به گزارش
خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) از خراسان رضوی، مرحوم حاج آخوند ملاعباس راشد تربتی، سال 1288 هجری قمری مطابق با 1250 هجری شمسی در روستای کاریزک ناگهانیها از توابع شهر تربت حیدریه(هم اکنون از توابع شهر زاوه است) متولد شد، در حدود شش سالگی پدرش او را به مکتبخانه روستا فرستاد و پس از آن راهی مدرسه علمیه مرحوم حاج شیخ یوسفعلی در شهر تربت حیدریه شد تا به تحصیل علوم دینی بپردازد.
وی پس از طی دوره مقدمات به تحصیل سطح فقه و اصول و اصول مشغول میشود و چون پدرش در کار زراعت به کمک او نیاز داشت، مجبور بود تا کل هفته را در مزرعه پدر کار کند و فقط آخر هفته برای گرفتن درسهای فقه و اصول نزد استادش برود.
عارف به میان مردم نه به کنج عزلت
وی، عارف و زاهدی گوشهنشین نبود، در واقع شخصیتی کامل داشت، عالمی که اهل عبادت، ریاضت و مجاهدت نفسانی بود و از طرفی نیز در وادی کار و کشاورزی و تولید و حتی کارگری فعالیت زیادی داشت و به شهادت روستائیان به اندازه چهار نفر کار میکرد و در سوارکاری چالاک بود و حضور فعال در بدنه جامعه پیرامون خود داشت.
امور عبادی، فردی و اجتماعی خود را با دقت زیاد انجام میداد، این دقت و نظم علاوه بر عبادات در سایر ابعاد زندگیش نمایان بود.
ظاهر ساده ولی آراسته و تمیز عارف تربتی
مرحوم ملاعباس در همه عمر، همان لباس ساده اهالی روستای خود را برتن میکرد، لباسهای کرباس و سفید با شالهایی که مانند اهالی روستاهای خراسان بر سر و کمر خود میبست.
حاج آخوند در زمینه فعالیتهای اجتماعی و مردمی حضوری گسترده داشت، کسی که خود را وقف جامعه کرده بود، لحظهای در جهت رفع مشکلات جامعه از پا نمینشست، در احوالات او نوشتهاند: «هنگامی که زلزله مخوف سال 1301به وقوع پیوست، با دستهای خود آواربرداری میکرد تا اجساد را بیرون بیاورد و توصیه میکرد تا هنگام جستجو احتیاط شود که اگر کسی زنده مانده به او آسیبی نرسد»؛ وی در مدت سه شبانه روز به کمک مردم در رسیدگی به امور تدفین هزار و 20 پیکر جان باخته رسیدگی کرد، مرحوم ملاعباس تربتی کسی بود که در قحطی دوران جنگ جهانی اول با دستهای خودش غذا میپخت و به گرسنگان میداد.
اشراف بر مسائل سیاسی و نفی هر گونه حکومت غاصب
مرحوم ملاعباس تربتی عالمی نبود که از جامعه دوری کند، درحالی که مناصب سیاسی را نمیپذیرفت اما اشراف کامل به مسائل و شرایط زمان خود داشت، او شاگرد مکتب فکری و درسی آخوند خراسانی بود و به تأسی از علمای مبارز، شاهان و هیئت حاکمه را مورد تأیید قرار نداد و حکومت را غاصب میدانست.
وی با تمام مردم جامعه خود در ارتباط بود، به خانه طبقات محروم و مستضعف میرفت و بر سر سفره آنها مینشست، هرگاه در مجلس اغنیا حاضر میشد، بدون واهمه و البته به شیوههای متنوع و مناسب با وضعیت آنان کارهای خلاف از جمله اسراف را نهی میکرد.
مرد و زن حتی کسانی که او را نمیشناختند به او احترام گذاشته و سلام میکردند و او در میان مردم شخصی مورد اعتماد و احترام بود.
مراقبت، طهارت و مبارزه با نفس برای تقرب به آستان حق
مرحوم آخوند ملاعباس تربتی، حتی از برخی کارهای مباح نیز پرهیز میکرد، بیشتر روزهای سال را روزه میگرفت، همیشه با وضو و طهارت بود و به جز روزهای پایانی عمرش هیچ نماز شبی از او ترک نشد.
زندگی متعارفی داشت و از جمله افرادی نبود که مقدسمآبی را شغل خود قرار دهد، از طرف مرحوم آیتالله حاجآقا حسین قمی، مرجع تقلید زمان خود وکیل بود تا امور مربوط به وجوه شرعی مردم را رسیدگی کند، حتی ذرهای از وجوهاتی که نزدش بود را برای خود و خانوادهاش خرج نمیکرد و بسیار نسبت به این اموال حساس بود و حتی از تبدیل این اموال و وجوه به معادل آن نیز خودداری میکرد.
