیلی است و نمی‌توان نتایجی را که مورد نظر است از این راه به دست آورد و راه به جایی نخواهیم برد.

ـ نکته‌ای باقی مانده است که بخواهید مطرح کنید؟

نباید به قرآن نگاه اقتصاد داشته باشیم. برای مثال می‌توان در این رابطه مهدهای قرآن را مطرح کرد که شهریه می‌گیرند و حتی موارد قانونی هم که برای مهد قرآن بیان شده است رعایت نمی‌شود؛ چرا که می‌خواهند نگاه اقتصادی به این موضوع داشته باشند و برخی از فعالیت‌ها را افزایش می‌دهند تا بتوانند اولیاء را به این موضوع راضی کنند که شهریه بیشتری پرداخت کنند. متاسفانه این آسیب نیز در جامعه ما وجود دارد.

گفت‌وگو از آزاده غلامی

انتهای پیام

مطالب مرتبط
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
رضا نباتي
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۳۹۷/۰۵/۱۶ - ۱۱:۴۷
0
0
با سلام و سپاس

فصل الخطاب آموزش قرآن در آموزش و پرورش « اسناد تحولي » زير است:

1- سياست هاي ابلاغي مقام معظم رهبري به وزارت آموزش و پرورش
2- سند تحول بنيادين وزارت آموزش و پرورش
3- سند برنامه درسي ملي
4- اهداف مصوب آموزش عمومي قرآن

از اين رو تشتت آرا در برنامه ريزي و تأليف كتاب هاي درسي قرآن در وزارت آموزش و پرورش منتفي است. و تمام مراحل هم با نظارت و تاييد مراجع ذي ربط به ويژه شوراي عالي آموزش و پرورش انجام مي گيرد.

طبق قانون هر گونه تاليفي در حوزه آموزش بايد با نظر و تاييد سازمان پژوهش و برنامه ريزي آموزشي انجام گيرد و به تاييد شوراي عالي آموزش و پرورش قرار گيرد. ( ماده 4 مصوبات شوراي عالي )

با احترام مجدد / رضا نباتي
captcha