ملاعباس در مجلس روضه و موعظه اغنیا و فقرا شرکت میکرد
حسینعلی راشد، فرزند مرحوم ملا عباس تربتی در شرح حال پدر خود مینویسد: «هرکس پدرم را به مجلس روضهای دعوت میکرد، خواه آن شخص خانه ولایت بود و مجلسی باشکوه داشت و یا آن فرد پیرزنی فقیر بود، همه را میپذیرفت و برخود واجب میدانست تا برود و آنان را موعظه کند و مسائل دینی را برایشان بگوید».
هر کس که فوت میکرد، ملاعباس برای حضور در مراسم تشیع و تدفین حاضر میشد و حتی هنگام غسل میّت بر انجام مستحبات تأکید داشت و به غسالها میگفت تا با نیت قرب به خدا کار خود را انجام دهند، پس از انجام مراسم تدفین اموات، خانواده آنان را دلداری میداد و آنان را موعظه میکرد.
مرحوم ملاعباس تربتی هیچگاه در مقابل انجام امور مربوط به دین و شریعت مردم از کسی پول نمیگرفت و بر خود واجب میدانست تا کارها را انجام دهد و احساس ننگ و عار میکرد که در مقابل این کارها پولی دریافت کند.
عاقدی که در تمام عمرش صیغه طلاق را نخواند
وی هرگز صیغه عقد را برای مردمی که زن داشت و میخواست زن دیگری بگیرد، جاری نمیکرد و هرگز در تمام عمرش صیغه طلاق برای کسی نخوانده بود و در مجالس عقدی که شرکت میکرد از اول تا آخر همه را موعظه میکرد و میگفت که تشریفات را کم کرده و مهر را سبک بگیرند و نیتها را خالص کرده و خدا را در نظر داشته باشند.
ملاعباس مردی متدین و وطندوست بود، در میان مردم طایفه او شاهنامهخوانی مرسوم بود، گاهی پیش میآمد که مرحوم ملاعباس چند بیتی از شاهنامه را میخواند و دیدگانش پر از اشک میشد.
مرحوم آخوند ملاعباس تربتی، کم استراحت میکرد و کار بسیار انجام میداد؛ علاوه بر کشاورزی زمانی که در شهر ساکن بود، صبح پس از نماز و منبر، سه یا چهار درس میگفت و در عین حال به امور اربابرجوع رسیدگی میکرد.
این عارف و عالم بزرگ خراسانی علاقه زیادی به دانشاندوزی داشت، خودش در زمانی که فراغتی داشت به مطالعه میپرداخت، پسرانش را به مدرسه میفرستاد و خودش در خانه به دختران تعلیم قرآن، مسائل دینی و سواد فارسی و عربی میآموخت به گونهای که دختر بزرگ او بر خواندن کتب تفسیر، حدیث و تاریخ تسلط داشت.
ائمه اطهار(ع) قبل از رحلتش با ملاعباس تربتی دیدار کردند
وی روز یکشنبه 17 شوال سال 1362 هجری قمری مطابق با 24 مهرماه سال 1322 هجری شمسی، ساعتی پس از نماز صبح و بعد از تحمل یک دوره بیماری، کلمه «لا اله الّا الله» را بر زبان جاری کرد و در منزلش دعوت حق را لبیک گفت اما چیزی که برای اهل خانواده عجیب بود، داستانی است که دقیقاً در همین ساعات در یکشنبه هفته پیش از فوت او رخ داده بود، زمانی که او رو به قبله خوابیده بود و عبا بر چهره خود کشیده و ناگهان پیکرش از سر تا پا نورانی شد، سپس تکانی خورد و گفت: سلام علیکم یا رسولالله، شما به دیدن این بنده بیمقدار آمدید، سپس بر حضرت امیرمؤمنان(ع) و یکایک ائمه تا امام دوازدهم سلام داد و از آمدن آنها تشکر کرد، سپس بر حضرت زهرا(س) و حضرت زینب(س) سلام کرد و بسیار گریست.
پیکر این عالم وارسته پس از تشییع در جوار حرم مطهر رضوی و در صحن نو(آزادی) این مکان مقدس به خاک سپرده شد و طبق وصیت او بر سنگ قبرش که بر دیوار اتاق محل دفن او نصب شده بخشی از آیه 18 سوره کهف نگاشته شده است.
برگرفته از کتاب فضیلتهای فراموش شده نوشته حسینعلی راشد